eitaa logo
محله شهیدمحلاتی
412 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
98 فایل
برای ارتباط برقرار کردن به آیدی زیر پیام بدهید : @STabatabai
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ مثل نیلوفر باش 🔹می‌دونید چرا نیلوفر توی مرداب گل می‌ده؟ 🔸برای اینکه به همه ثابت کنه در بدترین شرایط هم می‌توان شاد بود... قوی بود... و امید داشت... @mahale114
شبنامه 1064.mp3
12.72M
جهان دارد به پایان ضحاک نزدیک می‌شود/ نظم اهریمنی دنیا به زودی براندازی خواهد شد شبنامه / مرور فلسفه شب و چرایی توجه ایرانی‌ها به این شب، بسیار قابل تأمل و مهم است/ آنچه از تاریخ و فرهنگ ایرانی‌ها و حقایق مطرح شده در کتاب‌های دینی بر می‌آید نشان می‌دهد که دنیا با یک تقابل خیر و شر و نور و تاریکی رو به رو است / تقابلی که در آن ضحاک به روزهای پایان خود نزدیک شده و نظم اهریمنی دنیا در آستانه ی سلام به پایان قرار دارد... / @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتاه ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ مرحوم آیت‌الله سید احمد خوانساری می‌فرمودند تنها امیدم همین روضه هاست! استاد_مجتهدی @mahale114
4_5834970430351347118.mp3
11.3M
🔊 صوتی:             ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ عشق مادر و فرزندی... حاج‌عبدالرضا                       @mahale114
4_5834970430351347114.mp3
15.9M
🔊 صوتی:              ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ مگه میشه تو رو داشته باشم... کربلایی‌سیدرضا نریمانی                      @mahale114
49.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مباحث مهدوی 👈💢 شرح و تفسیر دعای ندبه و امام شناسی 👈 رائفی پور جلسه دوم2⃣ قسمت هفتم7⃣( ادامه دارد...) ✅به یاری خدا و یاری امام زمان (عج) ادامه مباحث را روزانه تقدیم حضورتان خواهیم کرد. 👈 حداکثری لطفا به ترتیب شماره بندی، با یک صلوات به نیت ظهور منتشر بفرمایید 🌺 ‏ @mahale114
محله شهیدمحلاتی
سلام علیکم 📣فوری فوری فوری 👈خیلی مهم لطفا وخواهشا توجه کنید و اطل
سلام علیکم دوستان عزیز و همراهان گرامی لطفاً پیگیر این موضوع باشید، شاید همسایه شما یا دوست و فامیل شما عضوکانال نباشند واز این مطلب بی اطلاع باشند شما کمک کنید تا به گوش دیگران هم برسد. فقط افراد و مستأجران کم برخوردار. یاعلی
محله شهیدمحلاتی
🎥 «آیدا رستمی»؛ سوژه جدید رسانه‌های ضدایرانی برای ادامه پروژه کشته‌سازی #بصیرت #فتنه_گر #جنگ_ترکیب
گزارش تسنیم از «آیدا رستمی» و روایت‌های غیرمعتبر درباره مرگ وی 🔹آیدا رستمی، پزشک عمومی بیمارستان شهید چمران بود که هفته پیش در حادثه‌ای درگذشت و به سوژه رسانه‌های فارسی‌زبان برای کشته‌سازی اعتراضات اخیر تبدیل شد. 🔹او که ۳۶ سال سن داشت، حدود ساعت ۲۳ روز دوشنبه ۲۱ آذر از یک پل هوایی در نزدیکی میدان آزادی سقوط کرد. این حادثه بلافاصله به کلانتری ۱۳۵ آزادی گزارش داده شد و تیم بررسی صحنه قتل پلیس آگاهی به محل اعزام شد. 🔹در همین رابطه فردی با عنوان اختصاری «ع.ز» که در آخرین لحظات همراه با آیدا رستمی بود، شناسایی و دستگیر شد. یکی از شاهدان عینی به تیم جنایی اطلاع داد که آیدا رستمی پیش از سقوط با یک آقا درگیر شد. با بررسی دوربین‌های مداربسته و تماس‌های تلفنی آیدا رستمی، آن فرد شناسایی و ساعتی بعد دستگیر شد. او آقایی بود که یک مغازه کیف و کفش واقع در میدان فردوسی داشت. 🔹اما شبکه‌های فارسی‌زبان تلاش دارند، آیدا رستمی را بر اساس ادعاهایی، کشته اعتراضات معرفی کنند. 🔹ابتدا یک حساب توییتری مدعی شد که آیدا رستمی معترضان را مداوا می‌کرد که مفقود شده و پیکر او که آثار شکنجه بر آن مشهود بوده، به خانواده تحویل داده شد. 🔹ایران‌وایر هم مدعی شد که او برای تهیه اقلام پزشکی موردنیاز برای مداوای معترضان زخمی به داروخانه رفته بود که ناپدید شد. 🔹سپس بدون انتشار سندی ادعا شد که چشم‌هایش بخیه خورده و در گزارش پزشکی قانونی آمده بر اثر اصابت جسم سخت جان باخته است. 🔹جمعیت امام علی (علیه‌السلام) هم بدون انتشار سندی مدعی شد که آیدا رستمی، از پزشکان داوطلب این جمعیت بوده است. این جمعیت دو سال پیش به دلیل تخلفات گسترده مالی و... توسط وزارت کشور منحل شد. 🔹اما «آرمین رستمی» برادر آیدا رستمی در ویدئویی اعلام کرد چیزهایی که در فضای مجازی و شبکه‌های فارسی‌زبان گفته می‌شود، واقعیت ندارد. @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یه ویدئو حال دل خوب کن! درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی: هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم. زیباترین قسمتش اونجاست که میگه: ان شاءالله اونور جبران بکنیم!❤️ «««««««»»»»»»» تمام گذشتگان به ویژه شهدا را یاد میکنم با ذکر شریف فاتحه و صلوات برمحمد وآل محمد.... اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ 🤲 آمین یارب العالمین 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن اللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن اللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن... التماس دعا @mahale114
سلام در پی دریافت گزارشات مردمی و رصد میدانی هنجار شکنی عده ای از افراد معلوم الحال در سطح بوستان غدیر ، مأموریت شناسایی و مستند سازی از خودروهای مستقر در محل تجمع که اقدام به آلودگی صوتی و ایجاد فضای رقص مختلط و شرب خمر نموده بودند توسط عوامل شبکه سجاد انجام و شماره پلاک حدود پنجاه خودرو هنجار شکن ثبت و در گزارشی جهت برخورد قضایی به دادستانی محترم ارجاع و دستور توقیف خودروها صادر گردید. ارتباط و ارسال گزارش :👇👇 @Admin_Sajjad_Qom @STabatabai👈 @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دهم : صفحه نهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل دهم : صفحه دهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... فرمانده جوان ما از روحیه دادن و شنیدن درددل فرماندهان و استعلام مایحتاج آن‌ها و برآورده کردن نیازشان هیچ دریغ نداشت. حتی در مواردی ورود پیدا می‌کرد که وظیفه‌اش نبود و کسی از او انتظار نداشت، اما بی‌کار نمی‌نشست. بین آن‌ها فقط من سالم بودم و با دستورات او در رفت‌وآمد بودم. گاهی کاری را پیگیری می‌کردم و گاهی دو نفر را به هم وصل می‌کردم. ایرج گرم بود و درد زانو هنوز به‌سراغش نیامده بود. بعدازظهر آهی کشید و گفت: «پام یخ کرده، نمی‌تونم تکونش بدم.» گفتم: «هرچی بمونیم بدتر می‌شه؛ باید هرچه سریع‌تر به سنگر امداد بریم.» تلاش کرد راهی شود، اما نتوانست قدم از قدم بردارد. زیر بغلش را گرفتم، اما پایش کشیده نمی‌شد. به شیخ حمزه گفتم: «تو که هنوز گرمی، لنگان خودت رو برسون تا من ایرج رو کول کنم و بیارم.» او را پشتم سوار کردم و راه افتادیم. هیکل پر و چهارشانۀ ایرج بر روی کمرم سنگینی می‌کرد، اما به هر زحمتی بود قدم از قدم برمی‌داشتم تا این رفیق عزیز و دوست‌داشتنی جا نماند و به کار درمانش برسد. شیخ حمزه از کانال باتلاقی رفت، اما من از گیر کردن در آن ترسیدم و به‌خاطر همین، از بیرون کانال میان‌بر زدم. ایرج شوخی‌اش گرفته بود. گفت: «دیدی بالاخره ما سپاهی‌ها سوارتون شدیم؟» گفتم: «اشکالی نداره. این‌همه شما از ما حفاظت و پاسداری کردید حالا یه بار هم ما از شما پاسداری کنیم.» دستم را زیر دو پایش قلاب کرده بودم که نیفتد. با هر قدم خارج از قاعده، فشار به زانویش می‌آمد و آه می‌کشید. گفت: «حالا یه‌کم آروم‌تر برو. درست پاسداری کن.» با خنده گفتم: «سواری گرفتی، امرونهی هم می‌کنی؟ اگه بیشتر اذیت کنی دوباره تند می‌رم.» در همین میان، لحن ایرج عوض شد. حالت ترس و بهت به خود گرفت و گفت: «حسین، قدم از قدم برندار که توی میدون‌مین هستیم.» یک لحظه نگاه کردم، دیدم یا خدا! اطرافم پر از مین و تلۀ انفجاری است. ایرج گفت: «حواست کجاست؟ پونزده متری هست توی میدون‌مین هستیم.» «تو اون بالا دیده‌بانی، وگرنه من که مثل اسب باربری سرم پایینه.» «دستت درد نکنه؛ یعنی الان من بارم؟» «یعنی من اسب باشم مشکل نداره؟» شرایط به‌گونه‌ای بود که حتی دور زدن می‌توانست خطرناک باشد. با آن بار سنگین درجا دور زدن ممکن نبود و اگر برمی‌گشتم برای حفظ تعادل باید دو سه قدم چپ و راست می‌گذاشتم و شاید... بین باید و شایدها گیر کرده بودم. ایرج گفت: «همین‌طور عقب‌عقب بیا، من راهنمایی‌ت می‌کنم پا جای پای خودت بذاری.» در لحظاتی نفس‌گیر، بدون آنکه ببینم، ایرج چشمانم شده بود و می‌گفت پایت را جلوتر یا عقب‌تر بگذار. هر قدم، دل‌آشوبۀ خنثی کردن یک مین را داشت و وقتی بدون انفجار روی زمین پا می‌گذاشتم مثل خنثی شدن آن بود. وزن ایرج در این قدم‌های آهسته بیشتر سنگینی می‌کرد. هر لحظه توانم بیشتر تحلیل می‌رفت و هر لحظه کمرم بیشتر تا می‌شد. نیم ساعتی طول کشید تا آن پانزده متر را برگردیم. نیم ساعت تمام عرق ریختم و نفس‌نفس زدم. همین‌که از میدان‌مین خارج شدیم، ایرج را زمین گذاشتم و از خستگی روی زمین درازبه‌دراز افتادم. بریده بریده و نفس‌زنان گفتم: «ایرج، تو که من‌و کشتی. من دیگه نمی‌تونم تو رو بیارم.» سرحال گفت: «ولی من که خسته نشدم.» با ته‌ماندۀ رمقی که داشتم دوباره او را کول کردم و به‌سختی او را به کانال رساندم. گفتم: «بشین تا برات برانکارد بیارم.» همان لحظه چهار امدادگر به‌سرعت از کنارمان گذشتند و به پاسگاه خرابه رفتند. فرصت نشد آن‌ها را بگیرم. خلاف جهت آن‌ها به سنگر امداد رفتم و به دوستان گفتم: «برای ایرج ظفری برانکارد لازم دارم.» گفتند: «همین الان حاج‌آقا سوری امدادگر فرستاد.» گفتم: «این چهار نفر که الان توی کانال بودن رو می‌گی؟» برگشتم دیدم ایرج با امدادگرها دارد می‌آید. باتوجه‌به حالش، شب را همان‌جا ماند و تحت درمان قرار گرفت. بالاخره حاج‌مهدی ظفری هم برگشت و شروع کرد به تپه‌ها سرکشی ‌کردن. نزدیک صبح، حاج‌مهدی ظفری نزد ایرج به سنگر امداد آمد و باهم گفتگویی کردند. از محتوای صحبتشان مطلع نشدم، ولی پس از آن ایرج برای مداوا به عقب رفت و حاج‌مهدی به من گفت: «کار توی تپۀ شمشیری بالا گرفته. خودت رو بهشون برسون که تنها نمونن.» «تپۀ شمشیری که محاصره‌ شده، چطور برم؟» «نمی‌دونم، هرطور شده محاصره رو بشکن و خودت رو بهشون برسون!» @mahale114
داماد کو ندارد نشان از پدرزن 🔺 «کامبیز مهدی‌زاده» داماد «حسن روحانی» در توییتی مدعی شد که برجام مشکلات ارزی کشور را حل می‌کند. 🔸در حالی که در زمان ریاست پدر‌زنش مردم شاهد نوسانات عجیب‌وغریب قیمت‌ همه اجناس از دلار و سکه گرفته تا خودرو و مسکن بودند. 🔸کاش روابط فامیلی بر تحلیل و انصاف افراد اثر نگذارد! @mahale114
35.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحلیل وقایع ایران و جهان! ⚠️ مشاهده‌ی این کلیپ، اکیدا توصیه‌ می‌شود! «اللهم عجل لولیک الفرج» @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علامه حسن زاده آملی: باید قنبر حضرت خامنه‌ای کبیر بود. به هر جای آسمان رفتم این سید را دیدم. @mahale114
محله شهیدمحلاتی
فصل دهم : صفحه دهم : نماز ناتمام #خاطرات_رزمندۀ_جانباز، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام)
فصل دهم : صفحه یازدهم : نماز ناتمام ، حجت‌الاسلام حسین شیراوند (ضرغام) .................... «چشم»‍ی ‌‌گفتم و به‌سمت تپۀ شمشیری راه افتادم. دیگر هوا روشن شده بود و همین کار را برای عبور از مقابل دیدگان دشمن سخت می‌کرد. در امتداد سنگر امداد، تپۀ شمشیری قرار داشت. به‌جای اینکه این مسیر را از کنار جاده بروم، مسیری نیم‌دایره‌ای را انتخاب کردم و با عبور از شیارها و پناه گرفتن در پستی‌ها، خودم را به روبه‌روی تپۀ شمشیری رساندم. حالا فقط مانده بود سخت‌ترین قسمت ماجرا؛ اینکه از جاده عبور کنم و خودم را به تپه برسانم. انواع و اقسام خمپاره و کاتیوشا بر این جاده فرود می‌آمد و از سمت چپ، با رگبار مستقیم نمی‌گذاشتند احدی در جاده تردد کند. برادرم اردشیر احمدوند می‌گوید: «من اینجا تو رو دیدم، اما هرچی صدات زدم متوجه نشدی.» تمام حواسم معطوف به جاده و آن‌سوی جاده بود و تمام ذهنم درگیر حرف حاج‌مهدی: «هرطور شده محاصره رو بشکن و خودت رو بهشون برسون!» دیگر هیچ‌چیز نه به چشمم می‌آمد و نه شنیده می‌شد. بسم‌اللهی گفتم، تمام قدرتم را در پاهایم جمع کردم و شروع کردم به دویدن. حتی نگاهم را از سنگرهای تیربار دشمن دزدیدم و دویدم. جاده، گلوله بود و انفجار و ترکش و من. زمین زیرپایم کش آمده بود و با دویدن میخواستم آن را جمع‌وجور کنم. ثانیه‌ها هزار تکه شده بودند و با دست و پا زدن می‌خواستم آن‌را به‌هم بچسبانم. تمام تلاشم را کردم تا در سریعترین زمان ممکن از تیررس دشمن خارج شوم. سیاهی آسفالت جاده که تمام شد خود را زیر صخرۀ کوتاهی در پای تپۀ شمشیری پرت کردم و پشت آن سنگر گرفتم. تازه فرصتی شد دوروبر را نگاه کنم. آقای درویشی آن‌طرف‌تر، پای تپه سنگر گرفته بود و تمام‌مدت مرا پوشش داده بود تا به شمشیری برسم. بچه‌ها بالای تپه مستقر بودند و هنوز راه در پیش داشتم. به درویشی گفتم: «حواست باشه، می‌خوام برم بالا. او دوباره آتش گرفت و من به‌سمت نوک تپه خیز برداشتم. بالای تپه که رسیدم، حال‌وروز نیروها تعریفی نداشت. همه خود را باخته بودند. بعضی به عقب‌نشینی و بعضی به اسارت فکر می‌کردند. سنگرهای آنجا دوبر بود و این یعنی از دو طرف در حال جنگیدن بودند. فرمانده آنجا فرهنگ سلیمانیان بود. معلمی ‌رزم‌آور که در آن شرایط سخت، یک‌تنه قد علم کرده بود و برای بچه‌ها رجز می‌خواند. من هم کارم را بلد بودم. بدون اینکه حرفی بزنم عمامه را به سر گذاشتم و پشت تیربار رفتم. ساعتی آنجا بودم و ساعتی آرپی‌جی می‌زدم. ساعتی کلاش به‌دست، به سنگرهای کمین می‌رفتم و ساعتی در سنگر با بچه‌ها هم‌کلام می‌شدم. در کل آرام و قرار نداشتم. در سنگر تنها که می‌شدیم، بچه‌ها از نگرانی‌شان پرده برمی‌داشتند و حرف دلشان را می‌زدند: «حاج‌آقا، اصلا امیدی هست؟ وقتی در محاصره‌ایم برای چی می‌جنگیم؟» تردید، تک بود و پاتک آن یقین! من قاطع جواب می‌دادم: «بله که امید هست! گروهان شهید باهنر احتیاط ماست و حاج‌مهدی می‌خواد اونا رو برای تپۀ اول وارد عمل کنه. شک نکنید به‌لطف خدا ما از محاصره خارج می‌شیم. تازه دشمن توی تپۀ اول، چسبیده به گروهان شهید رجایی! اونجا برای هم نارنجک پرت می‌کنن؛ شما که اجازه ندادید دشمن حتی به پای تپه‌تون برسه.» آن شب تا صبح، دشمن پاتک می‌زد و ما او را عقب می‌زدیم. هم‌زمان باران و برف می‌بارید و همین حرکت دشمن را کند کرده بود. این را به فال نیک گرفتم و به بچه‌ها گفتم: «باران رحمت یعنی این! قدر نعمت خدا رو بدونید و مردانه دشمن رو عقب بزنید.» با مردانگی بچه‌ها، رفته‌رفته اوضاع بهتر شد و با آغاز روز، از صدای توپ و ترکش دشمن کاسته شد. فرصتی شد تا با احمد کرمعلی، فرماندۀ گروهان، با بی‌سیم صحبت کنم. اردشیر کنار فرمانده بود و با شنیدن صدای من هوایی شد. بی‌سیم را از کرمعلی گرفت و گفت: «ضرغام، می‌خوام بیام پیشت.» گفتم: «نه؛ اردشیر، خطرناکه. الان وقت اومدن نیست. شما پیش نیروهات بمون.» او فرمانده دسته بود و همراه نیروهایش روبه‌روی شمشیری کمین کرده بودند. گفت: «سریع می‌آم و برمی‌گردم.» @mahale114
17.mp3
3.7M
🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ✍یکی از تیرهای شیطان، درگیر کردن فکر و قلب ما،در اتفاقات گذشته است! 🔻اگرخاطرات تلخ گذشته،آرامشتان را گرفته است؛ این فایل رو گوش کنید @mahale114
4_6037312206591230954.mp3
35.33M
استاد 📂 فرصت‌ها و تهدیدهای شبکه‌های اجتماعی 🗓 تاریخ: ۱۳۹۴/۷/۱۹ - تبریز @mahale114
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: اَلْعِلْمُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ علم، ريشه هر خوبى است. شرح غررالحكم: ج ۱، ص ۲۰۵   @mahale114
✍ عبادت به‌جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست 🔹از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند: عبادت چیست؟ 🔸فرمود: عبادت، خدمت‌کردن به خلق است. 🔹پرسیدند: چگونه؟ 🔸گفت: اگر هر پیشه‌ای که به آن اشتغال داری، رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی، این نامش عبادت است. 🔹پرسیدند: پس نماز و روزه و خمس، این‌ها چه هستند؟ 🔸گفت: این‌ها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک‌شدن به خدا انجام دهد تا انوار حق بگیرد. @mahale114
شبنامه 1065.mp3
13.28M
اعتراف رسمی آژانس یهود: باکو سلاح مخفی ما علیه ایران و بهترین راه برای حمله هوایی به ایران است شبنامه / گزارش قابل تأمل آژانس یهود درباره باکو / باکو سلاح مخفی ما علیه ایران است / از این سرزمین می‌توان برای دشمنی با ایران و روسیه استفاده کرد / ایران در خاورمیانه کور و کر شده اما باکو میتواند کمک کند فضا عوض شود / از ظرفیت این کشور می‌توان برای حمله به مراکز هسته‌ای ایران استفاده کرد / @mahale114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیعه شدن بانوى اهل سنت از کشور انگلیس با فهمیدن نحوه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ⭕️ او بعد از شیعه شدن گفت: در مورد نحوه شهادت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به من دروغ گفته بودند. @mahale114
4_5837222230165032999.mp3
23.33M
🔊 صوتی             ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ چه امتحانیه... کربلایی‌ حسین_طاهری                @mahale114