مقام عرشی حضرت زهرا_5.mp3
12.48M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۵
✨ #سبک_زندگی ما در دنیا،
تعیین کنندهی میزان بهرهی ما از شفاعت حضرت زهرا سلاماللهعلیها در آخرت است!
گاهی آنقدر بد زندگی میکنیم؛ که ایشان میفرمایند؛
بسبب اعمال شما در دنیا،
در قیامت، به اندازه سیصد سال میان من و شما فاصله میافتد...
✦ سبک زندگی ما، به کدام سمت میبردمان ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
ضمن تسلیت بمناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به محضر حضرت صاحب الزمان عج
و خدمت اعضای کانال یاس نبوی
بنده با کسب اجازه از بی بی و البته بزرگان گروه قصد دارم کتاب حوادث فاطمیه رو که به شکل مختصری به روایت حوادث شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها میپردازد و سند محکمی هم دارد در این ایام خدمت عزیزان روایت کنم
هر روز با بخشی از این کتاب که قلم روان و داستان واری هم دارد در خدمت دوستان خواهم بود ان شاءالله...
هدف از گذاشتن این مطالب اینه که به برکت ایام فاطمیه باهم دیگه بتونیم هم یه کتاب راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها بخونیم هم با زندگی کوتاه ولی عمیق بی بی بیشتر آشنا بشیم ان شاءالله
التماس دعا...
1 ـ شدت یافتن بیمارى پیامبر(صلى الله علیه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه
صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پیامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند .
امّا هر چه صبر مى کنند از پیامبر خبرى نمى شود ، گویا حال پیامبر بدتر شده است .
على(علیه السلام) به مسجد مى آید و در محراب مى ایستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند
ابوبکر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند ، وقتى که ابوبکر مى خواست از مدینه برود نزد دختر خود ، عایشه رفت و به او گفت : «من به دستور پیامبر به جهاد مى روم ، اگر یک وقت دیدى که بیمارى پیامبر بدتر از این شد به من خبر بده تا من بیایم و یک بار دیگر پیامبر را ببینم» .
اکنون ، عایشه پیکى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد که هر چه زودتر به مدینه بازگردد چرا که بیمارى پیامبر سخت شده است .
هوا تاریک است و اسب سوارى از مدینه به سوى اردوگاه اُسامه به پیش مى رود .
وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خیمه ابوبکر را مى گیرد . (عمر هم کنار ابوبکر
است)، او به ابوبکر مى گوید: «من از مدینه مى آیم ، عایشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم که دیگر امیدى به شفاى پیامبر نیست و او براى نماز مغرب به مسجد نیامده است ، هر چه زودتر خود را به مدینه برسان!».
عُمَر تا این سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبکر مى کند و مى گوید : «برخیز ، ما باید هر چه سریعتر خود را به مدینه برسانیم ».
عُمَر و ابوبکر در این نیمه شب به سوى مدینه حرکت مى کنند .2
3 ـ دیدار از قبرستان بقیع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه
پیامبر از خواب بیدار مى شوند ، او دستور مى دهد تا چند نفر از یارانش نزد او بیایند ، على(علیه السلام) و چند نفر دیگر حاضر مى شوند ، پیامبر به آنان مى گوید: «خدا از من خواسته است که به دیدار اهل بقیع بروم» .3
پیامبر دست در دست على(علیه السلام) گذاشته و آرام آرام به سوى بقیع مى رود ، وقتى او به بقیع مى رسد چنین مى گوید: «آگاه باشید فتنه ها همچون شب هاى تاریک به سوى شما مى آیند» .4
4 ـ تخلّف از لشکر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه
این صداى اذان بلال است که در شهر مدینه طنین انداخته است ، مردم ، کم کم به سوى