eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
401 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
6.1هزار ویدیو
100 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی مهدی رسولی درمورد اغتشاشات اخیر صد رشته‌ی کوه مقاوم دارد این خاک دشمن بداند حاج قاسم دارد این خاک دشمن به هر فتنه است دنبال بهانه این بار هم در خواب بیند پنبه‌دانه پرچم به آتش می‌کشید؟ ای مرگ‌تان باد آتش نصیب کل ساز و برگ‌تان باد @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 استاد 📁 «هشت سال دفاع مقدس» 🔹روایت هشت سال ویرانی سیاسی و اقتصادی که دولت روحانی تحویل داد. 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ 👇 🌐 t.me/Masafbox/3827 @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل سوم: صفحه پنجم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل سوم: صفحه ششم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ...................... پرسان‌پرسان از بچه‌ها خبر گرفتم، گفتند برای عملیات امشب آمده‌اند، امشب موعد عملیات است. نفربه‌نفر پرسیدم: «ما هم در عملیات هستیم؟» گفتند: «نمی‌دانیم...» دیگری گفت: «شاید، علی‌آقا پیگیر است.» خودم را به‌زور، سر پست نگه داشته بودم، اما فکر و دلم دست خودم نبود. جسمم توی سنگر بود و دلم هزاران راه می‌رفت. با صدای انفجار خمپاره‌ای به خود آمدم. دیدم سنگر کمین جانجان و کولیوند هدف اصابت قرار گرفته است. نفهمیدم چطور از سنگر بیرون زدم و چطور خودم را به آن‌ها رساندم. وقتی رسیدم هر دو بی‌جان افتاده بودند. قلم و کاغذ رها مانده از دستانشان حکایت از وصیت‌نامه‌ای داشت که با خونشان امضا شده بود. چه داستانی بود بین این دو شهید که باهم اعزام شدند، باهم شهید شدند و سپس، کنار هم در امامزاده محمد و علی، در نهاوند به خاک سپرده شدند؟ نمی‌دانم. به سنگر نگهبانی برگشتم. انگار زمان سپری نمی‌شد. بالاخره یکی از علی‌آقا خبر آورد و گفت: حضورمان در عملیات قطعی شده است. و با این خبر، خیال همه را راحت کرد. بعد اذان و نماز مغرب، سراغ نگهبان‌ها آمدند و گفتند: «برید کوله‌تون رو آماده کنید.» هنوز کوله آماده نشده بود که دستور حرکت دادند. نه نماز خوانده بودم و نه چیزی خورده بودم. پرسیدم: «نماز رو چه کنم؟» گفتند: «در حال حرکت بخون.» آرپی‌جی را حمایل کردم و با حسن که کمک‌آرپی‌جی من بود، پشت‌سر دسته، به‌ستون راه افتادیم. نماز را در همان حال خواندم. بدون وضو، با تیمم، بدون قبله و با پوتین. با تمام امیدی که به لطف و کرم خدا داشتم، سزاوار بود بعد از نماز کمی پا تند کنم تا اگر قرار است نماز بالا نرود حداقل بر سرم فرود نیاید. یک کنسرو هم عجالتاً برای اینکه چیزی خورده باشم باز کردم و در حین حرکت خوردم. پس از ساعتی حرکت، به میدان‌مین رسیدیم. در ابتدای معبر، دقایقی با رعایت اصل سکوت و اختفا، به انتظار سپری شد. ما از نیروهای انتهای ستون بودیم و از جلو و آنچه سبب توقف شده است، خبر نداشتیم. نفس‌ها محبوس بود و نگاه‌ها به میدان‌مین خیره بود. بالاخره فرمان حرکت صادر شد. نیروها یکی پس از دیگری وارد راهکار شدند. هنگامی که نوبت به من رسید و پا به میدان مین گذاشتم، دشمن از وجود ما با خبر شده و آتش گشوده بود. رگبار و مسلسلِ دشمن در جستجوی ما در جولان بود و زمین را شخم می‌زد. شروع کردم به دویدن. من و اطرافیان در هنگام دویدن، در اثر شدت تیراندازی‌ها، بدون آنکه بدانیم، ناخودآگاه از معبر فاصله گرفتیم و وارد میدان‌مین شدیم. فقط می‌دویدیم. از اطراف صدای انفجار می‌آمد و با هر قدم رزمنده‌ای می‌افتاد. به راستی میدان‌مین چهرۀ واقعی جنگ است. جایی که دشمن با هر قدم، سر جنگ دارد و هر گام، ممکن است پای رفتن را بگیرد. هنگامی انحراف از معبر را فهمیدم که یک سیم‌خاردار حلقوی سد راه ما شد. طبیعتاً اگر در معبر بودیم سیم‌خاردار‌ها جمع شده بود؛ اما در معبر نبودیم. چاره‌ای نبود. بدون تعلل، من و اطرافیان از روی سیم‌خاردار پریدیم و دوباره شروع کردیم به دویدن. باران تیر و گلوله و انفجارهای پی‌در‌پی مین، معرکه‌ای دیدنی به‌پا کرده بود. حیف آن‌قدر در هول‌وولا بودم که فرصت تماشا نبود. حتی نمی‌فهمیدم با این انفجار، کدام‌یک از اطرافیان به زمین می‌افتد. به سیم‌خاردار دوم رسیدیم. دویدن ما در حکم دورخیز بود. بدون درنگ از آن عبور کردیم و دوباره به تنها سلاحمان یعنی دویدن متمسک شدیم. سومین سیم‌خاردار در فاصلۀ کمی از راه رسید. می‌دانستم چه کنم. باید تا نزدیکی آن می‌دویدم. پا را به زمین می‌کوبیدم. به هوا می‌پریدم. در هوا پایم را جمع می‌کردم و خودم را به آن‌سو می‌رساندم. همین کار را کردم. در تاریکی شب، تا سایۀ سیم‌خاردار دویدم، پا را به زمین کوبیدم و به هوا پریدم، اما همین‌که آمدم پایم را جمع کنم دیدم پایم جمع نمی‌شود. پاچۀ شلوار به سیم‌خاردار گیر کرده بود و همان مرا در هوا قاپید و روی سیم‌خاردار به زمین زد. از رد خون، پایم گرم شد. سیم‌خاردار در ساق پایم رفته بود و هنوز به پاچۀ شلوارم گیر بود. سریع نشستم و هول‌هولکی مشغول جدا کردن سیم‌خاردار شدم. هرچه با آن کلنجار رفتم جدا نمی‌شد. یک لحظه منور دشمن چشمم را به پیرامونم باز کرد. دیدم دوروبرم پر از مین است. خودم را بیشتر جمع کردم و به جان سیم‌خارداری افتادم که مثل کنه چسبیده بود و رها نمی‌کرد. بعد دو دقیقه زور زدن، شلوار پاره شد و از شر آن خلاص شدم. بلافاصله خودم را به آن‌سوی سیم‌خاردار پرت کردم و دیدم خوشبختانه میدان‌مین به پایان رسیده است. ادامه دارد @mahale114
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا تعجب نکنید / ایران رسما در فضای مجازی تحت اشغال است / ناگفته هایی از یک جنگ نا مرئی تقریبا تمام کسانی که در ایران ، تحولات اخیر را دنبال کرده اند میگویند اخباری را در فضای مجازی درباره ی کشور و محله ی خود میشنویم اما وقتی به بیرون مراجعه میکنیم ماجرا کاملا متفاوت است. فضای شهر و محله و کشور آرام است اما در مجازی این طور به ذهن میرسد که کشور در وضعیت بحرانی به سر میبرد. این ویدئو در این خصوص را به دقت ببینید... @mahale114
10.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اعتراف رسمی گروهک تروریستی مجاهدین خلق در شبکه‌های تلویزیونی دولت سعودی: این اعتراضات ابتدا با مرگ "مهسا امینی" آغاز شد اما اکنون نیروهای مجاهدین خلق هستند که آن را رهبری می‌کنند و پیش می‌برند! سران گروهک تروریستی منافقین با حضور در شبکه‌های دولتی عربستان سعودی مثل "العربیه"، "الحدث"، "قناه 24سعودی" و... ضمن اعتراف صریح به حضور عناصر تروریستی منافقین در اعتراضات و به آشوب کشاندن آن گفتند: ▪️"اساسا نیروهای سازمان مجاهدین برای چنین روزهایی دوره دیده و تشکیل شده‌اند؛ مثلا یکی از وظایفشان سوزاندن تصاویر قاسم سلیمانی می‌باشد!" @mahale114
اقا ردای سَبزِ اِمامَت مُبارک پوشیدَنِ لِباسِ خِلافَت مُبارَک اِی آخَرین ذَخیرهِ زَهراییِ حَسَن آغاز روزِگار اِمامَت مُبارَک... 🔹سالروز آغاز امامت و زعامت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد. @mahale114
202030_995419218.mp3
13.89M
16 توی قلب هرآدم یه عالَمه دستگیره وجودداره! که بهش میگن تعلّق! تعلّق به فرزند، به مال به همسر، به شغل، به اتومبیل و.. وابستگیهاتو که کم کنی قلبت آزاد و شاکر میشه. 🎤 @mahale114
خانواده آسمانی ۱۹.mp3
10.92M
۱۹ 🔅روابط ما با اهل بیت علیهم‌السلام در قالب دو چارچوب تعریف می شود؛ ۱. رابطه حقیقی ۲. رابطه حقوقی خداوند بر اساس هر یک از این روابط، سلسله وظایفی را برای ما مشخص کرده است، 💥 که اگر با هدف خداوند و حقیقت این روابط آشنا نباشیم نه دینداری‌مان پذیرفته می‌شود و نه انسانیت‌مان! 🎤 @mahale114
امام علی علیه السلام: هنگامی که از چیزی می ترسی، خود را در آن بیفکن، زیرا گاهی ترسیدن از چیزی، از خود آن سخت تر است. حکمت 175 نهج البلاغه @mahale114
فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم ......................... از عالمی سوال شد: چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟ پاسخ داد: نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود: ...................... 1_ می بینی، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی . . ! 2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، ازدواج میکنی، طلاق می دهی ! 3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری ! 4_ می بینی، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی ! 5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی، در نظر دیگران خوار می گردی ! 6_ می بینی، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود ! 7_ می بینی، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، دچار گناه میشوی ! لذا در یک کلمه می گوید: "نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار" @mahale114