eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
413 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️بزرگترین زندان زنان ♨️بزرگترین زندان زنان جهان در کالیفرنیاست با انواع محدودیتها، جنایات و تجاوز به زندانیان جالبه که بدونید تعداد زنان زندانی از 1980 که 26 هزار نفر بوده تا سال 2021 با 168 هزار نفر یعنی 525 درصد رشد داشته! اینارو رسانه‌های موافق با آمریکا دوست ندارن ما بدونیم @mahale114
مولای شهیدم سرور و سالار شهیدان آقا علیه السلام میفرمایند: ✍️ اِنَّ سُكّانَ السَّمواتِ يَفْنُونَ وَاَهْلَ الاَْرْضِ يَمُوتُونَ وَجَمِيعُ الْبَرِيَّةِ لا يَبْقُونَ وَكُلَّ شَىْ ءٍ هالِكٌ اِلاّ وَجْهَهُ. 💠 آسمانيان فانى مى‌شوند و زمينيان مى‌ميرند، و همه آن‌ها ناپايدارند و همه چيز ازبين‌رفتنى است جـز خـــدا. 📚 فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۹۴ ـ مقاتل الطالبيين، ص۱۱۲ @mahale114
✍ نعمت‌های بی‌شمار پروردگار 🔹اگر مشکلات شما در زندگی، به بزرگی یک کشتی‌ست، فراموش نکنید که نعمت‌هایتان، به وسعت یک اقیانوس است. @mahale114
سرفصلهای ۱• دسته بندی مقام محمود ۲• تفاوت مقام محمود در مراتب مختلف ۳• نحوه تمیز دادن مقام محمود حقیقی استادمحمدشجاعی @mahale114
مقام محمود 7.mp3
11.93M
۷ ※ و أسئلهُ أن یُبَلّغنی المقامَ المَحمود لکم عندالله. • آیا مقام محمود یا مقام پسندیده، انواع مختلفی دارد؟ • آیا برای ما تمیز دادن انواع این مقامات ممکن است؟ • چگونه بفهمیم این مقام خواهی ما، همان مقامی است که مورد تایید خداوند است؟ @mahale114
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خدا برای گرگ بیابون نیاره! 🔺تو فیلم سخنرانی «زلنسکی» تو سازمان ملل صندلی‌ها خالی بوده، اومدن فیلمای قدیمی رو روش میکس کردن ولی حواسشون نبوده خود زلنسکی تو فیلمای قدیمی روی صندلی نشسته (ثانیه ۱۴) داره به سخنران گوش می‌ده. 💬 آدم @mahale114
بیمه دهک‌های ششم و هفتم هم رایگان می‌شود 🔹مدیرعامل سازمان بیمه سلامت ایران: دهک‌های اول تا پنجم، به صورت رایگان تحت پوشش بیمه سلامت قرار دارند.🔹شاید برخی از افراد جامعه در دهک‌های ششم تا نهم، نتوانند همین حق بیمه را پرداخت کنند که قرار شده با کمک خیرین، در مناطق کمتر برخوردار، برای بیمه دهک‌های ششم و هفتم، حمایت‌هایی صورت بگیرد. 🌐th.ihio.gov.ir @mahale114
21.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اعترافات بی نظیر ! 🔹️شبکه تلویزیونی iran US -2020TV (به تازگی) از زبان اندیشمند ایرانی مقیم ؛ آنچنان تحلیلی درباره آیت الله خامنه ای ارائه میده که قطعاً‌ از شنیدنش حیرت می کنید!!! [دوستان لطفاً دقیق تا آخر این گفتگوی ویدئویی را ببینید] تا در جریانِ دیدگاهی که در حالِ گسترش بینِ ایرانیانِ تحصیلکرده و مستقل مقیمِ خارج است، قرار بگیرید!!! @mahale114
هدایت شده از محله شهیدمحلاتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراف جالبی از صدام حسین 🔺تشویق به تجاوز نظامی به ایران دسیسه‌ای (از سمت غرب) برای درگیرکردن نیرو و توانایی‌های عراق و ایران بود! هفته دفاع مقدس گرامی باد @mahale114
هدایت شده از محله شهیدمحلاتی
بنام خدا صفحه اول ایثارگران برزول برگرفته از کتاب نماز ناتمام حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) مصاحبه: مرتضی سمیعی‌نیا؛ تدوین: کمیل کمالی ........................ بسم الله الرحمن الرحیم فصل صفر، با کفش پدر چشمان من در خطۀ همدان به این جهان گشوده شد. در دوازده‌کیلومتری نهاوند، در شهری به‌نام «برزول» که در دل دشت‌های حاصلخیز و سرسبز، جا خوش کرده است. از گردنۀ آن که بگذریم به‌یکباره رخ می‌نمایاند و با صفا و سادگی مردمانش پذیرایمان می‌شود. در کودکی‌ام، روستایی بیش نبود؛ اما با خودم قد کشیده است و به شهری نوپا بدل شده است. از این بالا می‌شود همه‌جا را دید. آن گوشۀ شهر زیر تک‌درخت نارون محل بازی‌های کودکانه‌مان بود. اذان آشیخ احمدحسین ما را به آنجا، یعنی مسجد شهر می‌کشاند. همان‌جا با بچه‌ها در کلاس قرآن «مش‌ملاصادق» حاضر می‌شدیم و بعد در مهدیه که مقر بچه‌های انجمن اسلامی‌ بود، به صحبت می‌نشستیم. با این شهر خاطرات فراوانی دارم و همانند گلزار شهدایش دوستان زیادی را به دل سپرده‌ام. هنوز طراوت صبح، عطر دل‌انگیز نان خانگی مادر را در یادم زنده می‌کند. مادرم هر روز نان «شاته» می‌پخت و بساط صبحانه را پهن می‌کرد. خدا به او سه پسر و سه دختر عنایت کرده بود. همه را صدا می‌زد، اما حساب من که ته‌تغاری‌اش بودم با همه فرق داشت. خودش بیدارم می‌کرد و با دست خودش برایم لقمه می‌گرفت. سر سفره جای خالی پدر که برای کار به تهران رفته بود لمس می‌شد. او نصف سال را به‌دنبال لقمه نان حلالی، از روستا خارج می‌شد و پیاده به‌سوی تهران قدم برمی‌داشت. در بین راه کارگری می‌کرد تا به تهران و کارهای مشقت‌بار آن برسد. اهل نان حلال بود! در این شش ماه، که با وجود کار کردن برادرانم نعمت و احمد، آهی در بساط نداشتیم، مجبور به خرید نسیه‌ای می‌شدیم. چوب‌خطی داشتیم که به آن «لِلِه» می‌گفتیم. آن را نزد مغازه‌دار می‌بردیم و او خطی به‌نشانۀ خرید قرضی می‌زد و درعوض، آرد، روغن، یک شیشه نفت یا هر چیز ضروری دیگر می‌داد. کمبود مایحتاج زندگی به ما قناعت و مراعات را گوشزد می‌کرد تا بلکه دیرتر گذرمان به بقالی بیفتد. یک دل سیر غذا خوردن، برایم آرزوی دست‌نیافتنی دوران کودکی بود. هرچه داشتیم به‌اندازۀ سدّ جوع و در حد بخورونمیر بود. با «بسم‌الله» لقمه می‌گرفتیم، از دستپخت خاطره‌انگیز مادر سرشار می‌شدیم و با «شکر خدا» سفرۀ بی‌ریای بابرکت را جمع می‌کردیم. برکتی که از عرق جبین و پول حلال پدر نشئت گرفته بود و جایگزین جای خالی‌اش بود. ما هفته‌ای یا بعضاً دوهفته‌ای شش دِرَم گوشت می‌خریدیم. چیزی حدود 100 گرم که کفاف هفت نفر را باید می‌داد. وقتی پدر برمی‌گشت چوب‌خط پر شده بود. همین‌که می‌گفت: «چوب‌خط را بیاورید ببینم»، نگرانی در چهره‌ها موج می‌زد. ما نگران از اینکه درآمد ناچیزش باید بابت بدهی‌ها برود و پدر نگران از اینکه مراعات جیبش را کرده و گرسنگی کشیده باشیم. همین نیز می‌شد. بدهی‌ها زیاد بود و درآمدش به چیزی بیشتر از تسویه‌حساب مغازه‌ها نمی‌رسید. بااین‌حال، آن‌همه سختی و زحمتی را که برای خانواده متحمل می‌شد، هیچ‌گاه به رویمان نیاورد و چیزی جز عشق و صمیمیت از او دیده نشد. پدر قرآن مخصوصی داشت. هر روز آن را برمی‌داشت و غرق قرآن می‌شد و مرا در نظارۀ خود محو می‌کرد. او بزرگ‌مردِ زندگی‌ام بود. رئوف و مهربان و درعین‌حال، قوی و استوار! نه‌فقط برای ما، بلکه در تمام روستا معروف بود به اینکه زیر بار زور نمی‌رود. او از ابتدا زمین نداشت؛ نه زمینی برای زراعت و نه خانه‌ای برای سکونت. تا مدت‌ها در «قِلاع» اجاره‌نشین بودیم. قلاع خانۀ بزرگی بود که 20 خانواده در آن زندگی می‌کردند و سهم هرکدام اتاقی بود. درحالی‌که پیش از انقلاب، خان منطقه اختیار زمین‌های بسیاری را داشت و به هرکس زیر عَلم او بود، بدون حساب می‌بخشید. حتی به پدرم چراغ‌سبز نشان می‌داد که زمین به او بدهد، اما هر دفعه با بی‌محلی پدر مواجه می‌شد. از این بالاتر، گاهی با خان درمی‌افتاد! کاری که کمتر کسی جرئت فکر کردن به آن را داشت. اما او حرف حق را می‌زد و از کسی نمی‌ترسید. بعدها که «شرکت زراعی» آمد اوضاع بدتر شد. مسئول شرکت مهندسی بود که همه، حتی خان، از او حساب می‌بردند. همه به‌جز پدر من که به‌شدت از او نفرت داشت. می‌گفت: «مهندس شراب‌خوار و قمارباز است.» مهندس وقتی رفتار پدرم را می‌دید، بی‌کار نمی‌نشست و از آزار و اذیت کم نمی‌گذاشت. در سال 1353 بالاخره به هر زحمتی بود، خارج از روستا قطعه‌زمینی گرفتیم و تصمیم گرفتیم با ساختن خانه، از اجاره‌نشینی و سکونت در قلعه‌های روستایی خلاص شویم. ادامه دارد @mahale114
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْإِمَامِ الْمُنْتَظَر 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شهادت مظلومانه یازدهمین أختر تابناک امامت و ‌ولایت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بر ساحت مقدس حضرت ولیعصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبان خاندان عصمت و طهارت تسلیت باد. @mahale114