eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
413 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
محله شهیدمحلاتی
ایثارگران برزول نماز ناتمام فصل چهارم: صفحه اول #خاطرات_رزمندۀ_جانباز ، حجت‌الاسلام حسین شیراون
فصل چهارم: صفحه دوم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... در مدرسه پخت‌وپز با خودمان بود. شام و ناهار نمی‌دادند و خودمان باید درست می‌کردیم. روزهای اول که هنوز پول‌توجیبی داشتیم، اوضاع خوب بود. اما با تمام شدن آن پول‌ها، وضع مالی ما هم بد شد. نه شهریه‌مان وصل شده بود و نه رویمان می‌شد از خانواده یا دیگران پولی بگیریم. مدرسه هر ماه ده تومان به ما تقسیمی ‌می‌داد که ده روزی می‌توانستیم نان بخریم. در روزهای خوش اول ماه، غذایمان نان بود و خورشت آن گرم بودن نان. دیگر پولمان به چیز دیگری نمی‌رسید. بعد از آنکه پولمان تمام می‌شد هم دیگر چیزی برای خوردن نداشتیم و باید روزه می‌گرفتیم تا حداقل ثوابی برده باشیم. پی‌درپی اتفاق می‌افتاد که روزها را روزه می‌گرفتیم و شب‌ها با افطاری از آب، گرسنه می‌خوابیدیم. به علی‌کوثر گفتم: «خانوادۀ ما فقیره و چیزی نداریم؛ شما که کشاورز هستید، چرا از اون‌ها درخواست نمی‌کنی؟» گفت: «نمی‌تونم. همیشه دستم توی جیب خودم بوده و تا حالا از خانواده تقاضای پول نکردم.» البته خانواده‌ها از حال ما خبر نداشتند و گمان می‌کردند بهترین غذا و شهریه را به ما می‌دهند و ما نیز بر این گمان صحه می‌گذاشتیم. هر دو خجالتی بودیم و همین سبب می‌شد از طلاب دیگر چیزی درخواست نکنیم. اگر کسی جای ما بود، شاید بی‌تعارف خودش را سر سفرۀ دیگران دعوت می‌کرد، اما ما رویمان نمی‌شد. صبح که بوی تخم‌مرغ سرخ‌کرده از آشپزخانۀ مدرسه می‌آمد، دلمان ضعف می‌رفت. چند باری از فرط گرسنگی، مجبور شدیم جنس قرضی از مغازه بیاوریم. کمترین و ارزان‌ترین را می‌آوردیم که بتوانیم پس دهیم. بااینکه مغازه‌دارهای مؤمنی آنجا بود و اگر بیشتر هم می‌خواستیم می‌دادند، اما چون در جبهه بودیم، ترس این را داشتیم با کوتاه شدن دستمان از دنیا، حق‌الناس به گردنمان بماند. اگر یک شیشه شیر برای افطار می‌گرفتیم، مقداری از آن را می‌گذاشتیم تا فرداشب دوباره افطاری داشته باشیم. خیلی روزهای سختی بود و سخت‌تر از آن اینکه با این گرسنگی باید درس می‌خواندیم و فسفر می‌سوزاندیم. شیخ موحد نساج، هم‌مباحثه‌ای ما، جوانی پخته و درس‌خوان بود. امکان مناقشه با او بر سر مسائل، توفیقی علمی ‌بود؛ اما بعضاً گرسنگی رمقی برای استفاده از این فرصت نمی‌گذاشت. بااینکه حرف برای گفتن بسیار بود با حال نزار به سکوت می‌نشستیم تا بحث تمام شود. استاد نوری بدون اینکه چیزی بگوییم، حال‌وروزمان را از رنگ رخساره فهمیده بود. یک روز بعد از درس، ما دو تا را کنار کشید و کیسه‌ای خوراکی به ما داد. آن‌قدر خوشحال شدیم که حد و حساب نداشت. گاهی در جیب لباس‌هایمان پولی جامانده پیدا می‌کردیم و گاهی در بین وسایل شخصی، سکه‌ای ‌پنهان‌شده خوشحالمان می‌کرد. ریال‌به‌ریال پول‌ها را روی هم می‌گذاشتیم تا بتوانیم یک نان بخریم. اما آن نان هم تمام می‌شد و دوباره گرسنگی اوقاتمان را تلخ می‌کرد. نوروز سال 1362 داشت از راه می‌رسید و بازار اصفهان به تکاپو افتاده بود. مدرسۀ ما در بازار بود و رفت‌وآمدها و شوروشوق مردم برای خرید شب عید را می‌دیدیم. می‌دیدیم آن‌ها چه لباس‌هایی می‌خرند، درحالی‌که ما نان شب نداشتیم. در این بین، بیشتر، خوراکی‌ها چشممان را می‌گرفت و آب دهانمان راه می‌افتاد. یک روز قدم‌زنان در بازار، درحالی‌که مثل همیشه گرسنه بودیم، به ذهنم رسید دم این پاساژ بنشینیم، شاید کسی غذا یا پولی به ما داد. یعنی گرسنگی تا به این حد امانم را بریده بود. حتی دربارۀ این پیشنهاد با علی‌کوثر گفتگو کردم، اما در پایان، هرچه با خودم کلنجار رفتم غرورم اجازه نداد. گفتم: «اگر این وسط یکی ما را ببیند و بشناسد یا کسی رفتار زننده‌ای با ما بکند چه خواهد شد؟» ادامه دارد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 گفتگو با چنگیز قلی‌زاده؛ فعال و حامی حقوق زنان از لاس‌وگاس در رابطه با شجاعت دختری معترض 🔴 دی‌بی‌سی فارسی @mahale114
رسوایی بزرگ برای ۵ رسانه ضدانقلاب/ ۱۷۳۱۲ دروغ فقط در ۲۵ روز! 🔹بررسی عملکرد ۵ رسانه (بی‌بی‌سی فارسی، ایران‌اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و من‌وتو) و صفحات مجازی آنها نشان می‌دهد این رسانه‌ها در ۲۵ روز گذشته مجموعا بیش از ۱۷ هزار دروغ را درباره حوادث اخیر ایران منتشر کرده‌اند. 🔹در این پیمایش صرفا وب‌سایت، کانال تلگرام، صفحات توئیتر و اینستاگرام رسمی این ۵ رسانه بررسی شده و شبکه‌های تلویزیونی آنها مورد بررسی قرار نگرفته. 🔹۵ دروغی که در ۲۵ روز گذشته بیشترین بازنشر را از این رسانه ها داشته‌اند به ترتیب شامل: ۱. ادعای دروغ ضرب و شتم مهسا امینی ۲. ادعای دروغ درباره فوت و بیماری رهبر انقلاب ۳. ادعای دروغ درباره سقوط شهر اشنویه ۴. ادعای دروغ درباره علت مرگ نیکا شاکرمی ۵. ادعای دروغ «به خاک و خون کشیده شدن دانشگاه شریف» 🔹مطابق رتبه‌بندی بیشترین انتشار اخبار خلاف واقع نسبت به حجم کل اخبار متعلق است به: ۱. شبکه بی‌بی‌سی با مجموع ۵۸ درصد ۲. ایران‌اینترنشنال با مجموع ۵۳ درصد ۳. شبکه من‌وتو با مجموع ۴۹ درصد ۴. صدای آمریکا با مجموع ۴۳ درصد ۵. رادیو فردا با مجموع ۴۱ درصد بدین ترتیب در این ایام به طور متوسط ۴۸.۸ درصد اخبار منتشر شده این رسانه‌ها خلاف واقع بوده یعنی تقریبا از هر ۲ خبر یک خبر صحت نداشته است. 🔹این رسانه‌ها مجموعا در ۲۵ روز گذشته به طور متوسط هر دو دقیقه یک دروغ منتشر کرده‌اند. 🔹مطابق این پیمایش شبکه سعودی ایران اینترنشنال با ۱۱۴۲۶ مطلب بیشترین میزان تولید را در ۲۵ روز گذشته داشته و صدای آمریکا و رادیو فردا رتبه بعدی را به خود اختصاص دادند./فارس @mahale114
RISMAN11.mp3
8.5M
آموزش امربه معروف ونهی ازمنکر این واجب فراموش شده... توسط استادعلی تقوی مرکز تخصصی جلسه یازدهم: @mahale114
4_6044004190840160374.mp3
11.58M
23 هُنَـــر واقعیِ تو ؛ اداره‌ی روزهای طوفانی زندگیته! هوشیار باش؛ طوفان، نابودت نکنه! باید قلبتو به یه طنابِ محکم ببندی؛ تا با سَر زمین نخوری. 🎤 @mahale114
خانواده آسمانی ۲۵.mp3
9.35M
۲۵ 🔺دلیل احساس هایی مانند پوچی، تنهایی، تحقیر، خوار شدن، احساس ذلت و... که گریبانگیر زندگی انسان در برهه های مختلف زندگی می‌شود چیست؟ ⚡️انسان محکوم به تجربه چنین احساس هایی ست مگر اینکه؛ بتواند شاهراه را از بیراهه تشخیص دهد. ※ مقصود از شاهراه چیست؟ 🎤 @mahale114
🔰 شریکِ جنایتکاران! امام باقر علیه السلام فرمودند: ✅مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ. ✅ هر كس زشتى آن ستمهايى كه به ما شده و حقوقى كه از ما تباه گرديده و گرفتاريهايى كه بدان دچارشده‌ايم را نشناسد و نفهمد، با كسى كه اين جنايات را در حق ما مرتكب شده است شريک خواهد بود. 📚 ثواب الاعمال ص۲۰۸ @mahale114
عواقب قضاشدن نماز صبح 🔺مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید: اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد. فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن. 🔺از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند :به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است. @mahale114
شبنامه 993.mp3
13.23M
مهم / قرار بود اسرائیل در آشوبها مراکز_هسته‌ای ایران را بزند / ناگفته‌های کودتایی عجیب که شکست خورد شبنامه / سناریویی عجیب و پیچیده از حدود شش ماه پیش علیه روی میز قرار گرفت/ در همین خصوص بنا بر این شد که در یک "ساعت صفر" ایران به سمت آشوب حرکت کند / قرار بود پس از سقوط دو هواپیما و آغازِ بحران در زاهدان ، اسرائیل به عنوان یک قهرمان وارد شود / همزمان سلبریتی‌ها در حال ارسال محتواهایی علیه توان هسته‌ای کشور بودند (که نمونه هایی بررسی خواهد شد) / در این مرحله قرار بود مراکز هسته ای ایران مورد هدف قرار بگیرد / شبنامه امشب را با دقت ببینید... / @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل چهارم: صفحه دوم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل چهارم: صفحه سوم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... در این بین، علی‌کوثر به مصیبت تازه‌ای اشاره کرد: «نکنه قراره عید هم همین‌جا باشیم؟ طلبه‌های شهرستانی که دارن برمی‌گردن شهرشون. اصفهانی‌ها هم که می‌رن خونه. فقط من و تو می‌مونیم و این مدرسۀ سوت‌وکور.» راست می‌گفت. چه کاری از دستمان برمی‌آمد؟ ناراحت به حجره برگشتیم. خیلی دلم گرفته بود. سفرۀ دلم را پیش خدا پهن کردم. گفتم: «خدایا، تو که حال‌وروز ما رو می‌بینی. خودت رحمی‌ کن. خودت یه چیزی برامون برسون.» ما آخوندها روی منبر این حدیث امام صادق را بازگو می‌کنیم که هنگامۀ دعا، انگار کن که حاجت تو پشت در آماده و حاضر است. برای من کار از «انگار» گذشته بود و واقعاً حاجتم پشت در بود. همان لحظه از حیاط مدرسه صدا زدند: «شیراوند، بیا دم در با تو کار دارن.» از بالکن سرک کشیدم و با تعجب پرسیدم: «با من کار دارن؟» گفت: «بله؛ برادرت اومده.» دونفری خودمان را به بیرون مدرسه رساندیم. دیدم برادرم نعمت آنجاست. خوشحال، جلو پریدم و سلام و احوالپرسی کردم. گفتم: «شما کجا، اینجا کجا؟» گفت: «توی مأموریت هستیم. کمیته دستور داده بود یه قاچاقچی مواد مخدر رو در کرمان بگیریم. حالا توی راه برگشت از کرمان، گفتم سری به شما بزنم، شاید شما هم بخواید همراهمون بیاید؛ حالا می‌آید یا نه؟» من که از خدا خواسته بودم، گفتم: «حالا شما بیاید داخل، یه استراحتی کنید. چه عجله‌ایه؟» گفت: «نه؛ قاچاقچی همراهمونه و فرصت استراحت نداریم. اگر می‌خواید بیاید، همین الان تصمیم بگیرید.» من در دلم قند آب می‌شد و در ظاهر آبروداری می‌کردم. حالت تردید به خود گرفتم و گفتم: «علی‌کوثر نظرت چیه؟ بریم؟» او هم تأیید کرد: «بله، بالاخره تعطیلات نزدیکه.» خوشحال به حجره برگشتیم تا وسایل را جمع کنیم. گفتم: «خدایا، شکرت که به فریادمون رسیدی.» علی‌کوثر گفت: «خدا رو شکر نیومدن داخل، وگرنه چی می‌خواستیم جلوشون بذاریم؟» گفتم: «همۀ حکمت خدا رو شکر.» نعمت با ماشین پاترول آمده بود و به‌خوبی فضای کافی داشت. خودش و راننده جلو نشستند و قاچاقچی و همکار دیگرش عقب بودند، ما دو نفر کنار آنان نشستیم و به‌سمت نهاوند راه افتادیم. این سفر یک خوبی داشت، آن هم اینکه ما مهمان بودیم و باید همراه میزبان غذا می‌خوردیم. بالاخره بعد از مدت‌ها، چشممان به جمال یک شام درست‌وحسابی روشن شد. شیرین‌ترین جای سفر همین‌جا بود. جلوی یک چلوکبابی خوب نگه داشتند و نعمت برای همه کوبیده و گوجه سفارش داد. من و علی‌کوثر جوری با اشتها لقمه گرفتیم و خوردیم که بقیه به اشتها آمدند. آن شب دلی از عزا درآوردیم. شام خیلی زیر زبانمان مزه کرد و مزۀ آن پس از ماه‌ها گرسنگی برای همیشه در خاطرم ماند. البته نعمت حواسش بود و پول ما را نه از جیب کمیته، بلکه از جیب خودش حساب کرد؛ اما اگر از بیت‌المال هم می‌داد ثواب داشت، آن‌قدر که ما گرسنه و مستحق بودیم! به‌هرصورت به خانه رسیدیم. مادرم با اولین نگاه گفت: «چرا این‌قدر لاغر شدی؟» گفتم: «چیزی نیست... به‌خاطر غریبی بوده و رنج دوری از شما. فقط برام غذاهای محلی درست کن که دلم برای دستپختتون تنگ شده.» مادر هم کم نگذاشت و مدتی بعد با خوردن غذاهای مقوی و خوشمزۀ او رنگ‌ورویم برگشت. در ایام نوروز سال 1362 آقای محمد سلگی، برادر شهید یونس پیشنهادی را با من در میان گذاشت. او از معلمان خوب منطقه و مدیر مدرسه روستای سردوران بود. از طریق انجمن اسلامی باهم در ارتباط بودیم. ظاهراً برای معلم قرآن و دینی‌شان مشکلی پیش آمده بود و بعد از عید معلم نداشتند. پیشنهاد داد تا پایان سال تحصیلی، کمک‌کارشان باشم. بااینکه شانزده سال بیشتر نداشتم با کمال میل پذیرفتم و پشت میز معلمی ‌حاضر شدم. فاصلۀ سنی کم من با دانش آموزان سبب شده بود ذائقۀ آن‌ها را بدانم و با زبان خودشان با آن‌ها گفتگو کنم. وقتی خودم دانش‌آموز بودم دوست داشتم معلم به ما بها بدهد و به سؤال و جوابی هم که شده ما را در بحث دخیل کند. برای همین، به بچه‌ها میدان دادم و از حرف‌های خودشان استفاده کردم. کلاس قرآنی که همیشه به سکوت و رخوت می‌گذشت، شده بود بانشاط‌ترین و شلوغ‌ترین کلاس مدرسه. بچه‌ها خیلی خوششان آمده بود و حسابی استقبال کردند. معلمان تعجب کرده بودند که این دیگر چه کلاسی است؟ این‌طور آیا فرصتی برای درس خواندن هم می‌ماند؟ حتی برای آقای سلگی تردید ایجاد شده بود که آیا این روش نتیجه‌بخش است یا نه؟ برای همین یک روز بدون اطلاع قبلی وارد کلاس شد و از بچه‌ها سؤال‌وجواب کرد. بچه‌ها نه‌تنها جواب‌ها را می‌دانستند، بلکه اضافه‌تر از کتاب توضیح دادند. آنجا دیگر مطمئن شد و گفت: «با همین روش ادامه بده!.»... @mahale114
33.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مرگ بر دیکتاتور شعار ماست/ چه کسی دیکتاتور است و چه کسی نیست؟ (بخش کامل گفتگوی رسایی درباره شعار مرگ بر دیکتاتور) 🔹«مرگ بر دیکتاتور» شعار ماست که باید با صدای بلند بگوییم، اما دیکتاتور کیست؟ رضاخانی که با کودتا روی کار آمد و محمدرضاشاهی که جنایات بی شماری مرتکب شد؛ هر دو نفر هم قانون اساسی را تغییر دادند تا فرزندشان را جانشین خود کنند. 🔹دیکتاتور کسی بود که می‌خواست در دهه ۷۰ ریاست جمهوری را مادام العمر کند؛ کسی که وقتی رأی نیاورد گفت تقلب شده، دیکتاتور کسانی هستند که وقتی یار ندارند با ربات هشتگ‌سازی می‌کنند و می‌گویند حکومت از لبنان نیرو آورده است ولی خودشان التماس می‌کنند که آمریکایی‌ها بیایند اینجا زمام امور را در دست بگیرند.  🔹اما آن کسی که به اجبار مسئولیت رهبری را پذیرفت و عکس خانواده‌اش جایی نیست، دیکتاتور نیست، هر چند می‌گویند به دنبال جانشینی فرزندش است. @mahale114
💢 برداشت های انحرافی از وحدت 🔸 وحدت، به معنای نزدیک شدن فرقه‌های توحیدی به یکدیگر، بر اساس مشترکات است، همراه با حفظ ماهیت آنها و آزاد گذاشتن هر فرقه در فروع خاص خود، بدون اینکه نسبت به مختصات فرقه دیگر، حساسیت آشکار نشان داده شود. 🔸 یک. عدم امکان وحدت برخی بر این باورند، که هرگز بین ما و اهل تسنن، اشتراکی نیست؛ در حالی که بحث وحدت، در جزئیات نیست، همین که خدا و پیامبر را قبول دارند، کافی است؛ زیرا پیامبر نیز اهل کتاب را به وحدت دعوت کرد.[سوره آل عمران، آیه64] 🔹 دوم: عدم عقب نشینی اهل تسنن گاه تصور می‌شود، وحدت به معنای عقب‌نشینی از عقاید است، در حالی‌که بحث وحدت، عقب‌نشینی در رفتار است؛ نه در عقاید، به این معنی که در برخی موارد، از اظهار عقاید، پرهیز شود، هرچند اهل تسنن پرهیز نکنند. درست مانند پدری که با بچه نافرمان، مدارا می‌کند. 🔸 سوم: وحدت ساخته دشمنان برخی با برداشت انحرافی از شیطنت‌های معاویه، فکر می‌کنند وحدت ساخته وی است؛ زیرا معاویه در نامه‌ای امیرالمومنین علیه‌السلام را عامل تفرقه و خونریزی بین مسلمانان معرفی می‌کند. در حالی‌که خود معاویه موجب خونریزی شده بود و این سیاست معاویه بود، که جای جلاد و شهید را عوض کند.[بحارالأنوار، داراحیاء التراث، ج‏33، ص80] علاوه بر اینکه، وحدت، ریشه در قرآن و روایات دارد. 📎 📎 📎 📎 @mahale114
Khabare Khoub.mp3
10.39M
🎵 آهنگ «خبر خوب» اسبتو زین کن، شالتو بنداز، تکلیف دنیارو یکسره کن.... 🎙 با صدای: پویا بیاتی ⭕️ تولید واحد موسیقی مؤسسه مصاف @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کشف سلاح دست‌ساز کُشنده از اغتشاشگران در مشهد ماموران یگان ویژه در مشهد از برخی از اغتشاشگران حاضر در تجمعات، سلاح دست‌ساز کُشنده کشف کردند. خانواده های محترم لطفا بیشتر مواظب جوانان خود باشید. @mahale114
▪️اشتباه نکنید، این نقشه کرونایی کشور فرانسه نیست. نقاط قرمز: پمپ بنزین‌های خالی از سوخت نقاط نارنجی: پمپ بنزین‌های بحرانی خبرهایی که شما در خبرگزاریهای داخلی و خارجی بازتابش را پیدا نمیکنی!. چرا؟ چون هدف اصلی سوریه سازی ایران است. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما دختر دارها، خسته نباشید! شما دولت ایران، خسته نباشید! شما دانشگاهها، خسته نباشید! شما دبیرستانها، خسته نباشید! شما کارگردانان سینما، خسته نباشید! (شما فائزه هاشمی ها و مهدی نصیری ها، خسته نباشید!) اصلاح‌طلبان و اصولگران کنارکشیده شما هم خسته نباشید. با این رواج بدحجابی و بی بندوباری توسط شماها ببینیم کی ختم اسلام رو باید برگزار کنیم!! واقعاً خسته نباشید! بی حجابها رو چادری نکردید که چادری هامون هم بی چادر شدند! کُلّکُم راع و کُلّکُم مَسئوُل به خدا قسم در قیامت از شما دولتی ها، شما دانشگاهیا، شما حوزویان و تمام شماهایی که در رواج بدحجابی مسئول هستید در اینباره سوال خواهد شد و جوابی نخواهید داشت 👤پ ن: کجای کاری آشیخ‌حسین انصاریان بزرگوار! امروز باید بگی : خواص انقلابی خسته نباشید! رسانه های انقلابی خسته نباشید! مذهبی های پروفایل عکس رهبری خسته نباشید! پ ن: این پست مربوط به ماها قبل هست، مجبور شدیم دوباره بازنشر کنیم، بگیم وقتی همه خواب بودند پروژه بدحجابی و آشوب در حال برنامه ریزی بوده است... برادران و خواهران مثلا انقلابی، شما ها که امروز جرئت دفاع از حجاب را ندارید، قبلاً هم خواب بودید، بعداً هم دوباره خواهید خوابید! @mahale114
محله شهیدمحلاتی
👌 جواب منطقی و بسیار زیبا 👈 به منافقین و تمامی دشمنان ایران اسلامی 🔷️ جهاد تبیین #حجاب #جهاد_ت
به عنوان نمونه. شمابفرمائید جرمش چه بود؟ جزاینکه سرباز اسلام بود و از دین اسلام پاسداری میکرد؟!.... ❌ بعد از اینکه اسیرش کردن ، برای اعتراف گرفتن ازش ، هر دو دستش رو از بازو بریدن ... 🔹با دستگاه‌های برقی همه‌ی صورتش رو سوزوندن ، وقتی پوست جدید جایگزین شد ، پوستش رو کندن و انداختنش تو دیگ آب نمک ... مرحله بعدی انداختن توی دیگ آبجوش ... وقتی جونش رو گرفتن ، جسدش رو تیکه تیکه کردن ، جگرش رو پختن، یه بخشیش رو خودشون خوردن و مابقیش رو و به خورد هم‌ سلولی‌هاش دادن ... این فقط یک سکانس از جنایات هاست. همون ای که امروز پسر خاله‌ی مرحومه مهسا امینی با پرچمشون میاد پشت دوربین و جمهوری اسلامی رو متهم میکنه ... 🕊🌹 @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب روشن ومنطقی حجت‌الاسلام کهرمی به حسن آقامیری درباره گشت‌ارشاد و مهسا امینی رویارویی باادب و بی ادب با سواد و بی سواد با منطق و بی منطق 🔻به نظرتون کسی که حرف حسابی و منطقی برای موضوعی داره ، لازمه اینقدر فحش بده؟؟ جناب آقای حسن آقامیری. جناب آقای حجت الاسلام کهرمی. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل چهارم: صفحه سوم: نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل چهارم: صفحه چهارم: نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) ..................... خبر به مدرسۀ زرامین سفلی هم رسیده بود و آنان نیز به‌فراخور وقتی که داشتند، برای برگزاری کلاس از من دعوت می‌کردند. تجربۀ کلاس‌داری و سروکله زدن با بچه‌های پرشوری که پر از سؤال‌های عقیدتی و معرفتی بودند، تجربه‌ای دوست‌داشتنی بود. این دوره با پایان سال تحصیلی به پایان رسید و پس از آن برای رسیدگی به درس‌های خودم به اصفهان بازگشتم. نزدیک اذان صبح بود که اتوبوس به گاراژ مرکزی شهر رسید. برای اقامۀ نماز به مسجد سید رفتم که نزدیک‌ترین مسجد بود. در وضوخانۀ مسجد یک معتاد گوشه‌ای افتاده بود و خماری می‌کشید. صرف اینکه کاری کرده باشم، تروفرز رفتم از سر چهارراه یک پلیس پیدا کردم، آوردم و معتاد را تحویل دادم. وقتی پلیس او را برد، دلم به حالش سوخت. با خودم گفتم: این چه کاری بود کردم؟ الان با این کار چه مشکلی از این معتاد حل شد؟ به‌هرحال به مسجد آمدم و با دعا برای حل مشکل همه، به نماز ایستادم. بعد از نماز، در حال خارج شدن از مسجد بودم که پیرمردی جلوی مرا گرفت و با لهجۀ غلیظ اصفهانی پرسید: «دیشب حَم شُدِس؟» «بله؟!» «آ می‌گما دیشب حَم شُدِس؟» هرچه تلاش کردم بفهمم، نفهمیدم چه می‌گوید. مردی از پشت‌سر به کمکم آمد و گفت: «آره حَجی! دیشب حمله شدس عملیات والفجر2 بودس.» این خبر صبحگاهی تمام معادلات مرا به‌هم ریخت. قبل از آنکه خودم را به درس و مدرسه برسانم، مرغ خیالم راهی منطقه شد. اگر دست خودم بود لحظه‌ای درنگ نمی‌کردم و می‌رفتم، اما درسم چه می‌شد؟ پیاده به‌سمت مدرسه ‌راه افتادم. در بین راه قرص نانی را به‌عنوان صبحانه گرفتم و سق زدم. علی‌کوثر، قبل از من به اصفهان آمده بود و در حجرۀ خودمان مستقر بود. هم‌حجره‌ای جدیدی نیز داشتیم. محمود عزیزی، جوانی خوش‌سیما که اصالتی از چهارمحال و بختیاری داشت، با روی باز به‌استقبال ما آمد و از همان ابتدا صمیمی ‌برخورد کرد. خود او اهل جبهه و جنگ بود و حتی جانباز شده بود. در نشست و برخاست و رفت‌وآمدهایش مشخص بود درد و رنجی او را اذیت می‌کند. وقتی علتش را پرسیدم گفت ترکشی به مثانه‌ا‌ش خورده و همین سبب مشکلات عدیده‌ای برایش شده است. برخوردهای گرم و صمیمی او می‌توانست نویدبخش رفاقتی طولانی باشد، اما عمر این آشنایی بیش از یک شبانه‌روز قد نداد. او ماندنی نبود و با شنیدن خبر عملیات، عزم جبهه داشت. همان روز وسایلش را جمع کرد. شب استراحت کرد. سحر بیدار شد. نمازشبش را خواند. صبح علی‌الطلوع از ما خداحافظی کرد و رفت. دیگر از محمود عزیزی هیچ خبری نشد تا سه-چهار ماه بعد که خبر شهادتش را شنیدم. رفتن او به جبهه بیشتر مرا سوزاند و به حال‌وهوای جبهه برد. دیگر سه هفته‌ای بیشتر نتوانستم دوام بیاورم. روزی به دوستانم در نهاوند زنگ زدم تا خبری از آن‌ها بگیرم. گفتند: «اینجا برای مراحل بعدی عملیات دارن ثبت‌نام می‌کنن. اگر می‌خوای بیای سریع خودت رو برسون که استقبال زیاده.» اگر اندک توانی برای ماندن داشتم، با این تماس همان را هم از دست دادم و آمادۀ رفتن شدم. دیگر فکر و ذهنی برای درس خواندن باقی نمانده بود. اگرچه جسمم در میان جمع بود، دلم در حال‌وهوای عملیات پرسه می‌زد. علی‌کوثر هم قصد جبهه داشت، ولی می‌خواست از اصفهان اعزام شود. پس خودم تنها بلیت گرفتم و به نهاوند برگشتم. @mahale114
امام على عليه السلام میفرماید: آنچه بخورى برود و آنچه بخورانى فراوان و پر بركت شود. ما أكَلتَهُ راحَ، و ما أطعَمتَهُ فاحَ غررالحكم حدیث 9634 --------------------------- سلام علیکم: اهدای پک تحصیلی به نیازمندان با همکاری پایگاه ۱۰ شهید جوینده و هیات امام حسن عسکری علیه السلام. ع ع
هر جنبش براندازانه ای که بخواهد یک نظام سیاسی را جایگزین نظام سیاسی دیگر کند، منطقا باید بتواند "فردای بهتر" و آنچه را که میخواهد جایگزین کند نشان دهد تا موفق به همراهی توده های مردم شود. در این چند روز اما چه چشم اندازی از سوی براندازان ارائه شد؟ دروغ فحش کشتار هرزگی خشونت لمپنیسم رایکالیسم دین ستیزی تجزیه ایران و... چنین جریانی با لیدرهایی مثل ۴ تا فوتبالیست و بازیگر و شومن و خواننده که هر کدام شان سطح زندگی لاکچری شان فرسخ ها با توده های مردم فاصله دارد، نهایتا میتواند چند روز سطل آشغال آتش بزند، فحش بیشتر بدهد و دیوارنویسی کند. جریانی که نهایتا نه به براندازی می رسد و نه کمکی به مردم عادی میکند. فقط یک "خودارضایی سیاسی" است برای آنهایی که در خارج از ایران بیزینس و کسب و کاری به نام "دشمنی با جمهوری اسلامی" راه انداخته اند. خلاصه ترش میشود این؛ در داخل ایران شعار بدهید و سطل آشغال آتش بزنید، مصی علینژاد و علی کریمی و ۴ تا زباله دیگر فالور بگیرند و پولدارتر شوند؛ یک معادله ساده و بدون ابهام! امیرحسین ثابتی @mahale114