eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.1هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
11.9هزار ویدیو
384 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
27.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پویانمایی بیت پیامبر مهربون ما 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 یاران کوچک امام زمان؟ آیا اهل بیت پیامبر خدا رو می شناسید؟ آیا می دانید پیامبر عزیزمان پدر حضرت فاطمه سلام آله علیها و پدربزرگ امام حسن و امام حسین علیه السلام بوند! بیایید برای اینکه با این خانواده مهربان آشنا بشیم قصه بالا رو بشنویم. ✨✨✨✨✨✨✨ @mah_mehr_com
💎 حاجت برآورده شده 🎁 ریّان بن صلت درخراسان به دیدار امام رضا علیه السلام رفت، در میانه راه با خود گفت: کاش امام از سکّه هایی که به نامشان ضرب شده است، به من هدیه می دادند. 🔷 وقتی به منزل امام رسید، سلام کرد. هنوز آرزوی خودش را بر زبان نیاورده بود، که آن حضرت به خدمتکار خود فرمود: سی درهم بیاور و به مهمان تقدیم کن! 🔺 ریّان در دلش گفت: ای کاش امام از لباس هایی که تاکنون پوشیده هم به من هدیه کند. ❗️ هنوز در این فکر بود که امام دوباره به خدمتکار خود فرمودند: مقداری لباس هم بیاور و در اختیار این میهمان بگذار. 🌐 (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، 2 / 768؛ بحار الانوار، 49 / 56.) 📎 📎 📎 (ع) 📎 @mah_mehr_com
💎 آهو کوچولو آروم باش! 🔶 عبدالله بن شبرمه از مردم مدینه حضرت رضا عليه السّلام را به عنوان امام قبول نداشت. روزی با امام رضا به سمت صحرایی هم مسیر شد. وقتی به بيابان رسید، گله آهویی را مشاهده كرد که در حال چریدن بودند. ✅ حضرت به يكی از آن ها اشاره فرمود. بچّه آهویی به نزد حضرت آمد، اما بسیار مضطرب بود. حضرت دست نوازش به سر آن كشيدند، سخنی به او گفتند كه ما نفهميديم، اما آن بچّه آهو آرام گرفت. 💥 عبدالله بن شبرمه که تاکنون امام را قبول نداشت گفت: من از گناهان گذشته ام توبه می كنم، شهادت می دهم که شما از جانب خداوند حجت بر ما هستید. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 52.) 📎 📎 📎 السلام 📎 @mah_mehr_com
💎 آگاهی از آینده 🔶 دعبل خُزاعی یکی از شاعران بزرگ زمان امام رضا علیه السلام بود که در مدح امامان معصوم شعر می گفت. 🎁 در یکی از مجالس شعری درباره کرامت های امام رضا علیه السلام سرود، آن امام مهربان هم سکّه هایی از نقره که نام امام بر آن نقش بسته بود، به او هدیه دادند. ✅ دعبل پول ها را نپذیرفت و بازگرداند، چون از سر محبّت و ارادت شعر سروده بود، امّا امام فرمود: این سکّه ها را بگیر، زیرا به آن نیاز خواهی یافت! 💰 دعبل می گوید: وقتی به خانه برگشتم، دیدم که دزد آمده و وسایل خانه را برده است. 🔸 چون روی سکّه های نقره نام امام نقش بسته بود، مردم آن ها را به قیمت خوبی از من خریدند، من هم هر چیزی که نیاز داشتم را با آن ها خریدم. 🌐 (قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح 2 / 769؛ بحارالانوار 49/56.) 📎 📎 📎 السلام 📎 @mah_mehr_com
💎 وجود آمدن چشمۀ جوشان به اراده حضرت 🔶 در سفری خدمت امام رضاعليه السّلام بوديم. به بيابانی رسيديم كه نزديک بود در اثر تشنگی هلاک شويم. امام هشتم عليه السّلام فرمودند: به فلان مكان برويد، چشمه ای را مشاهده می كنيد. 🔷 همه کاروان به آن جا رفتیم. از آن چشمه نوشیدیم و حیوانات را سیراب کردیم. ✅ اما هنگام حركت هرچه جستجو كرديم، از چشمه اثری نديديم. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 37 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 217.) 📎 📎 📎 علیه السلام 📎 @mah_mehr_com
💎 التماس گنجشک 🔶 سليمان جعفری در باغی خدمت امام رضاعليه السّلام بود كه ناگهان گنجشكی مقابل حضرت آمد. او میان زمين و هوا مدام بال بال میزد. امام رضا علیه السلام فرمودند: می دانی اين حيوان چه می گويد؟ ماری می خواهد به جوجه هایش آسيب برساند. اين عصا را بردار و آن را بكش! 🔷 سليمان می گويد: من عصا را برداشتم و داخل خانه ای كه حضرت فرموده بود رفتم، ديدم كه ماری به طرف جوجه ها در حركت است. من او را كشته و به خدمت حضرت برگشتم. 🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 88.) 📎 📎 📎 علیه السلام 📎 @mah_mehr_com
💎 خبر دادن از غیب 🔶 بكر بن صالح به حضرت رضاعليه السّلام گفت: همسرم باردار است، از خدا بخواهيد كه نوزادم پسر باشد. 🔷 حضرت فرمودند: به زودی همسرت دو بچّه خواهد آورد. 💥خوشحال شد، می خواست که نام يكی را محمّد و ديگری را علی گذارد، اما از سخنان حضرت فهمید يكی پسر و دیگری دختر است. ✅ وقتی به كوفه آمد، ديد كه پیش بینی امام رضا علیه السلام دقیقا درست اتفاق افتاده است. 🌐 (الخرايج، ج 1، ص 362) 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com
(ع) (ص) (ع) (س) طراح خانم حکیمه شریفی 🌺حتما برای دوستان خودبفرستید🙏 ┄┄┅🍃🌸♥️🌸🍃┅┅ @mah_mehr_com
💎 خبر دادن از غیب 🔶 بكر بن صالح به حضرت رضاعليه السّلام گفت: همسرم باردار است، از خدا بخواهيد كه نوزادم پسر باشد. 🔷 حضرت فرمودند: به زودی همسرت دو بچّه خواهد آورد. 💥خوشحال شد، می‌خواست که نام يكی را محمّد و ديگری را علی گذارد، اما از سخنان حضرت فهمید يكی پسر و دیگری دختر است. ✅ وقتی به كوفه آمد، ديد كه پیش‌بینی امام رضا علیه السلام دقیقا درست اتفاق افتاده است. 🌐 (الخرايج، ج 1، ص 362) 📎 📎 📎 📎 @mah_mehr_com