🌷 #هر_روز_با_شهدا
خاطرات تفحص شهدا
صدایی_از_صد_و_ده_شهید_جامانده!
🌷....یک هفته پس از آن به درخواست مسئولان تفحص شهدای سپاه که حالا به ما ملحق شده بودند، تصمیم گرفتیم بار دیگر به همان منطقه برویم؛ بهخصوص که از پیش میدانستیم آن منطقه، امانتدار پیکر شهیدان بیشماری است. قبل از عزیمت دوباره، همه دور هم حلقه زدیم و در فضایی روحانی و آسمانی به راز و نیاز با خدا و معصومین پرداخته و از آنها طلب یاری کردیم تا در این سفر بتوانیم پیکر شهیدان خویش را بازیابیم، اما هنگام حضور در آن منطقه و بهرغم جستجوی بسیار هیچ موفقیتی حاصل نشد و همین امر موجب تأسف و آزردگی ما شد. سرخورده و دلشکسته و محزون در حال بازگشت بودیم که در یک لحظه من و دو تن دیگر از همراهانم زمینگیر و میخکوب شدیم....
🌷ـ آقای میرزاخانی شما صدایی نشنیدید؟ ـ شما چهطور آقای قاسمی؟ هر سه اما یک جمله را شنیده بودیم و آن اینکه: ـ کجا میروید؟ ما را اینجا تنها نگذارید و با خود ببرید. گویی شوکه شده بودیم و مدام از خود میپرسیدیم؛ این صدای کیست و از کجاست؟ که ناگاه تا پشت سرم نگاه کردم، سر یک شهید را دیدم که روی خاک قرار دارد. آن هم در همان مسیری که چند دقیقه قبل از آنجا گذر کرده و هیچ چیزی ندیده بودیم! بی درنگ دستبهکار شده و برای بیرون آوردن پیکر مطهرش خاکبرداری کردیم. من در همان هنگام خاکبرداری، مدام از خود میپرسیدم که چرا این صدا از ضمیر «ما» استفاده کرده است، حال آنكه او یک نفر بیشتر نیست؟! اما دیری نگذشت که با بهت و حیرت به پاسخ خود رسیدیم.
🌷....یک گور دستهجمعی از شهدایی که دشمن ناجوانمرد بعثی آنها را با سیم برق بههم بسته و به طرز فجیعی به شهادت رسانده بود. غوغایی شد؛ ولولهای، هنگامهای، شوری، نالهها بود و اشکها.... بر سر زدنها بود و بر سینه کوبیدنها. ما توانسته بودیم پیکر پاک چهل شهید را پیدا کنیم و از خاک بیرون آوریم. این یعنی پایان انتظار چهل مادر، چهل همسر، چهل فرزند.... خدای من! پس پیکر دیگر شهیدان ما کجاست؟ هنوز اشکهای ما جاری بودند که در فاصلهای دورتر با پیدا کردن فک یک شهید، موفق به کشف یک گور جمعی دیگر شدیم. حالا صد و ده پیکر پاک دیگر پیش روی ما بود و ما توانستیم با صبر و حوصله همه آنها را از خاک بیرون آورده و همراه با چهل شهید قبلی یک کاروان شهید را با خود به ایران عزیز بازگردانیم.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#شهید
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#طنز_اسارت
صلوات_برای_صدام!!
🌷سرهنگ عراقی گفت: برای صدام صلوات بفرستید. برخاستم با صدای بلند داد زدم: سرکرده اینها بمیرد، صلوات. طوفان صلوات برخاست. _قائد الرئیس صدام حسین عمرش هر چه کوتاهتر باد، صلوات. سرهنگ با لبخند گفت: بسیار خوب است. همینطور صلواات بفرستید.
🌷_عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد، صلوات. طه یاسین زیر ماشین له شود، صلوات. طوفان صلوات در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم. پس برادر من، تو هم صلوات بفرست.
منبع: سایت ترمز بلاگ
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi