شهادت اینجاست!
بله با تو هستم!
خود خود شما!
شهادت می خواهی؟
بیا!
زبان باز کن و حرف بزن!
بگو!
صحبت کن؛ بیان کن؛ تبیین کن؛
استدلال کن؛ جمله بساز؛
بنویس!
بخوان؛
گوش کن؛
شهادت اینجاست!
شهادتت مبارک
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
💠مدرنیته و اغتشاشات
پاییز برگ ریزان در زمینی که انسان ها در آن زندگی می کنند با ظهور مدرنیته؛ چندین سال است که آغاز شده است و خبری از بهار و تابستان نیست! هرچه هست، انسان ها را به درون خمره مدرنیته می کشاند و قناری تحویل جامعه می دهد.
انسان مدرن هر چه از عادات، سنت ها، آداب و رسوم که در گذشته خویش می بیند را می درد، خرد می کند،له می کند، تکه تکه می کند، نابود می سازد تا شیک و مجلسی باشد.
اسب و الاغ و قاطر کجاست؟
بیل و کلنگ و داس و درفش چیست؟
مترو و هواپیما و فضاپیما و موشک و قاره پیما ها؛ چشم انسان امروزی را کور کرده است! گوشی برای شنیدن نمانده است!
انسان مدرن را چنان در زرورق طلاکوب روبان پیچ کرده اند که گویی تاکنون هیچ راه صحیح نرفته است! هیچ حرف درستی تا حالا نزده است!
نشاط و تخلیه هیجان در مدرنیته همان مشروبات الکی و رقص و پایکوبی مختلط معنا می شود!
بی رحمی و بی تفاوتی، چاقو و درفش در سینه انسان های مظلوم فرو کردن، لگد زدن، فحش دادن، ناسزا گفتن، پرده دریدن، قلدری کردن، همه و همه مظاهر تمدن غربی و مدرنیته است که با خوی وحشی گری در حال رسوخ به جوامع در حال پیشرفت است.
همنشینی مردم با مدرنیته در این سالهای پررفت و آمد به غرب و مبهوت شدن در برابر تکنولوژی آسمان خراش برلین و ترکیه و لس آنجلس؛ رفتار آنان را نیز قیچی کرد! برش زد! کوتاه کرد!
مش و مرام مردم را از مشک و عبیر به پرخاشگری، سر به لاک خود گذاشتن، حرص برای انباشت کردن سکه و دلار و هزاران صفت تمدن غربی مبدل ساخت.
اغتشاشات این روزها حاصل همین مدرنیته است.
برای مقابله با پدیده این روزها باید بیش از پیش غرب و تمدن منحط غربی را شناخت و لوازم مبارزه با مدرنیته ای که عزم خود را جزم کرده برای شکستن سد انسانیت و سیل بی هویتی راه انداخته است را دریابیم و بشکافیم و برای ساختن تمدن نوین اسلامی گام برداریم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دلم برای خودم تنگ می شود!
دلتنگم!
برای دیدن روی ماهم!
برای انگشتانم!
برای قلم!
دلتنگم!!
آیا کسی مرا صدا می زند؟
آیا خورشید شبی را می خوابد؟
آیا دل هم، سنگ می شود؟
دلتنگم از این هیاهوی زندگی ماشینی!
رباط شدم!
دلم برای جنگل تنگ شده است.
برای گاو!
برای اسب و کره های رنگ رنگ!
برای شر شر باران!
برای قد خمیده پیرمرد روستا!
برای صداقت!
@mahammmadzadeseyedjavad
شاطر باشی
شاطر نانوایی؛ دو دست داشت که یکی در خیمر و یکی در تنور بود و با صورتی خیس و عرق ریخته از داغی تنور؛ چشم از چونه های خمیر ورزآمده برنمی داشت.
عجب روزهایی شده است!
شاطر نانوایی؛ گوشی دست گرفته و هر چند دقیقه، سری به گوشی خودش می زند و نیم نگاهی هم به خمیرهای چشم انتظار!
دوران، دوران کولاک فضای مجازی است!
عجب روزهایی شده است!!
بهمن فضای مجازی، دیگر چیزی از سنت ها باقی نگذاشته است!
می خراشد و می برد و می گسلد!!
نان ما نیز به شبکه های فضای مجازی آغشته شد!
سید جواد محمدزاده
@mahammmadzadeseyedjavad
یک سال از عضویت من در شوری ارزشیابی و نظارت بر تئاتر گلستان در کنار هنرمندان عزیز گذشت.
روزها و هفته ها نشستیم و در سالن تئاتر دیدیم و با عزیزان هنرمند بحث و گفتگو کردیم.
حالا که امروز #روز_جهانی_تئاتر است به همه هنرمندان و جوانان عزیز پرتلاش هنرمند تبریک عرض می کنم.
سال های دور در شهر مقدس قم در کنار درس حوزه و فقه و اصول و تاریخ و ...ساعتی در هفته را به مدرسه اسلامی هنر می رفتم و در برنامه نقد فیلم و سینما فعالیت می کردم.
بعدها که تهران رفتم تئاتر دیدن هم به برنامه هایم اضافه شد.
حالا نیز دوباره این هنر را با افتخار می بینم و بهره می برم.
#هنر
#تئاتر
#انقلاب
#بهار
#طبیعت
#ماه_مبارک_رمضان
🗓 بانوی ایستاده
◾️به بهانه وفات حضرت خدیجه(س)
🔸بانویی که ایستاد؛ پای عشق محمد
لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ؛ عشق را سرمشق از خدیجه گرفته بودند .
می دانستند اگر بخواهند شهره عالم شوند به عشق ؛ باید بایستند همانند خدیجه که پای عشق محمد ایستاد .
زخم زبان ها ، اذیت ها ، خاک روبه ها ، جعل خبرهای دروغین ، فتوشاپ سازی از محمد، سنگ پراکنی ها ، جنون و ساحر خواندن همسر ؛ هیچکدام نتوانست پر مگسی از عشق به محمد را در دل خدیجه بکاهد .و او پای این عشق خود ایستاد .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای تربیت فرزند
هیچ تکنولوژی وفضاپیمایی نتوانسته است رباط تربیت ساز یک انسان را خلق کند .
غزالی درست می گفت :تربیت پس از پیامبری ، شریف ترین کار آدمی است . افلاطون خوب فهمیده بود : فنی عالی تر و مقدس تر از تربیت نیست و کانت از صمیم دل می گفت : بزرگترین و دشوارترین مسئله آدمی تربیت است. همان عنصری که تمدن غربی قرن هاست فاتحه آن را خوانده است و تربیت نسل را به هری پاترها، مرد عنکبوتی ها ، بت من ها سپرده است .
تربیت ریشه در هزاران نسل پیشین انسانی دارد و سایه تاثیر آن بر تمام نسل های پسینی نیز ادامه خواهد داشت . بانویی که ایستاد ؛ فاطمه را بپروراند و نسل سراسر خیر امامت و ولایت را تا قیامت مهره چینی کند خدیجه بود .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای محاصره اقتصادی
جبهه زورگویان و مستکبران که تمامی ندارد ، تا انسان هست ، اسلام هست ، گردن فرازی و عربده کشی اینان هم هست ؛ از بدو تا ختم .
قطعنامه نوشتند ، خون ریختند ، پیراهن چاک دادند ، خنجر در قلب فرو کردند ، خانه ویران ساختند ، تحریم کردند ( آب ، غذا ، دارو ، مایحتاج اولیه )
ولی بانویی که قد خم نکرد و شعب ابی طالب را سعی صفا و مروه کرد تا لقمه نانی در دهان مبارزان بنهد خدیجه بود.
با همان پای پر آبله ، صورت برافروخته از آفتاب سوزان ، مقاوم و ایستاده .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای بخشش
کسی چه می دانست بخشش چیست ؟ ایثار چیست ؟
مال را خوب می شناخت . بازار ناصر خسرو را همه بلد بودند.
قیمت سکه و دلار و ارز را به روز ، ثانیه می دانستند ! با احتکار و اختلاس هم خانه بودند !
گونی پشت گونی ، انبار پشت انبار ، خانه و ویلا پشت هم ، حرمسرا و شهوترانی بی نهایت ! همه نشسته بودند در کمین زر و زیور ؛
که بانویی ایستاد ؛ هشتاد هزار شتر ، چهارصد غلام و کارگر ، بارگاهی از حریر و پارچه ، حساب ها پر از طلا و درهم و دینار ؛همه را یکجا تقدیم اسلام محمد کرد ، تقدیم ضعفاء ، مستمندان ، یتیمان .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای مقام زن
گردباد جهالت چنان می وزید که پدر ، دست دخترک نازک و نحیف خود را به میان گور می نهاد !
زنده زنده !بدون هیچ قطره اشکی !
در قساوت تمام ،خاک بر جان فرزند خود می ریخت !
درآن هیاهو که سینمای هالیوود در حال نمایش زنان برهنه با جامی در درست به دنیا بود ؛
بانویی ایستاد ؛ قامت بر افراشت ؛ پله پله مسیر معنویت و رشد را طی کرد تا به مقام «طاهره » دست یافت و اسکار سیده قریش را به نام خود حکاکی کرد .
🔸بانویی که ایستاد ؛ پای مکتب
ضد فمنیسم
این مکتب نامیمون جنبش برابری خواهانه زنان کجا هستند ؟
کانت کجاست که می گفت : زن در تمامی زمینه ها و قدرتهای عقلی ضعفیف است ؟
ژان ژاک روسو کجاست که می گفت : زن تنها برای مسائل جنسی و تولید مثل آفریده شده است ؟
فروید کجاست که می گفت : زن جنس ناقصی است که نمی تواند به پایه مرد برسد ؟
کجا هستند ! تا ببینند بانویی که یک تنه ایستاده است ، در برابر تیرهای سهمگین این تهمت ها و التقاط ها ، بی سوادی ها ، ناجوانمردی ها ؛ تا بگوید من ، یعنی خدیجه: در همان عصر جاهلیت یک دستگاه عظیم تجارت خانه راه انداختم و اول شخص جهان محمد مصطفی مرا نه منع کرد ، نه سد شد ، نه ظلم کرد ، نه راه بست ؛ بلکه یار شد برای ساختن جامعه ، ساختن انسان ها ، مردان و زنانی با هوشی مومنانه و صادقانه .
✍سید جواد محمدزاده
@https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
سفینه
سفینه ما چند صباحی در ساحل سکوت، لنگر انداخت.
هر روز بر روی عرشه کلمات و جملات ایستادم و راه رفتم و یک فنجان قهوه خوردم تا شاید این کشتی به گل نشسته؛ تعمیر شود و سوی دریای محبت شما خوانندگان عزیز به حرکت درآید.
ناخدا دستور داده که بادبانها را بکشند و مسافران سوار بر کشتی گردند.
سفینه کوچک من نیز به آب انداخته شد تا بعد از این وقفه طولانی با چند خط و چند نیم خط، دل و قلب و جان شما عزیزان کانال را جلا ببخشد.
از صبوری همه شما عزیزانم، تشکر می کنم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
شیر بی یال و دم
هر روز روزنامه ها مجبور هستند؛ یک تیتر هیجانی با قلاب کردن چشم بینندگان انتخاب کنند که هم چرخ روزی رسانه های مکتوب و شنیداری بچرخد و هم روز را به شب برسانند.
روزی قیمت پراید را به عرش می رسانند! روزی قتل زنی را بوق و کرنا می کنند! روزی صف نان و مرغ را تا سواحل مدیترانه می کشانند! و روزی بشقاب را پرنده می کنند و روزی دیگر خورشید را مهمان شب می کنند!
هر انسانی، نان را باید از زیر سنگ در بیاورد و سر سفره خانواده خود ببرد. اما سنگ این رسانه ای ها؛ هزاران امید را گاهی به دره سقوط می کشاند! دل هایی را خرد می کند و دست هایی را فلج می سازد.
شیر اگر شیر باشد حتی در قفس ترسناک و زهره آب کن است. خبر نیز همین است که اگر در یک خط مستقیم و بدون تورم و چاقی مفرط بیان شود، اثرگذار و پر مخاطب خواهد بود.
حالا که ما هستیم و یک شیر بی یال و دم، چاره ای نداریم که دستی بر یال این خبرهای متراکم بکشیم و بخوانیم و چند قهوه تلخ بنوشیم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
فرهنگ سریالی
زندگی این روزهای نسل نو و خانواده ایرانی، زیر شهاب سنگ های سریال های نمایش خانگی در حال تغییر دکوراسیون است.
بی سر و صدا ! آرام و شیک و مجلسی!
سخن از ماهواره و دیش و بشقاب گذشت!
اینترنت و پهنای باند و شبکه های متعدد با یک لقمه نهنگ توییتر و فیس بوک خورده شد!
سینما هم پرده خودر ا به سر کشید و آهسته خواب قیلوله را برای اکران انتخاب کرد!
سریال های نمایش خانگی در یک کورس تا عمق استراتژیک زندگی خانواده فرو رفته اند و تاثیر گذاری کرده اند.
سریال پوست شیر، نامرئی می آید و می رود!
فرهنگ در تغییرات از همان دریچه ای رشد می کند که دیده نمی شود و شنیده نمی شود و صدای تار این خرده فرهنگ ها در صبح روشنایی آینده به صدا خواهد آمد. همان سوالاتی که من و تو در گوشه ای از حجره و دانشگاه و میزگرد ساعت ها به تحلیل آن خواهیم پرداخت و چرایی آن را بارها سرمشق می نویسیم.
سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
بهروز
بهروز همان آقا معلم نرم و نازک و مهربان،کلاس پنجم ابتدایی من بود که حالا بعد از گذشت بیش از 30 سال از خاطره آن روزها و کلاس و درس؛ سراغ بهروز رفتم و به رسم ادب، روز معلم را به ایشان تبریک گفتم.
جدول ضرب، تقسیم و جمع، ادبیات، علوم، اعداد و ارقام، حروف الفبا، راز و رمزهای زمین و آسمان و نجوم؛ همه این حروف و کلمات و اعداد رفت و گذشت ! و تنها رسم معلمی و مهربانی و انسانیت و معرفت باقی می ماند.
معلم یک رباط چند مجهولی نیست که بخواهد از طریق واژگان کلمه بسازد و جمله برویاند و دفتر مشق را برای دانش آموز و دانشجو سیاه کند!
معلم یک انسان نیست!
یک نبی! یک پیامبر! یک امام! یک خدا!
یک انسان معراج رفته است.
برای اینکه دست انسان را بگیرد و در ملکوت معرفت و انسانیت و عرش الهی به مقصد برساند.
روز #معلم مبارک
🔰شاگرد. سید جواد محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
#جدول_ضرب
دو ضرب در دو می شود؛ چهار!
هشت ضرب در هفت مساوی است با پنجاه و شش!
پنج ضرب در هشت؛ میشود چهل!
در نظام آموزش و پرورش، هر دانش آموزی که پای خود را به مدرسه میگشاید و پشت نیمکت مدرسه مینشیند و دوازده سال از صبح تا شب، مدرسه و مشق و کلاس و درس را تمرین می کند و می آموزد؛ از ریاضی، فارسی، علوم، مطالعات، قرآن، همان جدول ضرب است که معلم با هزار فن و فوت، در مخچه فرزند من و شما فرو میکند و تا پایان در ذهن او حکاکی میشود.
در ادبیات؛ همان یک بیت شعر(میازار موری که دانه کش است، توانا بود هرکه دانا بود) در حافظه پدربزرگ، پدر و فرزند بطور مساوی باقی میماند!
واعجبا!
مهارت حل مسئله کجاست؟!
مهارت زندگی مسالمت آمیز کدام بخش از کتاب است؟!
شکست و پیروزی در هیچ دفتری سرمشق گرفته نمیشود؟!
ساختن و رنج کشیدن برای رسیدن در کلاسی آیا هست؟!
اشک ریختن نمره ای دارد؟!
دورهمی، کارگروهی و تیمی در انباری ها خاک می خورد!
دوازده سال آموختن چند کلمه و چند بیت شعر و چند عدد ریاضی و چند خط و نیم خط دانستن، و سیاه مشق کردن دفتر؛ در کدامین انسان زندگی آورده است!؟
معلم عزیز، بعد از سی سال خدمت؛ چند شاگرد، یاد او می کنند و در سبد تربیت او باقی می ماند؟!
شاگرد پروری راه تربیت و معلمی است.
شاگرد وقتی وارد سبد معلمی شد، تا آخر زندگی؛ دست در دست معلم به قله باید برسد و همراه باشد.
والسلام
#سید_جواد_محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad
دو کلمه حرف حساب
زندگی چند بخش است؟چند حرف دارد؟ «ز ن د گ ی» سه بخش و پنج حرف و یک صدا دارد.
بخش اول؛خردسال و نونهال بودیم که به بازی و سرگرمی گذشت.
بخش دوم؛ نوجوان و جوان شدیم که به غرور و جاهلی رفت.
بخش سوم؛ قد کشیدم و مرد و خانم گشتیم که در فردای امروز جان دادیم.
بخش چهارم؛ میانسال و کمی سالخورده آمدیم که در حسرت جوانی سپری شد.
بخش پنجم؛ پا در پیری و کهنسالی و قد خمیدگی گذاشتیم که توانی نماند.
زندگی یک صدا بیشتر ندارد.
صدای زندگی؛
عشق و دوست داشتن!
دست گشودن و آغوش باز کردن!
کشیدن سکه ای از زیر سنگ برای مرهم زخم همسایه!
نشاندن لبخند، روی لب دختر معلول!
گل زدن در دروازه بندگی خدا !
دو رکعت نماز در غار حراء !
صدای زندگی؛
پدر است و مادر!
خواهر است و برادر!
لالایی فرزند!
هق هق گریه مادر!
فاتحه ای کنار قبر برادر!
صدای زندگی؛
مرگ است!
تولد یک فرزند!
خوردن خرمای مراسم سوم دوست عزیزت!
صدای زندگی؛
صدای خداست که هر روز صبح و ظهر و شب بانگ بر می دارد؛ الله اکبر!
#سید_جواد_محمدزاده
https://eitaa.com/mahammmadzadeseyedjavad