eitaa logo
محله کرامت
223 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
613 ویدیو
37 فایل
🌐 کانال خبری و اطلاع رسانی فعالیت‌های محله محور پردیسان ، قم 🔸پل ارتباطی ما 👇 (اخبارو تعامل): @Safirkeramat
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 عنوان کتاب: مثل بیروت بود ✍️ نویسنده: زهرا بلنددوست 🏡 ناشر: کتابستان معرفت 📖 صفحات: ۳۵۶ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب سارا همسر یکی از مدافعان حرم است که از تنهایی و غربت و درک نشدن توسط دیگران مغموم است او زیر این فشار کمر خم می‌کند و تاب نمی‌آورد، زهرا نیز به واسطه دوستی با سارا وارد مسیری پرتلاطم می‌شود و دانیال برادر سارا هم که حالا به سپاه پیوسته است ناگهان مفقودالاثر می‌شود و خبر شهادتش در رسانه‌ها پخش می‌شود. اینجاست که داستان وارد فضایی مبهم و مه‌آلود می‌شود. رمانی پر از دوراهی‌های خطرناک و فتنه‌هایی که باید از میانشان راه راست را پیدا کرد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب با سری در مرز انفجار، زیر پتو خزیدم. دلم بی‌خیالی چند هفته قبل را می‌خواست. صدای پیام تلگرام بلند شد. بی‌رمق، گوشی را از زیر تخت برداشتم. همان ناشناس بود. بغض سیب شد و در گلویم غلتید. کاش دست از سر زندگیم برمی‌داشت. مضطرب پیام را گشودم: «این‌که واسه یه منافق‌زادۀ مریض سوپ ببری هم رأفت اسلامی محسوب می‌شه؟!» حالم بد بود، بدتر شد. او می‌دانست، او باز هم همه‌چیز را می‌دانست. اما... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: سامان عشق ✍️ نویسنده: زهرا سلگی 🏡 ناشر: کتابستان معرفت 📖 صفحات: ۱۲۵ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب نویسنده در این داستان، رشادت‌های رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی را با دلاوری‌های نیروهای اسلام در سال‌های اخیر در نبرد با گروه تروریستی داعش پیوند زده است. سارا که در خانواده‌ای معتقد با پدری رزمنده زندگی می‌کند به درخواست پدرش برای او دعا می‌کند تا شهید شود و وقتی حرف ازدواج دختر می‌شود؛ پدر هم برای دخترش دعا می‌کند که دامادش هم بتواند به او بپیوندد و دعای پدر و دختر در حق هم مستجاب می‌شود... 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب همیشه می‌گفت: «بدن ما امانت الهی است و باید به نحو احسن از آن مراقبت کنیم.» اشک‌های علی رو که دیدم با نفسم درگیر شدم، پله‌ها رو که پایین می رفتم با خودم فکر می کردم برم یا نرم... به حضرت زینب متوسل شدم و گفتم خودتون کمکم کنید، اگه رفتنم لازمه پاهام رو سفت کنید که قدم‌هام رو محکم بردارم و برم. موقع رفتن به پشت سر نگاه نکردم چون مطمئن بودم اگه برمی‌گشتم و اشک علی یا گریه محمدحسین یا غم چهرۀ تو رو می‌دیدم حتماً از رفتن منصرف می شدم... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: دیدم که جانم می‌رود ✍️ نویسنده: حمید داود آبادی 🏡 ناشر: شهید کاظمی 📖 صفحات: ۳۰۳ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب کتاب خاطراتی از شهید کاظم‌زاده است. نویسنده با شهید در سال ۵۸ با هم آشنا می‌شوند و این رفاقت تا ۲۲ مهر سال ۶۱ ادامه پیدا می کند. آنها با هم به هر طریقی شده رضایت خانواده‌ها را برای رفتن به جبهه جلب می‌کنند، با هم در گیلان غرب همسنگر می‌شوند و با هم… نه، دیگر با هم نه؛ این بار مصطفی شهید می‌شود و حمید می‌ماند. در این کتاب به دفاع مقدس از منظر رفاقت پاک، صادقانه و بی‌آلایش دو نوجوان رزمنده نگاه شده و همین هم کتاب را خواندنی کرده است. البته لابلای صفحات کتاب روایت‌هایی هم از دفاع مقدس ارائه می‌شود مانند بخشی از کتاب که روایت حضور داوطلبانه بچه‌های پرورشگاهی در دفاع مقدس و شهادت آنها گفته می‌شود... 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب یعنی یه بچه‌ی پرورشگاهی بلد نیست تفنگ دستش بگیره و جلوی دشمن وایسه؟ درسته که ما پدرومادرمون رو گم کردیم، ولی دین و ایمان‌مون رو که گم نکرده‌ایم «هرگاه در مسئله‌ای گیر کردی، فقط به خدا امید داشته باش.» «هیچ‌گاه از خدا... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: سربندهای یامهدی (خاطراتی از ارتباط شهدا و امام زمان (عج)) ✍️ نویسنده: کوثر شریف نسب 🏡 ناشر: جمکران 📖 صفحات: ۸۰ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب روایت گر مجموعه‌ای از خاطرات کوتاه و تامل برانگیز است که ارتباط شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، مدافع وطن و مدافعان حرم را با خورشید عالم تاب، مهدی صاحب الزمان (عج) به تصویر می‌کشد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب زانو به زانوی هم نشسته بودیم. گفت: «می‌خوام در مراسمم تو سخنرانی کنی.» دلم لرزید. جانمان به جان هم بند بود.... وسط مراسم رفیقم، یک نفر بی هوا شروع کرد به بلند بلند گریه کردن؛ حتی بلندتر از پدر شهید. با تعجب از بالای منبر نگاهش کردم... «من غسالم. دیشب آخر وقت به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود. چون پشت جبهه شهید شده، باید غسلش می دادم. وقتی خواستم این شهید را کفنش کنم، شخص بزرگواری وارد شد و گفت: “برو بیرون من خودم باید کفن کنم.”... با این خاطره یاد بیت شعری افتادم که همیشه ورد زبان دوستم بود: یـــــا بـــــــن الزهــــــــــــرا یا بیا یک نگاهــی به من کن یا به دسـتت مرا در کفن کن @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: خمپاره‌های نقلی ✍️ نویسنده: اکبر صحرایی 🏡 ناشر: انتشارات سوره مهر 📖 صفحات: ۱۹۰ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب دربردارنده خاطرات خنده‌دار رزمندگانی است که در جنگ، در جبهه‌ها حضور داشتند و در میان تلخی‌های جنگ، رخدادهای شیرینی نیز برایشان اتفاق می‌افتاد. این خاطرات از روزهایی برمی‌آید که نویسنده، به همراه دارعلی در یک گروه در جبهه می‌جنگیدند. او خاطرات خنده‌دار آن روزها را با زبانی طنزآمیز برای نوجوانان نوشته است. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب کله ظهر، بوی مرغ کبابی غلبه می‌کند بر بوی دود و باروت جنگ. روح و جانم تازه می‌شود. زیر پرتاب تک و توک خمپاره‌های دشمن، بو می‌کشم و یکی ـ دو سنگر را پشت سر می‌اندازم تا می‌رسم به سنگری پرت و پلا. هُل می‌خورم توی سنگر و چشمم می‌افتد به چهار درجه‌داری که مرغ بریانی را دوره کرده‌اند. سلام می‌کنم. هماهنگ، کله چهار درجه‌دار به سمتم می‌چرخد. مبهوت و خیره به من، لقمۀ توی دهان و دستشان خشک می‌شود. @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: مسافر خوزی ✍️ نویسنده: محمد مسلم حیدری 🏡 ناشر: شهید کاظمی 📖 صفحات: ۶۶ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب خاطرات معلم شهیدی است که رفاه و آسایش خود را رها کرد و به خدمت محرومان در آمد ـ شهید اهل قلم درباره ایشان می گوید : "با شهادت او تعداد شهدای خانواده حجتی به پنج تن رسید. اما اگر کسی گمان می‌کند که آنها از جنگ خسته‌اند، بداند که اشتباه می‌کند." 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب جناب سروان با عصبانیت به سمتش آمد و گفت: «گفتی می‌خواهی چیکار کنی؟» گفت: «قربان فقیرترین جای کشور!» و سروان نوشت: احمد حجتی صادره از نجف‌آباد محل خدمت: خوزی – لارستان - استان فارس صبح زود بیدار شدم و لباس‌هایم را پوشیدم. به گمان خودم می‌خواستم صف اوّل نماز «عیدفطر» بایستم. به جنت‌الشهدا که رسیدم، جمعیت موج می‌زد. نماز که تمام شد، بچه‌ها اعلامیه‌های امام را بین جمعیت پخش کردند. احمد و چند تا از بچه‌ها را پیدا نکردم. با خودم گفتم: «من از احمد جلوترم». موقع برگشت دیدم مجسمه شاه مرکز شهر سر جایش نبود و خبری هم از احمد در شهر نبود. @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: ریحانه خدا ۱: منبع نور بهشت، خنده تو فاطمه؛ قصه آسمانی بانو ✍️ نویسنده: محسن عباسی ولدی 🏡 ناشر: آیین فطرت 📖 صفحات: ۲۰۲ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب نثری ادبی و شاعرانه پیرامون فضائل حضرت زهرا (س) می باشد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب در مقدمه این کتاب چنین آمده است: خواستند الگویت کنند، مقامت را پایین کشیدند. به گمانشان پایین کشیدن مقام تو اگر چه به قیمت زمینی کردنت تو را برای مردم باورپذیر کرده و باورپذیر شدن تو راه را برای الگو شدنت هموار می کند. من نمی دانم چرا این ها آنچه طاغوتیان نیز فهمیده اند، درک نمی کنند. طاغوتیان می دانند الگوهایی از جنس زمین برای انسان های زمینی، جاذبه ای ندارد از همین رو، اسوه های خویش را چنان ماورائی می کشند که چشم هر تماشاگری را میخ کوب کند. معرفی تو، آن گونه که هستی نگاه فطرت بی نهایت طلب انسان را به سویت خیره می‌کند... پیش از آمدنت نور بودی، وقتی به دنیا آمدی نور بودی، وقتی که به بهشت می روی باز هم نوری. بهشت تاریک نیست، نورانی است اما وقتی تو در بهشت می خندی، خورشید اهل بهشت می شوی. @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: نامیرا ✍️ نویسنده: صادق کرمیار 🏡 ناشر: کتاب نیستان 📖 صفحات: ۲۲۴ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب از آن دسته کتاب‌هایی است که با وجود داستانی عاشقانه، بیش از هر کتاب دیگری به تاریخ و روایات مستند از زندگی ائمه وفادار مانده است. نویسنده در این کتاب سعی کرده است با بیانی صادقانه و در عین حال واقعی، مخاطب را به جدال با خودش بکشاند و او را وادار به هم ذات پنداری با شخصیت‌هایش و انتخاب بکند. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب چند تن دیگر از بزرگان کوفه به جمع خانۀ مختار اضافه شده بودند. پیدا بود بحث بالا گرفته و هر کس نظری می‌داد. مسلم هم‌چنان با توجه و دقت به حرف‌ها گوش می‌داد. ابوثمامه گفت: «نگرانی عمرو و شبث نیز بجاست. من هم می‌گویم، تا یزید بر تخت خویش به خود نیامده، فرصت اندیشیدن به کوفه را از او بگیریم.» شبث گفت: «ترس من از مخالفت مختار این است که به خاطر خویشاوندی با نعمان احتیاط کند.» عمرو گفت: «مذحج هیچ خویشاوندی با نعمان و بنی‌امیه ندارد؛ و اگر مسلم‌بن‌عقیل به خانۀ من وارد می‌شد، در یاری او تردید نمی‌کردم و بی‌درنگ نعمان را از تخت... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: گره باز ✍️ نویسنده: لیلا عباسعلی‌زاده 🏡 ناشر: کتابستان معرفت 📖 صفحات: ۲۵۲ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب این کتاب داستان گمشده‌هاست. داستان برادری است چهل و چندساله که گمشده، پدری که چهل سال پیش گم شده و خواهرانی که در روزمرگی زندگی خود را گم کرده‌اند. اما گم‌شدن برادر، همه را جمع می‌کند. خواهران تصمیم گرفته‌اند خودشان را از این گم‌گشتگی نجات دهند و برادرشان را هم پیدا کنند. داستان از مشهد شروع می‌شود و به نیشابور می‌رسد اما همه ماجرا در نیشابور جمع نمی‌شود. آنها در زمان و مکان جابه‌جا می‌شوند. به خوزستان سال ۵۹ می‌روند تا گره زندگی‌شان را باز کنند. اما واقعاً گره‌بسته است؟ 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب بعد از تلفن تابان، پوران از علی نخواست برساندش نیشابور. به فرهاد و فرشاد هم چیزی نگفت. در مقابل اصرار فرناز برای همراهی‌اش تا نیشابور مقاومت کرد. از اسنپ برای ترمینال ماشین گرفت و خودش را به اتوبوس آماده حرکت نیشابور رساند. نمی‌دانست چرا، ولی بعد از مدت‌ها احساس رهایی می‌کرد. سردردش به لطف دیکلوفناک آرام‌تر شده بود و نشستن روی صندلی اتوبوس بعد... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: ریحانه خدا ۳: فاطمه‌ای که تو یادمان دادی ✍️ نویسنده: محسن عباسی ولدی 🏡 ناشر: آیین فطرت 📖 صفحات: ۱۷۲ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب در این جلد نویسنده به نگارش دل‌نوشته‌هایی فاطمی ـ مهدوی پرداخته‌ و از ۱۲ بخش تشکیل شده‌است که نام هر بخش را کوچه نهاده‌ است و فهرست عناوین آنها موارد همچون: ( فاطمه‌ای که تو یادمان دادی، به راستی اصل حجاب است یا فاطمه؟، آیا کی‌ شود قبری ساخت از جنس پر؟ و...) است 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب فاطمه ما و فاطمه تو هر دو میان در و دیوار مانده‌اند اما فاطمه تو دیگر پشت در خانه‌ات نمانده، حال آن که فاطمه ما سال‌هاست که پشت در مانده و به خانه ما راهی ندارد. تو اشک می‌ریزی هم برای فاطمه میان در و دیوار مانده، هم برای فاطمه‌ای که سال‌هاست پشت در مانده و به خانه‌مان راهش نمی‌دهیم. @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: تحکیم خانواده از منظر حقوق و اخلاق ✍️ نویسنده: عباسعلی اختری 🏡 ناشر: آستان قدس رضوی 📖 صفحات: ۲۸۷ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب کتاب تحکیم خانواده از منظر حقوق و اخلاق، اثری است که با بررسی احادیث و آیات، راه‌کارهایی برای داشتن خانواده‌ای سالم و شاد ارائه می‌کند. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب آیین اسلام همگام با فطرت خدادادی انسان، از طرف آفریدگار برقرار شده است. هیچ قدرتی دقیق‌تر و زیباتر از خالق انسان برای او قانون‌گذاری نمی‌کند. اسلام عزیز، ساختن جامعه‌ی مورد نظر را، از ارزش‌گذاری بر خانواده و زندگی مشترک آغاز کرده است و به ما می‌آموزد که ارزش خانواده به هدف متعالی آن بستگی دارد، همان‌گونه که خالق انسان خواسته و بیان کرده، و آن هدف به کمک جمعی که حدود وظایف هرکدام مشخص شده، عملی می‌شود. طبیعی است که بنیان‌گذاران خانواده، یعنی پدر و مادر، وظیفه‌ی سنگین‌تری به‌عهده دارند و به نسبت دیدگاه بلندشان، باید ... @mahalle_keramat
📚 عنوان کتاب: شهر خدا: رمضان و رازهای روزه‌داری ✍️ نویسنده: علیرضا پناهیان 🏡 ناشر: بیان معنوی 📖 صفحات: ۲۷۵ صفحه 📗 معرفی کوتاه کتاب فصل اوّل کتاب پیش رو به نثر مؤلف نوشته شده است؛ فصلی به نام آشنایی با شهر خدا که در واقع توصیف رمضان با زبانی شاعرانه است. قلمی صمیمی که تلاش می‌کند آموزنده باشد و نوعی لطافت در ارتباط با خدا را به نمایش می‌گذارد. مثلاً در فقره‌ای می‌خوانید: «به هر حال اهالی این شهر از بس قیامت را باور دارند با آنکه کسی آنها را سرپا نگه نداشته است، گویی دائم ایستاده زندگی می‌کنند، و روز و شب ایّام صیام را در قیام به سر می‌برند. ...» با اندکی درنگ در این فقرات در می‌یابیم که آیات و احادیث متفاوت در پشت جمله‌ها نهفته بی آنکه قول معصوم یا کلام کتاب الله ظاهراً در کار باشد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب این رسول خداست که ندا می‌دهد: آی مردم شهر خدا با (دستانی پر از) برکت و رحمت و مغفرت به شما رو کرده است... شهرها همه در ظرف مکان جای ندارند. خداوند مهربان در عالم شهری دارد،که در ظرف زمان قرار یافته است ... @mahalle_keramat