#جانِ_پدر_کجاستی؟
🔸 از دیروز که خبر حمله تروریستی به دانشگاه کابل در افغانستان و ۱۴٢ تماس بی پاسخ پدر به فرزندش و بعد هم پیامک "جان پدر کجاستی؟" را دیدم با خود میگویم خدا به پدر و مادر این دانشجوها رحم کند.
پدر که باشی دل تو دلت نیست وقتی کنار فرزندت نیستی!
پدر که باشی فرزندت انسان دیگری نیست؛ او همان خود تو است و عزیزتر از خود تو؛ حاضری خودت به جای او فدا شوی...
این احساس زمانی بیشتر برایم ملموس شد که دیروز خانه نبودم و #حانیه_زهرا از غفلت مادرش استفاده کرده و قوطی غذای ماهی ها را برداشته و شروع به خوردن غذای ماهی میکند.
نگرانی پدر برای دخترش، همه توان انسان را میگیرد!
خدایا به پدر بودن ما و احساسی که تو در وجودمان کاشتی رحم کن و به ما نیز ظرفیت و توان صبر در مشکلات تفضّل کن...
@balandegi
گذاشتمش داخل سبد. دستانش را دو طرف سبد گرفت و بلند شد. پاهایش را بالا می برد و به ته سبد می کوبید.
حواسم بود که زمین نخورد. دیشب دو بار که داخل سبد بود از پشت به زمین افتاد. یک بار که محکم سرش به زمین خورد و کلی گریه کرد. اما بار دوم قبل از اینکه پشت سرش به سرامیک کف هال بخورد دستم را روی زمین گذاشتم تا سرش محکم به زمین نخورد.
این دفعه چهارچشمی کنارش نشسته بودم و حواسم جمعِ جمع بود.
توپ سبز رنگ تنیس را داخل سبد گذاشتم تا بازی کند. چند دقیقه ای گذشت. زیاد دیده ام که اگر بخواهی وسیله بازی بچه ها را ازشان بگیری داد و بیداد راه می اندازند و نمی گذارند. توپ داخل سبد را برداشتم و دوباره سریع داخل سبد انداختم که جیغ نزند. توپ را برداشت و به من داد. لبخندی زد و با زبان بی زبانی توپ را به من تعارف کرد.
〰〰〰〰
▫️▪️ چه میشود که بچه ها در کودکی تا این اندازه مهربان اند ولی کمی که بزرگ تر میشوند خیلی چیزها تغییر میکند؟
#حانیه_زهرا در این سن بسیار اهل تقلید است. امیدوارم با تقلید کردن از ما این صفات خوبش را از دست ندهد.
@balandegi
🎲 این روزها انگار همه دنیا را به من دادهاند.
حانیه زهرا پارچهای مانند چادر به سر میگیرد و سجده میکند، مهر را برمیدارد، میبوسد و دوباره داخل سجاده میگذارد.
چه احساس شیرینی است وقتی در خانه اذان میگویم و او هم با کلماتی مبهم با من همراهی میکند.
او هنوز یک سال و چهارماهه است که این رفتارها را به تقلید از من و مادرش انجام میدهد. نمیدانم کمی بزرگتر بشود و اشک ریختنش برای اباعبدالله (ع) را ببینم چقدر دلم غنج میزند و خدا را شکر میکنم.
خداوندا، فرزندان ما را صالح و مایه مباهات ما در دنیا و آخرت قرار بده...🤲🏻
✍🏻 #علی_فاطمی_پور
#حانيه_زهرا
#دوره_هاي_رشد
#تربیت_دینی
☘️
https://eitaa.com/balandegi
"خلوت قبل از جمع"
📌 حانیهزهرا یک سال و پنج ماه دارد. صبح که از خواب بیدار میشود تا شب، یکسره «دَدَ» میگوید؛ یعنی برویم بیرون. تمام انگیزهاش از بیرون رفتن هم این است که در کوچه و خیابان راه برود، زمین را با دقت نگاه کند، صدای غیژ غیژ کفشهایش را بشنود و سرش را بالا بیاورد و کلماتی بگوید که هنوز برای ما تا حدی نامفهوم است.
حتی اگر در جمع و بین بچهها قرار بگیرد در حال و هوای خودش است. او با بچهها کاری ندارد و مشغول به بازی خودش است. بچههای دیگر چه کوچکتر و چه بزرگتر از او باشند، در راه رفتن با او همراهی میکنند، با او حرف میزنند، دستش را میگیرند، به رویش لبخند میزنند و در کل هوایش را دارند و توجهشان به او جلب است. اما بچههایی که بزرگتر از او باشند بیشترشان دوست دارند با کسی بازی کنند و تنهایی برایشان لذتی ندارد.
کودک در مراحل اولیه رشد، فهمی از بازی گروهی ندارد و به تنهایی مشغول بازی میشود. کمی که بزرگتر میشود دوست دارد با دیگران همبازی شود و دیگر تنهایی بازی کردن را دوست ندارد.
انسانها نیز قبل از ارتباط با دیگران، خلوتی لازم دارند تا روحشان بزرگ شود و بعد وارد جمع شوند. یکی از رازهای خلوت شبانه و ذکر در دل شب، آماده شدن دل برای آن روز و در جمع دیگران بودن است.
✍🏻 #علی_فاطمی_پور
#یادداشت_تدبری
#تربیت_دینی
#حانیه_زهرا
☘️
https://eitaa.com/balandegi
🔘 دفعه قبل که به قسمت برادران آمده بود، پایین تا بالای جلسه را زیر و رو کرد و یک لحظه هم کنار من ننشست. جلسه هفتگی هیئت بود و سکوت حاکم بر جلسه در زمان سخنرانی، باعث شده بود بابا بابا گفتنهایش جلب توجه کند.
اما امشب جشن ولادت حضرت زهرا (س) بود. روشن بودن چراغها و لبخند به لب داشتن دیگران کمک کرد که او هم ساکتتر از دفعه قبلی باشد.
چندین نفر از اطرافیانم سعی داشتند به نحوی در شب ولادت او را بخندانند و با او همصحبت شوند؛ بهطوریکه #حانیه_زهرا رویش را به هر طرف میچرخاند یکی به او میخندید.
من فکر میکنم دلیل همراهیاش در جلسه و شلوغ نکردنش، توجه مداومی بود که در تمام مدت جلسه به او شد.
بچههای ما نیاز به توجه دارند. اگر به نیازشان توجه کنیم، مجبور نخواهیم شد به سختیها و اتفاقات ناخوشایند بعدی تن بدهیم...
✍ #علی_فاطمی_پور
#یادداشت_تحلیلی
#تربیت_دینی
☘
@balandegi
❤️خیلی سعی میکنم تو حرم بهش بد نگذره.
شده گاهی از مناجات و دعای خودم وسط برنامه بزنم که او خاطره خوشی از حرم داشته باشه.
امشب داشتم مناجات گوش میدادم، تو یه حالی🎧
یهو اومده بابا، بابا آب میخوام
یعنی خیلی ضدحال بود، ولی چاره ای هم نبود
باید پا میشدم و براش آب میآوردم...😐
#حانیه_زهرا دنیایی داره...
حال و هوای شما وقتی میرید حرم، چطوریه؟
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎯فقط یک بار یادم رفته بود کیف پولم رو با خودم بیارم که کارت ملیم هم داخلشه، منو کُشت که ویلچر میخوام
بقیه دفعات، هر بار اومدیم حرم براش ویلچر گرفتیم🦽
خودش میشینه میگه ببرمش، داداشش میشینه و او میبرتش، باهم میشینن، یا ویلچر خالی رو برمیداره و میره گشت و گذار
#حانیه_زهرا
دیشب بهم قول داده وقتی ویلچر میبره مواظب باشه به کسی نزنه🚨
📌نتیجه اخلاقی: حرم رفتن و مسجد رفتن با بچه ها باید فرق کنه. باید مطابق میل اونا باشه...
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
🎲 بهش میگم بابا برو با اون دختره بازی کن. میگه بابا میخوام با دختری بازی کنم که روسری سرش باشه.
یه لحظه درون خودم احساس شرمساری کردم😐
#حانیه_زهرا
چند لحظه بعد میگه بابا دوستمو پیدا کردم! میگم کو؟ میگه اون دختره که چادریه و ماسک زده...
🎈 برای همبازی فرزندتون، دوستان مناسب پیشنهاد بدید
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
⏰ این داستان؛ برج هیجان
🎯 حانیه زهرا میخواد با اینها، برج هیجان درست کنه.
چند باری روی هم میچینه و چون ترکیب چینش رو درست انتخاب نمیکنه، هر بار میریزه. یه لحظه خواستم بهش یاد بدم که چطوری بچینه که نریزه اما به خودم گفتم بذار خودش چند بار تجربه کنه و بعد از چند بار تجربه بهش برسه که برای نریختن برجش چجوری باید بچینه.
اینجوری خودش با تجربه بهش رسیده.
✨ من سعی میکنم تا جایی که ضرر زیادی به بچهها نرسه بهشون فرصت اکتشاف و آزمون و خطا بدم، شما چی؟
#حانیه_زهرا
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
🔸🔹 حانیه زهرا: مامانی میشه تو دختر من باشی؟
مامان: آره میشه
حانیه زهرا: باشه.
مامان: میشه قرآنم رو هم بیارم بخونم؟
حانیه زهرا: آره قرقانت رو هم آوردم...
چقدر این دیالوگ رو دوست دارم❤️
#حانیه_زهرا
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
📮 یادتونه گفتم حانیه زهرا خیلی ویلچر دوس داره؛ میگه بابا یکیشو برام بخر؟☺️
حالا این ماجرا رو بخون👇
داشتم به این فکر میکردم که یه جاهایی به حانیه زهرا سخت میگیرم تا قدر جاهایی که راحته رو بدونه.
البته خب بعضی از جاها رو نمیشه راحت گرفت. مثلا وقتی پدرم اومده قم و برای حرم رفتن نیاز داره که روی ویلچر بشینه، چون نمیتونه مسافت زیاد رو راه بره و تو این موقعیت، حانیه زهرا هم بهونه میگیره که منم میخوام ویلچرسواری کنم و بابا برام ویلچر بخر، خب تو این موقعیت من نمیتونم پاسخ مثبت به خواستهش بدم و فقط میتونم براش توضیح بدم که الان نمیشه و باید صبر کنی تا بعدا به خواستهات برسی.
اما او قبول نمیکنه و ناراحت میشه.
🌀 من با خودم فکر کردم که این سختی برای او اذیت کننده است و اگه من بعدا نتونم یا نباشم که خواستهشو برآورده کنم، ضربه میبینه و از این سختیها هم تو موقعیتهای مختلف گریزی نیست.
اما همون لحظه هم به این فکر کردم که الان هم خودش یه درس زندگی برای حانیه زهرا است. درس خواستن و نرسیدن. درس دیدن و نداشتن. درس خودکنترلی و صبر کردن. درس گذشت.
حتی اگه من بعدا هم نباشم که خواستهشو پاسخ بدم همین الان و تو همین صحنهای که برای او تلخ بود هم درسهایی است و راهی برای زندگی بهتر.
شما هم مثل من فکر میکنید یا نظر دیگهای دارید؟
#حانیه_زهرا
📮اگه دوست داشتی برام بنویسی، اینجا نظرت رو میخونم👇
@mah_neshann_admin
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389
😐نکنه الان خوابیدی؟
پاشو روز جمعهای یه کار خوبی برای بچههات انجام بده!
چقدر پویش به عشق علی خوبه در ایام عید غدیر...
این عکس رو زنده از بازی #حانیه_زهرا در استخر شن دریافت میکنید...
البته الان دوسه تا بچه دیگه هم اومدن☺️
🔰
https://eitaa.com/joinchat/1722679342Cb46645e389