✨ #مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۹

#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۹ ✨ ـ چرا حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ، بعد از شهادت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، آنهمــــه بی‌تابی و بی‌قراری می‌کردند؟ ـ مگر ایشان، تجلّی اسم "صبور" خداوند نیستند؟ ✦ ـ اینهمه گریه، چه پیامی می‌توانست داشته باشد؟

#خطبه_فدکیه قسمت 11 بيِّنَةٌ بَصائِرُهُ، وَ آىٌ مُنْكَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، وَ بُرْهانٌ فِينا، مُتَجَلِّيَةٌ ظَواهِرُهُ، مُدِيمٌ لِلْبَرِيَّةِ اسْتِماعُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ اَشْياعُهُ. قائِدٌ اِلَى الرِّضْوانِ اتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلىٰ النَّجاةِ اسْتِماعُهُ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ قرآن، بينش‌هايش آشكار و نشانه‌هايى كه پنهانيشان روشن است، برهانى است در ميان ما، كه ظواهرش آشکار است. امكان شنيدنش همواره و پيوسته است. ديگران بر پيروانش غبطه و سرشك دارند. پيرويَش به‏ سوى رضوان رهنماست. آن كه گوش به آن فرا دارد، رهايى يابد. 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🥀🥀🥀 ◾️eitaa.com/yase_nabavii ◾️کانال یاس نبوی

*با سلام* *این هم یک قرآن کامل، همراه با صدا و تصویر هدیه ای قابل، برای شما دوستان ...* *http://www.parsquran.com/book* *برای این مجموعه زحمات زیادی کشیده شده* *لطفا جهت همه گیری این هدیه گرانبها و استفاده هر چه بیشتر از آن، تا می توانید باز نشر دهید.*

۶۴ ـ نقشه ترور على(علیه السلام) جلسه اى در خانه ابوبکر با حضور عده اى برگزار مى شود، در این جلسه خالدبنولید هم حضور دارد، آنها از خالد مى خواهند که فردا صبح ، هنگام نماز، على(علیه السلام) را به قتل برساند. اسماء بنت عُمَیس، همسر ابوبکر است ، امّا این زن با شوهرش از زمین تا آسمان تفاوت دارد ، این زن از شیعیان على(علیه السلام)است . اسماء  کنیز خود را صدا مى زند و به او مى گوید: ــ همین الآن به خانه على(علیه السلام) برو ، و سلام مرا به او برسان و این آیه قرآن را بخوان و برگرد . ــ کدام آیه ؟ ــ آیه 20 سوره قصص، آنجا که خدا از زبان دوست حضرت موسى(علیه السلام)مى گوید: (ای موسی ، مردم مى خواهند تو را بکشند پس هر چه زودتر از این شهر خارج شو). کنیز به درِ خانه فاطمه(علیها السلام) رسیده است ، او در مى زند ، على(علیه السلام)در را باز مى کند ، کنیز آیه قرآن را مى خواند . على(علیه السلام) در جواب مى گوید: «سلام مرا به اسماء برسان و بگو خداوند نگهبان على است» . کنیز خداحافظى مى کند و به خانه برمى گردد .   ۶۵ ـ نماز صبح و پشیمانى ابوبکر مردم آماده مى شوند تا نماز خود را با ابوبکر بخوانند، على(علیه السلام) در گوشه اى از مسجد، نمازِ خودش را مى خواند، خالد در مکان مناسبى قرار مى گیرد. نماز برپا مى شود، طرفداران ابوبکر به او اقتدا مى کنند، آخرِ نماز است ، ابوبکر تشهد مى خواند . الآن وقت آن است که ابوبکر سلام نماز را بخواند. امّا چرا او سکوت کرده است؟ گویا او نمى داند چه کند. سلام نماز را بدهد یا نه ؟ اگر سلام بدهد خالد شمشیر خواهد کشید . ابوبکر قبل از سلام مى گوید: یا خالد! لاتَفْعَلَنَّ ما أَمَرْتُکَ: اى خالد! آنچه گفتم انجام نده! و سپس سلام مى دهد. اکنون على(علیه السلام) از جاى خود برمى خیزد ، و رو به خالد مى کند: ــ اى خالد ، خلیفه به تو چه دستورى داده بود ؟ به من گفته بود که گردن تو را بزنم . در این هنگام، على(علیه السلام) دست مى برد و با یک حرکت ، خالد را بر زمین مى اندازد و گلوى او را مى گیرد . خالد فریاد مى زند و مردم را به کمک مى طلبد ، عباس عموى پیامبر جلو مى آید و از على(علیه السلام) مى خواهد خالد را رها کند.   ۶۶ ـ خطبه فاطمه(علیها السلام) وقتى فاطمه(علیها السلام) متوجّه مى شود که خلیفه براى کشتن على(علیه السلام)نقشه ریخته است بسیار ناراحت مى شود . آنها حقّ على(ع) را گرفتند ، فدک را غصب کردند ، اکنون مى خواهند على(ع)را هم از فاطمه (ع) بگیرند . دیگر نمى توان سکوت کرد ، وقت فریاد است . فاطمه(ع) مى داند که امروز تمام حقّ در قامت على(ع) جلوه کرده است و او براى یارى على(ع)به مسجد مى آید . فاطمه(علیها السلام) در گوشه اى از مسجد مى نشیند ، در همان جا پرده اى مى زنند . سکوت بر فضاى مسجد، سایه افکنده است .

۶۷ ـ سخنان آتشین فاطمه(علیها السلام) فاطمه(علیها السلام) سخن خود را آغاز مى کند: «من خداى بزرگ را براى همه آن نعمت هایى که به ما داده است شکر مى کنم. من گواهی مى دهم که پدرم ، محمّد فرستاده اوست ...». او سخن خویش را این گونه ادامه مى دهد: «شما سخن پیامبر خود را در مورد على رها کردید و به دنبال هوس هاى خود رفتید ، شما به خاندان پیامبر خود خیانت کردید ». سپس  رو به انصار (مردم مدینه) مى کند و مى گوید: «اى کسانى که دین پدرم را یارى کردید ! چرا به دادخواهى من جواب نمى دهید ؟...».   ۶۸ ـ پاسخ ابوبکر ابوبکر با صداى بلند به فاطمه(علیها السلام)مى گوید: «...من خدا را شاهد مى گیرم که از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما پیامبران ،هیچ ثروتى از خود به ارث نمى گذاریم ، ما فقط ، علم و حکمت به ارث مى گذاریم ،و هر چه از ما باقى بماند براى همه مردم است» .   ۶۹  ـ پاسخ فاطمه(علیها السلام) به ابوبکر صداى فاطمه(علیها السلام) در فضاى مسجد مى پیچد: «اى ابوبکر! قرآن مى گوید که سلیمان از داوود ارث برد، مگر داوود پیامبر نبود ، پس چگونه شد که سلیمان از او ارث برد ؟...».   ۷۰  ـ نجواى فاطمه(علیها السلام) با قبر پدر اکنون ، فاطمه(علیها السلام) رو به قبر پیامبر مى کند و چنین مى گوید: «تا زمانى که تو زنده بودی همه مردم به من احترام مى گذاشتند و من پیش همه عزیز بودم، ولى اکنون که تو از میان ما رفته اى، در حقّ من ستم مى کنند و من هر لحظه در فراق تو اشک مى ریزم» . مسجد سراسر اشک و گریه مى شود ، سر و صداها بلند مى شود ، هیاهویى بر پا مى گردد .  

۷۱  ـ نگرانى ابوبکر از عذاب یک روز از خطبه فاطمه(علیها السلام) مى گذرد، خلیفه براى فریب افکار عمومى، به تکاپو مى افتد. او به عُمَر چنین مى گوید: ــ دیدى که فاطمه چگونه مرا از عذاب فرداى قیامت ترساند . تو نماز بخوان ، دین خدا را به پا دار ، به مردم احسان و نیکى کن ، دیگر نگران نباش ، مگر قرآن نخوانده اى ؟ ــ چطور ؟ ــ قرآن در سوره هود در آیه 114 مى گوید: «کارهاى خوب ، گناهان را پاک مى کند» ، تو فاطمه را ناراحت کرده اى امّا این یک گناه است وقتى تو کارهاى خوب زیادى انجام دهى مى توانى آن گناه را از بین ببرى . ــ اى عُمَر ، تو چقدر غصّه و غم هاى مرا بر طرف ساختى ، خدا تو را براى من نگه دارد . البته مشخص است که ناراحتى ابوبکر، سیاست او بود، اگر او واقعاً پیشمان بود حکومت را به على(علیه السلام) تحویل مى داد.