eitaa logo
مهدوی‌ ارفع
59.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
179 فایل
🔰 کانال رسمی استاد مهدوی‌ارفع 🎙️ سفیر نهضت جهانی نهج‌البلاغه خوانی لینک پیام ناشناس: ( بدون نیاز به ارائه نام و هرگونه مشخصات می توانید انتقادات و‌ پیشنهادات و سخنان خود را با استاد مهدوی ارفع در میان بگذارید) https://daigo.ir/secret/71414212448
مشاهده در ایتا
دانلود
پای برکه ای کوچک، آتش بلندی برپا بود و عبدالله بن عمير و ام وهب پای سفره‌ای مختصر شام می خورند. عبدالله ناگهان صدای سم اسبی به گوشش رسید، سواری نزدیک شد و گفت: سلام برادر، من مسافری هستم از راهی دور؛ می خواهم به کوفه بروم، از راه آمده مطمئن نیستم. یکباره اسبش که پیدا بود راه درازی را یک نفس آمده بود نقش زمین شد و سوار را بر زمین زد. سوار که دست کمی از اسب نداشت، پایش زیر اسب ماند و فریاد کشید و از حال رفت. عبدالله زیر بغل مرد را گرفت، کمی بعد به حال آمد و وقتی خود را پیدا کرد، سراسیمه به سینه اش دست کشید و از وجود چیزی در زیر لباسش مطمئن شد. مرد دوباره از حال رفت. ام وهب گفت: پیداست چیز گرانبهایی با خود دارد. عبدالله در حالی که به مرد مینگریست و می اندیشید، کم کم به خواب فرو رفت و دوباره رویایی را دید که پیش تر دیده بود. همان غبار و دود و آتش و برق تیز شمشیرها و نیزه هایی که بالا و پایین می رفتند و خون آلود می شدند. خیمه هایی که در آتش میسوختند، اسبانی که بر جنازه‌های بی‌سر می تاختند، سرهایی که بدون بدن افتاده بودند، کودکانی که از شلاق ها می گریختند، یکباره عبدالله وحشت زده چشم باز کرد. ام وهب گفت: این مرد تنهاست! تاکنون ندیده ام از مردی تنها و خسته این گونه بترسی عبدالله گفت: ترس!؟ نه! من از او نمی ترسم. اما حضور او مرا از چیزی می ترساند. دوباره همان کابوس، خدایا این چه دلشوره‌ای است که سینه ام را می‌درد عبدالله به مرد گفت: از کوفه چه می‌خواهی؟ من همان میخواهم که همه‌ی اهل کوفه میخواهند عبدالله گفت: پس تو هم خبر حمله‌ی مسلم و یارانش را به قصر ابن زیاد شنیده ای! مرد جا خورد مسلم دست به تیغ برده؟! چرا منتظر ورود امام نشد؟! ام وهب گفت: ابن‌زیاد هانی را کشت و راهی جز جنگ برای کوفیان نماند عبدالله حالا كاملا دریافته بود که مرد غریبه، مسافری عادی نیست. پرسید: تو که هستی مرد؟! مرد ملتمس رو به عبدالله برگشت. گفت: اسبت را به من بفروش هر بهایی بخواهی می‌دهم. مرد گفت: شما در این بیابان چه می کنید؟ عبدالله گفت: «ما به فارس بازمی گردیم، تا شاهد جنگ میان مسلمانان نباشیم.» مرد گفت: شما از چه می گریزید؟! اگر همه‌ی ما کشته شویم، بهتر از آن است که مردی چون یزید را بر جایگاه رسول خدا ببینیم.» عبدالله مبهوت ماند وگفت: من اسبم را به تو می دهم فقط به شرطی که بگویی تو کیستی؟!» من بنده‌ای از بندگان خدا هستم که به یگانگی او و رسالت محمد شهادت داده ام و اکنون حسین را امام و مولای خویش قرار دادم تا یقین کنم که آن چه می گویم و آن چه می کنم، جز سنت رسول خدا نیست، حتی اگر به بهای جانم باشد.» عبدالله بر سر مرد فریاد کشید: مسلمانی ات را به رخ من مکش! که من با مشرکان بسیاری جهاد کردم؛ و جز برای خدا و رسولش شمشیر از نیام بیرون نکشیدم. مرد خونسرد گفت: لعنت خدا بر آنان که ایمان شما را بازیچه ی دنیای خویش کردند؛ و وای بر شما که نمی دانید بدون امام، جز طعمه‌ای آماده در دست اراذلی چون یزید و ابن زیاد هیچ نیستید؛ حتی اگر برای رضای خدا با مشرکان جهاد کنید. آیا بهتر و عزیزتر از قرآن و حسين، یادگاری از پیامبر بر روی زمین باقی مانده است؟ عبدالله به سوی او رفت. گفت: من هم پسر فاطمه را شایسته تر از همه برای خلافت مسلمانان می دانم، اما در حیرتم که حسین چگونه به مردمی تکیه کرده که پیش از این، پدرش و برادرش، آنها را آزموده اند و اکنون نیز با فریب ابن زیاد به پسر عقیل پشت کردند و هانی را تنها گذاشتند. مرد آرام گفت: آیا حسین اینها را نمی داند؟! اگر می داند، پس چرا به کوفه می آید؟ مرد گفت: او حجت خدا بر کوفیان است که او را فراخواندند تا هدایت شان کند. عبدالله گفت: «چرا در مکه نماند، آنها نیاز به هدایت ندارند؟» مرد گفت: «آنها که برای حج در مکه گرد آمده اند، هدایت شان را در پیروی از یزید می دانند و یزید کسانی را به مکه فرستاد تا امام را پنهانی بکشند، همان طور که برادرش را کشتند. و اگر امام را در خلوت می کشتند، چه کسی می فهمید، امام چرا با یزید بیعت نکرد؟ 🔴⚫️خواست برود رو به عبدالله برگشت و گفت: و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم، که تکلیف خود را از حسین می پرسم. ومن حسین را نه فقط برای ، که برای می خواهم. و من حسین را برای نمی‌خواهم، که را برای می خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می شناسی که من جانم را فدایش کنم؟ و رفت. عبدالله برگشت و اسب خویش را آورد و مرد را صدا زد: صبر کن، تنها هرگز به کوفه نمی رسی! مرد ایستاد و افسار اسب را گرفت و گفت: بهای اسب چقدر است؟ دانستن نام تو! مرد سوار بر اسب شد: من هستم، فرستاده ی حسین بن علی! و تاخت. عبدالله مانند کسی که گویی سالها در گمراهی بوده و تازه راه هدایت را یافته بود، به زانو نشست و سرش را میان دستها گرفت. 📝 کتاب نامیرا @mahdavi_arfae
واقعا جگرم سوخت و توانم کم شد. داغ احمد عزیز خیلی ناگهانی بود. دو روز پیش تلفنی باهاش حرف زدم. حالش خوب نبود. در بیمارستان علی بن ابی طالب قم بستری بود. گفتم اجازه ملاقات می دهند؟ گفت: نه اگر هم می دادند شما با آن ریه های شیمیایی تون اصلا نباید بیایید.... یادم میاد دو سال پیش که بخاطر عوارض شیمیایی حالم در همین بیمارستان علی بن ابی طالب وخیم شد و پزشکان آنجا اعلان کردند که کاری ازشون بر نمیاد و فورا باید به تهران منتقل بشی، احمد عزیز بود که بسیجی تر از همه سوار آمبولانس شد و تا تهران تو اون لحظاتی که از جان دادن بدتر بود کنارم بود و دلداریم می داد. در طول دوران طولانی بستری در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران هم او کسی بود که اکثر شبها زن و بچه را در قم رها می کرد و تا صبح کنارم بود. چقدر بی لیاقت بودم‌که لااقل نتوانستم این روزهای سخت بیماری کنارش باشم. .... برادران و خواهران بزرگوارم! رحلت امثال احمدها زنگ هشداری است برای همه ما که دنیا خیلی زودگذر و عمر خیلی کوتاه و مرگ در کمین است؛ پس بیایید عبرت بگیریم ؛ قدر عمر را بدانیم با هم مهربان و یکدل باشیم تا می توانیم خدمت کنیم خصوصا به محرومین که کسی جز خدا را ندارند، مال و تن و جانمان را تا قبل از رسیدن اجل، پاک کنیم؛ وصیتنامه هایمان را بنویسم و آماده سفر باشیم و لااقل این دفعه بانگ بلند و سوزناک هر شب مولا علی (علیه السلام) را بشنویم که : « تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل»: آماده بشوید ، خدا رحمتتان کند. که در میان شما ندای کوچ از دنیا سر داده شده ( ، خطبه ۲۰۴) 🖊حمیدرضا 🆔 @mahdavi_arfae
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 بدرقه روحاني با يك قطعنامه غم‌انگيز و عبرت‌آموز است! 🔻 «كيهان» نوشت: 🔸در تمام سال‌هايي كه روحاني رئيس‌جمهور كشور بود، «لغو قطعنامه‌هاي ضدايراني» از مهم‌ترين توجيهاتي بود كه براي ادامه سياست به‌اصطلاح «تنش زدا» به كار مي‌برد! 🔸 اينكه نزديك به ۷ سال روي «جلوگيري از صدور قطعنامه» تمركز كني و در سال آخر رياست‌جمهوري‌ات، با يك قطعنامه بدرقه‌ات كنند، حقيقتا غم‌انگيز و صدالبته عبرت‌آموز است. 🔸هنوز اميدواريم دولت و رسانه‌هايش به‌جاي اين سكوت از سرِ شرم، با يك پاسخ محكم به اين خيانت تروئيكاي اروپا واكنش نشان دهند دوران امتيازهاي يك طرفه و اعتمادهاي كودكانه تمام شده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @mahdavi_arfae
15.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 😜 صرفا جهت اطلاع! ❗️قسمت اول: قضاوت جاهلانه حمایت از رئیس جمهور منتخب وظیفه همه ماست اما عبرت گرفتن از گذشته اهمیتش کمتر از آن نیست. حالا که انتخابات و هیجان تبلیغات تموم شده بد نیست فیلم رفتارها و گفتارهامون را دوباره تماشا کنیم تا ببینیم چه کردیم و چه انتخابی! شیرموز ممنوع😂 تریاک دولتی😐 🖌 🛑🎥تا آخر ببینید... 🆔https://eitaa.com/mahdavi_arfae/19551
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧠 👈علت عصبانیت جریان لیبرال و غربزده و رسانه‌های آنها از آیت الله یزدی چه بود؟ 👈پاسخ مؤدبانه عمار انقلاب به کسانی که در آمریکا و انگلیس درس‌ خوانده‌اند و معتقدند که ما باید در برابر غربی‌ها کوتاه بیاییم!؟ 👈چه کسانی در آمریکا و انگلیس درس خوانده‌اند و این عقیده را دارند؟ 💠کانال اطلاع‌رسانی استاد مهدوی ارفع 🆔@mahdavi_arfae