eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
401 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
103 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هیچ‌کس مادر بوسیده شده نمیخواهد‌. اصلا ما مادر دستمالی شده نیازنداریم.. ▪️معتمد آریا شما کسی هستید که برای دریافت پول چادر سر میکنند و برای دریافت پول بیشتر علیه اشک تمساح میریزید جالبه هرکدوم شما هم علیه مردم ایران باشد یک پست و مقام با حقوق دلاری، اونور آب دریافت میکند @mahale114
RISMAN15.mp3
7.48M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه پانزدهم: و آخرین جلسه از این دوره... @mahale114
14.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️درخواست مجری از علی کریمی در آنتن زنده ▪️اولا این که کجایی? ثانیا چرا خودت و بچه هاتو دعوت نمیکنی بیان تو خیابون؟ @mahale114
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😅 وقتی شبکه‌ی منو تو ترکانده می‌شود توسط طوفانِ استاد مومن نسب... @mahale114
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آنهایی که انتخابات را تحریم کردند، می‌گویند دلیل اتفاقات امروز کنار گذاشتن ماست! ابوالقاسم طالبی (کارگردان سینما): 🔹رسانه‌های ایرانی مدام آگهی پخش می‌کنند ولی ایران اینترنشنال بدون آگهی، 24 ساعته برنامه پخش می‌کند، واکنش ما چه بود؟ 🔹بعضی که انتخابات را تحریم کردند و نیامدند، حالا می‌گویند ما را کنار گذاشتید که وضع اینگونه شد! 🔹در سوریه هم با هشتگ‌سازی کار را شروع کردند. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل چهارم: صفحه نهم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل چهارم: صفحه دهم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... اطراف ما را ارتفاعات بسیاری احاطه کرده بود. هر بار از گوشه‌ای شروع می‌کردیم و پس از فرازونشیب‌های بسیار و فتح دالاهو، از مسیری دیگر به اردوگاه برمی‌گشتیم. وقتی برمی‌گشتیم ظهر شده بود و دیگر رمقی برایمان باقی نمانده بود. مسیر با پیاده‌روی شروع می‌شد، در سینه‌کش کوه، به کوه‌نوردی بدل می‌شد و با وجود صخره‌ها، سختی صخره‌نوردی را به کاممان می‌نشاند. در میانۀ راه گاه باید می‌دویدیم و گاه بی‌صدا تمرین شب می‌کردیم. گاه باید استتار می‌کردیم و گاه از نیروهای مخفی‌ کمین می‌خوردیم. خسته می‌شدیم، اما این حاج‌محسن امیدی بود که در همه‌جا ما را همراهی می‌کرد و وقتی می‌بریدیم با صحبت‌هایش به ما قوت‌قلب می‌داد. یادم هست همیشه تأکید می‌کرد «آموزش‌های سخت کار‌ها را آسان می‌کند.» یک روز موقع اذان، خسته و کوفته از تمرین برگشتیم. علاوه‌بر تجهیزات همیشگی، سه موشک آرپی‌جی حمل کرده بودم که نفسم را بند آورده بود. بچه‌ها هم خسته بودند، ولی در عین خستگی، با شنیدن صدای اذان، جمع آشفته‌شان آهنگ نمازجماعت گرفت و همگی به حسینیه رفتند. من تنبلی کردم و بااینکه حسینیه نزدیک بود، برای انجام کارهای سنگر هم که شده بهانه آوردم و نرفتم. کمی که نفسم جا آمد نمازم را تنها خواندم. بعد از نماز، چای دم کردم. غذا را روی چراغ والور گذاشتم. سنگر را حسابی جارو زدم و برق انداختم و برای اینکه استراحتی کرده باشم خواستم کمی دراز بکشم. هنوز کمرم به زمین نرسیده بود که فریادم به هوا رفت. این بار هم ناغافل عقربی کمین کرده بود و از نیش دردآورش مرا بی‌نصیب نگذاشت. من از درد آتشین آن می‌سوختم و از سوزش عجیب آن ناله و فریاد می‌کردم. بچه‌ها سراسیمه وارد سنگر شدند ببیند چه شده. با دیدن عقربی که در حال خارج شدن بود و منی که مثل مارگزیده‌ها به خود می‌پیچیدم، ماجرا عیان شد. سریع عقرب را کشتند و بر روی زخم گذاشتند. این بار، دیگر به بهداری نرفتم و خودم دعای عقرب‌زدگی را از مفاتیح خواندم. بعد از عقرب‌گزیدگی شب اول، عادت داشتم حتماً در و دیوار سنگر را نگاه کنم. کف سنگر را هم که خودم جارو زده بودم. موقع دراز کشیدن هم پشت‌سرم را نگاه کرده بودم. نمی‌دانم این عقرب چطور پیدایش شد و چگونه از دیدگانم مخفی مانده بود. عجیب اینکه این نیش خوردن هم سر و شکلی غیرطبیعی داشت و دوباره ذهن مرا در جستجوی فلسفۀ آن به چالش کشید که این بار چرا عقرب با نیش و زهر با من سخن گفت و اگر گفت، چه گفت؟ این بار معما آسان‌تر حل شد. انگار این عقرب وظیفه داشت هرطور شده با نیش خود تذکر دیگری بدهد که «جناب شیراوند، شما که طلبه‌ای و باید جلودار و مبلغ نماز باشی، نسبت به نماز جماعت بی‌اهمیت نباش! بقیه با حرف و وعظ تو اهل جماعت‌اند و خودت به‌خاطر خستگی فُرادا می‌خوانی؟» این هم درس دیگری بود که هرچند با درد زیادی فراگرفته شد، اما برای همیشه آویزۀ گوشم شد تا دیگر نماز جماعت را ترک نکنم. علاوه‌بر تمرینات استقامتی، تمرینات رزم، متناسب با هر رستۀ نظامی ‌اجرا می‌شد. همان‌طور که تک‌تیرانداز‌ها در آرامش، با قناصه‌هایشان اهداف تعیین‌شده را شکار می‌کردند و تیربارچی‌ها در سمتی دیگر با غریو تیربار گلاویز بودند و سعی می‌کردند این اسلحۀ سرکش را برای عملیات رام کنند، ما آرپی‌جی‌زن‌ها مشغول تمرینات خاص خود بودیم. یک روز، تمام آرپی‌جی‌زن‌های تیپ انصار را برای اجرای یک تمرین مشترک جمع کردند. از هر شش گردان استان همدان نیرو حاضر شده بود تا همگی برگزارکنندۀ این اتفاق خاص باشند. ابتدا فرمانده تخته‌سنگی را در فاصلۀ دویست‌متری برایمان نشان کرد و به هرکدام یک حق شلیک داد. افراد به‌نوبت رفتند و شلیک‌ها آغاز شد. خیلی‌ها دوروبر سنگ را زدند. بعضی لبۀ سنگ و بعضی هم آسمان و زمین را هدف قرار دادند. چیزی که زیباتر از شلیک آرپی‌جی‌زن‌ها معرکه را گرم کرده بود، واکنش دیگر بچه‌ها در مقام تماشاچی بود که یک ‌بار آه حسرت می‌کشیدند و یک بار با تشویق خود جان دوباره‌ای به مسابقه می‌دادند و همه منتظر بودند ببینند چه کسی بهترین هدف‌گیری را انجام می‌دهد. @mahale114
شهید آوینی.mp3
4.09M
♻️ در خلوت بشنوید لحظاتی از طنین ملکوتی حرف‌های دلی سیدالشهدای اهل قلم این روزها بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند توجه به حق و التجاء به خالق بی همتاییم. دلنشین و امید بخش برای سالکان طریق بندگی که با عقل معاد به جنگ عقل معاش رفته اند و .... اتفاقات این روزها همچون کف روی آب است و به اندازه همان کف، حیات خواهد داشت و تمام خواهد شد، اما کارنامه هر یک از ما در دفاع از انقلاب اسلامی باقی خواهد ماند و روزی آن را ورق خواهند زد. @mahale114
آژیر ساعت ۸ شروع شده، این کاربر ساعت ۶ از کجا خبر داشت؟ ! @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نقش بی بی سی در انقلاب ایران! ابوالقاسم طالبی (کارگردان سینما): 🔹بی بی سی در هنگام انقلاب، برنامه داشت که رهبر بعد از امام خمینی(ره) را مشخص کند، که دکتر سنجابی و بازرگان و اعضای نهضت آزادی بودند. @mahale114
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سلبریتی‌هایی که فکر می‌کنند کسی گذشته‌شان را نمی‌داند ابوالقاسم طالبی (کارگردان سینما): 🔹سلبریتی‌ای داریم که خودش در گروه «پیکار» بوده و الان هم فرزندش در خارج از کشور است و حالا چپ و راست، علیه جمهوری اسلامی موضع می‌گیرد و خیال می‌کند کسی گذشته‌اش را نمی‌داند؛ مطبوعات انقلابی باید این موضوعات را شفاف‌ کنند. @mahale114