eitaa logo
کانون تخصصی مهدویت اراک
1.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
96 فایل
💠 ارتباط با ما👇 ادمین کانال: @adminn_m آدرس: اراک، خیابان آیت‌ الله غفاری، حد فاصل چهار راه جهرم و چهار راه آیت الله سعیدی، کوچه شهید سعیدی، پلاک ۳۱۳. ☎️شماره تماس: ۰۹۰۳۹۸۰۵۶۹۷– ۰۸۶۳۲۲۶۴۵۸۹
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمرد با پسر و عروس و نوه‌اش زندگی میکـرد او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیـدید و به سختی میتوانست راه برود . هنگام خوردن غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شـدند و گفتند بایـد درباره پـدربزرگ کاری کنیـم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد . آنها یک میز کوچـک در گـوشه اطاق قرار دادنـد و مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد بعداز این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مـجبور بود غذایـش را در کاسـه چـوبـی بـخـورد ، هــر وقـت هــم خـانـواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشـک میریخت و هیچ نمیگفت یک روز عصـر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چـند تکه چـوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت پسـرم داری چی درست میکنی؟ پـسر با شیـرین زبانی گفت دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی شدید در آنها غذا بخورید ... انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است ❁ ━━━━━━━━━━━ پیرمرد با پسر و عروس و نوه‌اش زندگی میکـرد او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیـدید و به سختی میتوانست راه برود . هنگام خوردن غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شـدند و گفتند بایـد درباره پـدربزرگ کاری کنیـم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد . آنها یک میز کوچـک در گـوشه اطاق قرار دادنـد و مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد بعداز این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مـجبور بود غذایـش را در کاسـه چـوبـی بـخـورد ، هــر وقـت هــم خـانـواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشـک میریخت و هیچ نمیگفت یک روز عصـر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چـند تکه چـوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت پسـرم داری چی درست میکنی؟ پـسر با شیـرین زبانی گفت دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی شدید در آنها غذا بخورید ... ❁ ☀ @montazerantolooakhorshid_313 ━━━━━━━━━━━━