eitaa logo
252 دنبال‌کننده
235 عکس
20 ویدیو
4 فایل
مدرس حوزه و دانشگاه؛ نویسنده، پژوهشگر حوزه دین و فرهنگ ارتباط با نویسنده سید جواد محمدزاده: @seyedjmdz
مشاهده در ایتا
دانلود
تکلیفتان را مشخص کنید؟ هر کدام یک شهاب سنگ برداشته اید و بر فرق سر مظلوم فرود می آورید! هر رهگذری پروفسور بالتازار شده است و با چند قطره تحلیل، معجونی از شاید ها و اماها و اگرهای تحلیلی را استخراج می کند؟! آقایان محترم! سرکار خانم ها! در موضوع فرهنگ بر خرمن کلمات، عده ای آتش زدند و شعله ای برافروختند تا چشم عده ای را گرم کنند! نوشتند! خواندند! تحلیل کردند! تکلیفتان را مشخص کنید؟ آیا شخصی گفت؛ که من تا کنون در موضوع چه کرده ام؟ آیا فردی نوشت؛ در موضوع ... کارها کرده ام؟ آیا کسی فریاد برآورد! آیا جمعی پیشنهاد داده اند؟ آیا وقتی مظلومیت را دیده اید؛ اقدامی را برنامه ریزی کرده اید؟!! یا همچنان نشسته و نان و ماست خود را می خورید؟! تکلیفتان را مشخص کنید؟ من و شما برای این چه کرده ایم؟!! استاد تحلیل و نقد شده ایم؟!! استاد عمل و بیل زدن گشته ایم؟ استاد دیدن عیب ها و ضعف ها در آینه هستیم؟ تکلیفتان را مشخص کنید؟ برنامه ریزی کنید. نقشه مهندسی طراحی کنید. با جمعی دوست شوید. همفکری کنید. هم اندیشی کنید. چشمه شوید. بجوشید. راه بروید. نور بخورید. و در پایان دفتر بنویسید که چه کارهایی را انجام داده اید؟ کدام کارها مفید بوده است و کدام آن ها نادرست! من هم قرار است تکلیف خودم را روشن کنم. چه کاره هستم. نسبت من با فرهنگ چیست. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
🔹معلم یا روبات ماه مهر که وزیدن می گیرد، تک تک دانش آموزان و دانشجویان کیف و کفش و مداد و پاک کن خود را فراخوان می کنند تا سالی را در کنار هم به تحصیل بپردازند و اندوخته های علمی خود را سرشار از ویتامین و پروتئین کنند. 🔸 آفت سیستم تعلیم در نَظام آموزش و پرورش و دانشگاه ها تبدیل به یک ابر روبات شده است که با جمع کردن نوجوان ها و جوانان کنار هم؛ داده هایی را در مغز آنان فرو می کند و در نهایت با چند کاغذ سیاه مشق شده، مدرکی را در زیر بغل آنان قرار می دهد. غافل از آنکه معلمی یک رباط سخنگو نیست که هر ساله چند واژه را کنار هم قرار بدهد و در چشم مخاطبان میخکوب کند و با پاشیدن نقل آفرین و احسنت و هزار آفرین سرمستانه جشن فارغ التحصیلی بگیرد. راه رهایی از آفت روبات معلم 1-انگیزه سازی معلم بیش از آنکه بخواهد حافظه ذهنی دانش آموز را پر کند؛ دست جوان و نوجوان را بگیرد ودر بستان اندیشه ها از شهد انگیزه بچشاند. نشان دادن افق آینده و ترسیم زندگی امید بخش و شخصیت های موفق یکی از ابزار انگیزه سازی است. 2-تکرار تکراری ها را تکرار نکند. یک معلم و استاد از تحمیل مشق ها و تحقیق های تکراری که خود نیز می داند هیچ سودی برای طرفین ندارد، توبه کنند و تکرار را تکرار نکنند. 3-شاگرد پروری وقتی نگاه به یک متعلم انسان شدو از روبات خارج گردید، رابطه پدر و پسری، رابطه مادر و دختری، رابطه برادری،‌رابطه استاد و شاگردی شکل خواهد گرفت و در شادی و غم هم سهیم هستند و برای هم نقش آفرین می باشند. 4-کلاس تمام نشود. روبات بمحض پایان کلاس، کیف و کتاب خود را برمی دارد و کلاس را تمام می کند! اما یک معلم و استاد کلاس را تا پای جان دانش آموز می کشاند ودر تمام مراحل با انواع مختلف کنار شاگرد می ایستد. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
مخالفم هر انسان نیک سرشتی با جمعی، یک گوشه ای نشسته اند و شب و روز در حال تلاش برای اسلامی هستند. کوه را جابجا می کنند! عمق دریاها را می نوردند! میلیاردها اسکناس را خرج تولید و تکثیر می کنند! مخالفم از این هم انزوای فرهنگی! حوزه علمیه در گوشه ای نشسته و سخت در حال تجزیه فعل و فاعل و تمییر و حال است! دانشگاه در حصار نرده های خود، مقاله می نویسند و پایان نامه تولید می کند! مدراس در گردونه زنگ هاو صف و کیف و مداد و پاک کن و تعطیلات،حروف الفبا و جمع و تفریق و ضرب و تقسیم؛ همچنان می چرخند! مساجد با صدای اذان رنگ پریده، الله اکبر می گویند و چند رکعت نماز می گذارند و با خیال آسوده درب مسجد را چند قفله می کنند! هیات، هر هفته بصورت منظم و دقیق با تیک تاک مداح و سخنران در حال برگزاری مراسم هفتگی خود است! نویسندگان کتاب، هر روز می نویسند و تیراژ کتاب خود را به عرش الهی رسانده اند و سرمست از این همه کتاب رنگارنگ هستند! گل فروشی سرکوچه ما نیز همچنان گل کاکتوس می فروشد! مخالفم من مخالف این همه گسست بین مجموعه ها هستم. حوزه با دانشگاه ارتباطی ندارد! دانشگاه با حوزه گره ندارد! حوزه علمیه با مساجد، علقه ای ندارد! نویسنده با دغدغه جوانان همخوانی ندارد! مدارس با حوزه، دانشگاه، مساجد، هم آوازی ندارند! فرهنگ بسان یک دار قالی است که باید با گره های مختلف بهم پیوسته یک نقش را بیافرینند. تا ما نتوانیم گره بزنیم و دارقالی فرهنگ را علم کنیم، توقع نمی توانیم داشته باشیم که مسائل فرهنگی ما حل بشود. سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
بلد نیستیم ما بلد نیستیم با نسل جدید رفاقت کنیم! نسل جوان دانش آموز بیش از آنکه از ما اطلاعات و سخنان ناب طلب کند؛ به رفاقت من و شما نیاز دارد! ما بلد نیستیم! اگر کمی طعم رفاقت را بیاموزیم، نسل نوجوان و جوان ما؛ سراسیمه مشتاق شنیدن معارف ناب اسلام عزیز خواهد شد. اگر کمی از بالای کوه علم و دانش خود، پایین بیاییم و دست در دست دانش آموزان بگذاریم؛ خورشید اندک دانش ما، آنان را چنان گرم و سرزنده می کند که هیچ ابر رایانه ای نخواهد توانست! ما بلد نیستیم رفاقت کنیم! ما بلد هستیم که سخنرانی کنیم! خطابه بخوانیم! وعظ کنیم! نسل دانش آموز از ما رفاقت می خواهد که در هیچ عطاری ما یافت نمی شود! ما بلد نیستیم رفاقت کنیم! رفاقت چیست؟ حرف بزنید. راه بروید. نور بخورید. بخندید. بگریید. کمی قدم بزنید. گه گاهی اخم کنید. گاهی بایستید. گاهی بنشینید. گاهی جواب تلفن را ندهید. گاهی خودتان زنگ بزنید. احوال بپرسید. شنونده باشید. لطفا رفاقت کنید. سید جواد محمدزادهhttps://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
♦ طوفان مدرنیته ماشین لباسشویی؛ دوقلو شد! یخچال فریزر منازل؛‌سای بای ساید تغییر کرد! ماشین پیکان به اوراقی چی ها سپرده شد‍‍! نمد از زیر پا کشیده شد و حضرات مبل جایگزین آنها شد! تلویزیون از سیاه و سفید و رنگی به چهل اینچ و بالاتر تغییر منزل داد! حیاط و حوض از خانه برچیده شد و آپارتمان نقلی و فسقلی برافراشه شد! تلفن از سیم به بی سیم و از آنجا به تلفن همراه با هزار شکل وارد دست خانواده و فرزندان گشت! ظروف مسی و روی از آشپزخانه ها رخت بربست و تفلون و انواع قرمز و زرد و آبی جای آن را گرفت! تنور رفت؛ توستر آمد! بازی سنگ کاغذ قیچی به موزه پیوست و بازی کانتر و کلش در ذهن بچه های ما نقش بسته است! صله رحم؛ عقیم شد! همان چند استیکر و گل و شکلک نصیب دوستان و آشنایان می شود! مدرنیته سال هاست که با طوفان مدیترانه ای خود وارد منازل و زندگی و آداب تربیتی ما شده است! طوفان در حال وزیدن است! طوفان مدرنیته در حال زیر و رو کردن سبک زندگی است! شخم زده است! مدرنیته اسلامی ایرانی را در آسیاب خود می چرخاند و تفاله های فرهنگی تمدن غرب را سر سفره زندگی مردم مشرق زمین سوغات می آورد! مدرنیته هر چند خوبی هایی هم دارد ولی آن را هم در قفس زندگی غربی چهار قفله کرده اند که آدمیزادی به آن خوبی ها دست پیدا نکند! مدرنیته با رنگارنگ ابتذال در حال سقوط بر سر انسان های بی نوا است که برای زندگی ساده و بی آلایش خود بجز مهر و محبت سایه ای ندارند! طوفان مدرنیته بر چیره شده است! مخالفت با مدرنیته مخالفت با خورشید است. مراقبت از سرمایه های در طوفان مدرنیته برای صاحبان قلم و اندیشه و کلاس و تدریس ضروری است. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
أُذُن می پرسند؛ اگر بخواهیم با نسل جوان ارتباط برقرار کنیم؛ چه حرفی را بزنیم؟ اگر بخواهیم با دختر و پسرمان گفتگو کنیم؛ از چه ادبیات سخنی بهره بگیریم؟ اگر بخواهیم با دانش آموزان، دانشگاهیان، نوجوان وجوان، هم سخن شویم، از کدام دریچه کلمه بسازیم و جمله بیاراییم؟ می گویم؛ حرف نزنید! أُذُن باشید! گوش باشید! می گویم؛ حرف نزنید! أُذُن باشید! گوش باشید! ارتباط به سخن گفتن نیست! أُذُنٌ باشید برای نسل پرتحرک و سراسر جولان فکر و اندیشه امروز! محمد امین،‌فرستاده خدا روی زمین؛‌ گوش بود برای همه، برای مردم،‌برای نسل نو و دختران و پسران! همه حرف ها در شنیدن است و شش دانگ قوه باصره را به زبان شنونده قلنامه کردن است. جوان نیاز به گوش شنوا دارد. محتاج دیده شدن است. استدعای شندین دارد. سراسیمه برای حرف زدن لحظه شماری می کند. آتشفشان درون نوجوان و جوان را با شنیدن خاموش کنید. شبهات نسل نورسیده را پاسخ ندهید؛‌ تنها دست زیر چانه بگذارید و بدون پلک زدن گوش کنید. أُذُن باشید! چشم و گوش و قلب نوجوان و جوان در همان لحظات شنیدن من و شما جلا پیدا می کند. زبان از کام با شمشیر آخته به زهر هلاهل ببرید که راه این است. کوه را جابجا کنید، زمین را دو تکه کنید، دریا را بشکافید، آسمان را شقه شقه کنید، پرندگان و چرندگان و خزندگان را به تسخیر در آورید. هنر؛‌ أُذُن بودن است. گوش شنوا داشتن است. و این هنر را آفریدگار از همه ما بیشتر دارد. انک سمیع علیم. والسلام https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دل به دریا بزنید خاطرم هست در اولین جلسه آموزشی "شنا" مربی دست همه ما را گرفت و در عمق چهار‌متری پرتاب کرد! ما هاج و واج مانده بودیم! شنا بلد نبودیم و دست و پا می زدیم! گاهی فریاد می‌ ‌زدیم؛ کمک کمک! مربی ما در آن طرف استخر آرام ایستاده بود و می گفت؛ نترس، بیا. خیلی سخت گذشت. از آن زمان، حدود بیست سال می گذرد و من امروز آن مربی را تحسین میکنم. مربی من هستم. مربی من و تو هستیم. مربی ما هستیم. مربی زمانی می تواند متربیان خود را رشد دهد که؛ عنصر «ترس» را از نهاد متربی در همان جلسه اول عقیم سازد و جان را به پرواز درآورد. ترس همان اژدهای هفت سری است که شهامت و شجاعت و دلاوری ها را در نطفه خفه می کند. ترس دست را از حرکت می اندازد. پا را از ایستادن؛ زبان را از گفتن و روح را از عرش صعود کردن باز می دارد. مربی باشیم. @mahammmadzadeseyedjavad
فحش آبدار تا حالا فحش آبدار خورده اید؟ چوب انار در نمک خوابیده ناسزاهای برخی ها بر پیکره شما فرود آمده است؟! رسول اکرم در همان سال های آغازین بعثت، خروار خروار فحش آبدار با طعم پشگل و شکمبه گوسفند ؛ دریافت می کرد. دیشب بعد از جلسه در شهر کرمان، اتوبوس ها رفته بودند و ما چند نفر مانده بودیم. چاره ای نبود پیاده حرکت کردیم به سمت خوابگاه تا دمی بیاسایم. بین راه چند فحش آبدار را جمعی از جوانان روانه ما کردند. حقیقتا به همه ما برخورد و ناراحت شدیم. فحش حسابی آبدار آبدار بود. دلم درد آمد؛ چرا من بیشتر فحش نمی خورم! گرفتار خط اتوی لباس خودم شدم. اسیر قیافه و دکوراسیون ظاهری شدم. در باتلاق اسم و رسم ها مانده ام! دلم فحش آبدار می خواهد. آبدار آبدار! ناراحت نباش خواهر من! ناراحت نباش بردار من! خوشحالم به تمدن نوین اسلامی نزدیک شده ایم. تمدن پیامبر اکرم با همان فحش های آبدار سنگ روی سنگ بنا نهاده شد و انسان های بسیاری را متحول کرد. سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
جنگ است جنگ!! در گوشه ای نشسته‌اید و تخمه می شکانید! نفر به نفر! آدم به آدم! چهره به چهره! نفس به نفس! جنگ است جنگ!! بیا! سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
شهادت اینجاست! بله با تو هستم! خود خود شما! شهادت می خواهی؟ بیا! زبان باز کن و حرف بزن! بگو! صحبت کن؛ بیان کن؛ تبیین کن؛ استدلال کن؛ جمله بساز؛ بنویس! بخوان؛ گوش کن؛ شهادت اینجاست! شهادتت مبارک سید جواد محمدزاده @mahammmadzadeseyedjavad
💠مدرنیته و اغتشاشات پاییز برگ ریزان در زمینی که انسان ها در آن زندگی می کنند با ظهور مدرنیته؛ چندین سال است که آغاز شده است و خبری از بهار و تابستان نیست! هرچه هست، انسان ها را به درون خمره مدرنیته می کشاند و قناری تحویل جامعه می دهد. انسان مدرن هر چه از عادات، سنت ها، آداب و رسوم که در گذشته خویش می بیند را می درد، خرد می کند،‌له می کند، تکه تکه می کند، نابود می سازد تا شیک و مجلسی باشد. اسب و الاغ و قاطر کجاست؟ بیل و کلنگ و داس و درفش چیست؟ مترو و هواپیما و فضاپیما و موشک و قاره پیما ها؛ چشم انسان امروزی را کور کرده است! گوشی برای شنیدن نمانده است! انسان مدرن را چنان در زرورق طلاکوب روبان پیچ کرده اند که گویی تاکنون هیچ راه صحیح نرفته است! هیچ حرف درستی تا حالا نزده است! نشاط و تخلیه هیجان در مدرنیته همان مشروبات الکی و رقص و پایکوبی مختلط معنا می شود! بی رحمی و بی تفاوتی، چاقو و درفش در سینه انسان های مظلوم فرو کردن، لگد زدن، فحش دادن، ناسزا گفتن، پرده دریدن، قلدری کردن،‌ همه و همه مظاهر تمدن غربی و مدرنیته است که با خوی وحشی گری در حال رسوخ به جوامع در حال پیشرفت است. همنشینی مردم با مدرنیته در این سالهای پررفت و آمد به غرب و مبهوت شدن در برابر تکنولوژی آسمان خراش برلین و ترکیه و لس آنجلس؛ رفتار آنان را نیز قیچی کرد! برش زد! کوتاه کرد! مش و مرام مردم را از مشک و عبیر به پرخاشگری، سر به لاک خود گذاشتن، حرص برای انباشت کردن سکه و دلار و هزاران صفت تمدن غربی مبدل ساخت. اغتشاشات این روزها حاصل همین مدرنیته است. برای مقابله با پدیده این روزها باید بیش از پیش غرب و تمدن منحط غربی را شناخت و لوازم مبارزه با مدرنیته ای که عزم خود را جزم کرده برای شکستن سد انسانیت و سیل بی هویتی راه انداخته است را دریابیم و بشکافیم و برای ساختن تمدن نوین اسلامی گام برداریم. سید جواد محمدزاده https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دلم برای خودم تنگ می شود! دلتنگم! برای دیدن روی ماهم! برای انگشتانم! برای قلم! دلتنگم!! آیا کسی مرا صدا می زند؟ آیا خورشید شبی را می خوابد؟ آیا دل هم، سنگ می شود؟ دلتنگم از این هیاهوی زندگی ماشینی! رباط شدم! دلم برای جنگل تنگ شده است. برای گاو! برای اسب و کره های رنگ رنگ! برای شر شر باران! برای قد خمیده پیرمرد روستا! برای صداقت! @mahammmadzadeseyedjavad