eitaa logo
【رسانه محله ✹سرابان✹】
93 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3هزار ویدیو
105 فایل
﷽ تو را ندیده ام حتی به لحظه ای اما دلم برای کسی که ندیدمش تنگ است... 🌱🤍‎اللهم_عجل_لولیک_الفرج# ᕯکانال رسانه محلهᕯ با موضوع انتشار اخبار و اطلاعات مربوط به محله و پرداختن نکات اخلاقی ، دینی ، سبک زندگی و... ارتباط با ادمین👇 @Bahmani5254
مشاهده در ایتا
دانلود
یا رب  به علی  راه نجاتی بفرست بر ‌  زندگی   ما‌   برکاتی     بفرست خواهی  که  گره  ز کارت باز شود بر  حضرت  زهرا  صلواتی  بفرست اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم@mahale_saraban
عقل امروزمو داشتم هیچ وقت اشتباهات دیروزم را نمیکردم! ولی اگر اشتباهات دیروزم را نمیکردم عقل امروزم را نداشتم پس باید از اشتباهات نهایت استفاده را کرد ! 🌱پرفسورسمیعی🌱@mahale_saraban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خداوند اعتماد کنیم ❤️ ___________________ ▫️لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه. 🍃ايمان بنده اى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست. 📘@mahale_saraban
یادمان باشد با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت! یادمان باشد با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم! کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم بلکه با خدای او طرف هستیم..@mahale_saraban
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چند ذکر قرآنی بسیار عالی برای رفع گرفتاری و دلشوره و غم 🎙 @mahale_saraban ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ کلیپ متفاوت شب یلدا ۱۴ ذکر زیبای صلوات هدیه به آقا صاحب الزمان عج و خانم فاطمه زهرا( س ) @mahale_saraban
11.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوربین مخفی سقوط خلبان اسرائیلی وسط شهر تهران و واکنش‌های مردم ایران آزمایش اجتماعی جالب فیلم سینمایی باغ کیانوش! 😂😂 @mahale_saraban
⚜پاییز دارد دل می‌کند از شهر اما نگاه سردش را به زمستان دوخته است... تا دقایقی بیشتر بماند شاید خبری شد از گرمای نگاه عشق... شاید انار سرخ از اوجِ  عشق ترک برداشت و شاید حافظ بگوید: یوسف گم گشته باز آید                   به کنعان غم مخور. ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ویا شاید بازهم روز از نو....روزی ازنو.... وچشم درچشم بهاری دیگر.... آقا....دلتنگتیم...دروغ چرا.... بخاطر خودت برگرد... به اشکهایت قسم ..گناه خاطر وآبرویی برایمان نگذاشته می دانیم تا ازگناه دست نشوییم دلتان صاف نمی شود تو به ما یادبده ...توبه را... وگرنه ماکه شب توبه می کنیم و به ظهر نرسیده دوباره برمیگردیم سر خانه اول... باز همان آش و همان کاسه... آقا.خسته ایم از این دنیایی که ازصبح تاشب تاریکی محض است؛ از توکه پنهان نیست راستش می دانیم منبع نور کجاست. اما می ترسیم؛ شاید هم راه گم کرده ایم دعایمان کن... تا دیرنشده...بیا تا از این ظلمتکده به آغوش گرمت پناه ببریم؛ و آرزوی ظهور در قلبمان نماند؛ برسی؛ ببینیم؛ و دست دردست نائب برحقت؛ به دورت طواف عشق کنیم و حاجیان کوی وصل توباشیم. آمین یارب العالمین🤲 https://@mahale_saraban
طوفان و دعای یک دوست... یک کشتی گرفتار دریای طوفانی شد و غرق شد و تنها دو تن از سرنشینان این کشتی که شنا بلد بودند توانستند خود را به یک جزیره خشک کوچکی برسانند. این دو نفر دو دوست قدیمی بودند. به جزیره که رسیدند فهمیدند راهی برای نجات در این جزیره ندارند جز اینکه به درگاه خداوند دعا کنند تا آنان را نجات دهد. برای اینکه بفهمند دعای چه کسی مؤثرتر است، جزیره را به دو قسمت تقسیم کردند و هر یک در بخش خود شروع به دعا کردند. مرد اول از خدا غذا خواست. صبح روز بعد، یک درخت پر از میوه را در کنار خود دید. مرد خوشحال شد و مشغول خوردن میوه‌ها شد. قلمرو مرد دوم  همانطور خشک و لم یزرع باقی ماند و چیزی عایدش نشد. پس از یک هفته، مرد اول احساس تنهایی می‌کرد و از خداوند طلب یک همدم کرد. روز بعد کشتی دیگری غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به طرف جزیره شنا کرد و به مرد اول رسید. در طرف دیگر جزیره، مرد دوم چیزی نداشت. چیزی نگذشته بود که مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس، و غذای بیشتر کرد. روز بعد، انگار که معجزه شده باشد همه چیزهایی که مرد اول خواسته بود برایش فراهم شده بود. با این حال، مرد دوم هنوز هیچ چیز برایش آماده نشده بود. در نهایت، مرد اول دعا کرد که یک کشتی به جزیره برسد تا او و همسرش بتوانند جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد، یک کشتی در سمتی از جزیره که مربوط به مرد اول بود لنگر انداخت. مرد اول با همسرش سوار کشتی شدند و تصمیم گرفت مرد دوم را تنها در جزیره رها کند. مرد اول فکر کرد که دوستش شایسته دریافت نعمت‌های خداوند نیست چون به هیچ یک از دعاهای او پاسخ داده نشده بود. وقتی کشتی در حال ترک جزیره بود، مرد اول صدایی غرش‌وار از آسمان‌ها شنید: «چرا دوست خود را در جزیره تنها می‌گذاری؟» مرد اول جواب داد: «این نعمات برای من است چون من بودم که برای دریافت آنها دعا کردم. دعاهای دوستم مستجاب نشد پس سزاوار چیزی نیست.» صدا با حالتی توبیخ‌گونه به او گفت: «تو اشتباه می‌کنی! دوست تو تنها یک دعا کرد که به من به آن پاسخ دادم. اگر دعای او را مستجاب نمی‌کردم، تو هیچ یک از این نعمت‌ها را دریافت نمی‌کردی.» مرد اول گفت: «به من بگو دوستم چه دعایی کرده بود که من باید همه اینها را مدیون او باشم؟» صدای آسمانی گفت: «او دعا کرد که به همه دعاهای تو پاسخ داده شود.» همه می‌دانیم که نعماتی که به عطا می‌شوند هیچ وقت در خوشی ها دوستان روزهای سختمان را فراموش نکنیم... راستی: شما دلسوزتر ازامام زمان عج ؛ دوستی دارید⁉️ https:/@mahale_saraban
.الهی... مهربانی ات را چتر کردی برسرم؛ سر به هواگفتم بي نیازم مشتم را باز نکردی در مقابل خلق ،گفتم شانس بامن یاربود ناشکری هایم راندیده گرفتي وگفتم هر چه رسیدحقم بود الهي... دریافتم ‌‌دل شکستن رایادم ندادی؛ شکر... زیاده خواهي را ازقلبم پراندی شکر... مرابه جایي بیشتر از لیاقتم رساندی؛ شکر...قدرشناسي محبت ها رابه قلبم نشاندي... شکر... یاریم کن به روزهایي که پشت سرخواهم نهاد با لذت و رضایت نگاه کنم و آخرش سرافکنده خودت وخلقت نباشم...ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://@mahale_saraban
آه اگر فاصله مان اینهمه نبود برای یلدایت گلی می آوردم اناری کتابی شعری خاطره ای چیزی که زمان را بایستاند چیزی که گرممان کند چیزی که از دنیا جدایمان کند دستت را می گرفتم دستهایی که بوی سیب می دهند می گفتم بسیار خسته ام مرا میان گیسوانِ بلندِ شب اندودت پناه بده می گفتم در سینه ام حفره ای ست که عصیان از آن عبور می کند و خیال های مبهم و تاریکی ژرف می گفتم با مِهر خود پُرش کن! با یاسمن های خانه ی پدرم پُرش کن! با شمعدانی های مادربزرگ یا با اناری کتابی شعری خاطره ای .... با هر چیزی که زمان را بایستاند۔۔۔ @mahale_saraban
دستور بود هیچ کس بالای ۸۰ کیلومتر سرعت ، حق ندارد رانندگی کند ! یک شب داشتم می آمدم که یکی کنار جاده ،دست تکان داد نگه داشتم سوار شد ، گاز دادم و راه افتادم من با سرعت می راندم و با هم حرف می زدیم ! گفت: شنیدم فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! راست میگن؟! گفتم:فرمانده گفته ! زدم دنده چهار و ادامه دادم : اینم به سلامتی فرمانده باحالمان !! مسیرمان تا نزدیکی واحد ما یکی بود؛ پیاده که شد ، دیدم خیلی تحویلش می گیرند !! پرسیدم:کی هستی تو مگه؟! گفت:همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...☺️ 🕊 @mahale_saraban