﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_دوم
🦋ويژگىهاى حضرت لقمان عليهالسلام🦋
1 - لقمان عليهالسلام از كسانى بود كه عمر طولانى كرد، عمرش را از دويست تا 560 سال و از هزار تا 3500 سال نوشتهاند.
🌱 - سلسله نسب او را چنين نوشتهاند: لقمان بن عنقى بن مزيد بن صارون، و لقبش ابوالاسود بود، بعضى او را پسر خاله، يا خواهرزاده حضرت ايوب عليهالسلام مىدانند كه سلسله نسبش به ناحور بن تارَخ (برادر ابراهيم خليل) مىرسد.
🌱3 - او از اهالى نوبه واقع در سرزمين آفريقا بود، از اين رو سياه چهره و داراى لبهاى ستبر و درشت بود، و قدمهاى گشاد و بلند داشت.
4 - او مدتى چوپان و برده قين بن حسر (از ثروتمندان بنى اسرائيل) بود سپس بر اثر بروز حكمت از او، اربابش او را آزاد ساخت.
🌱محدث و مورخ معروف، مسعودى مىنويسد: لقمان از اهالى نَوبه (واقع در آفريقا) بود ارباب او قين بن حسر نام داشت، لقمان در دهمين سال حكومت حضرت داوود عليهالسلام به دنيا آمد، عبد صالح بود، خداوند نعمت حكمت را به او عطا كرد، او در نقاط مختلف زمين، عمر طولانى كرد، همواره حكمت و وارستگى از او آشكار مىشد و تا عصر حضرت يونس عليهالسلام زندگى كرد.(954)
5 - در حديثى آمده لقمان به پسرش گفت:
🦋يا بُنَىّ خدَّمتُ اَربَعَمَأَةِ نَبىّ، و اَخَذتُ مِن كلامِهِم اَربعَ كَلِمات، و هى: اذا كَنتَ فِى الصَّلواةِ فاحفَظ قَلبَكَ، و اِذا كُنتَ عَلَى المائدَةِ فَاحفَظ حَلقَكَ، وَ اذا كُنتَ فِى بَيتِ الغَيرِ فَاحفَظ عَينَك، وَ اِذا كُنتَ بَينَ الخَلقِ فَاحفَظ لِسانَك؛
اى پسر جان! من چهارصد پيامبر را خدمت كردم، و از گفتار آنها چهار سخن برگزيدم:
🌱 1 - هنگامى كه در نماز هستى حضور قلبت را حفظ كن. 2 - هنگامى كه بر كنار سفره نشستى، گلويت را (از مال حرام) حفظ كن. 3 - هنگامى كه به خانه ديگرى رفتى، چشم خود را (از نگاه حرام) حفظ كن. 4 - و هنگامى كه بين انسانها رفتى، زبانت را حفظ كن.
🌱بر اساس اين حديث، لقمان عليهالسلام علاوه بر اين كه عمر طولانى كرده، همواره با پيامبران محشور بوده، به طورى كه با چهارصد پيامبر ملاقات نموده و از گفتار معنوى آنها بهره جسته است.
🌱6 - به نظر مىرسد كه لقمان عليهالسلام بيشتر عمرش را در خاورميانه، به خصوص در فلسطين و بيت المقدس گذرانده است. و نقل شده كه قبرش در ايله يكى از بندرهاى فلسطين است. او عمرى را با حكمت نظرى و عملى و معرفت در سطح بالا گذراند، و همواره نام نورانيش در پيشانى تاريخ حكماى وارسته جهان مىدرخشد.
🦋از گفتنىها اين كه: او فرزندان بسيار داشت، آنها را به گرد خود جمع مىكرد و به نصيحت آنها مىپرداخت، به گفته بعضى گرچه او با جمله يا بُنَىَّ؛ اى پسرك من نصيحت خود را آغاز مىكرد، ولى، خطاب او به همه پسران و فرزندانش بود، و با اين خطاب (كه خطاب به پسر بزرگ بود) به شيوه سخنرانان توانا، همه فرزندانش را به خود جلب نموده و مورد پند و اندرز قرار مىداد.
🌱در قرآن تنها بخش كوچكى از نصايح لقمان عليهالسلام امده، و گرنه او نصايح بسيار دارد كه گردآورى همه آنها، كتاب قطورى را تشكيل خواهد داد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_سوم
🦋چرا لقمان، داراى مقام حكمت شد ؟🦋
🌱در آيه 12 سوره لقمان مىخوانيم: وَ لَقَد آتَينا لُقمانَ الحِكمَةَ؛ ما به لقمان حكمت داديم. و از اوج حكمت لقمان همين بس كه خداوند نصايح او را در قرآن ذكر مىكند، و نصايح خود را در درون نصايح لقمان (در آيه 14 و 15 سوره لقمان) مىآورد، گويى مىخواهد بگويد نصايح لقمان همان نصايح الهى است. طبق اين آيه، حكيم بودن لقمان را امضاء كرده است. در اين جا اين سؤال پيش مىآيد كه لقمان عليهالسلام آن همه علم و حكمت سرشار را چگونه به دست آورد؟!
🌻پاسخ اين كه: لقمان عليهالسلام يك انسان پاك و مخلص و با صفا بود، و در صراط سير و سلوك و عرفان، زحمتها كشيد و بر اثر مخالفت با هوسهاى نفسانى و تحمل دشوارى و رياضت و نفسكُشى، داراى چنان لياقتى شد كه مشمول لطف خاص الهى قرار گرفت و خداوند چشمههاى حكمت را در وجود او به جوشش در آورد، از ويژگىهاى او اين كه: روح و روان خود را با فكر و عبرت گرفتن از حوادث، تربيت مىكرد.
🌱مثلاً سلمان عليهالسلام يك انسان خودساخته، بر اثر مخالفت با هواى نفس، و بر اثر پاكزيستى و كسب فيوضات معنوى، مقامش آن چنان ارجمند شد، كه اميرمؤمنان على عليهالسلام او را به لقمان عليهالسلام تشبيه كرده مىفرمايد:
بَخٍّ بخٍّ سلمانُ مِنَّا اَهلَ البَيتِ، وَ مَن لَكُم بِمِثلِ لُقمانِ الحَحكيمِ؟ عَلِمَ عِلمَ الاَوَّلِ وَ عِلمَ الآخَرِ؛
🌻به به به مقام سلمان، او از ما اهل بيت است، شما در كجا مانند سلمان را مىيابيد كه مثل لقمان حكيم است كه علم اول و آخر را مىداند، او دريايى بى پايان است.
🌱بنابراين اگر لقمان عليهالسلام كه شخصى آفريقايى و سياهچهره ونازيبا بوده، به مقام ارجمندى از حكمت مىرسد، به خاطر روح و روان و دل با صفا و پاكى است كه او داشت، بر همين اساس در روايت آمده؛ شخصى از لقمان پرسيد: تو مگر با ما چوپانى نمىكردى؟
لقمان گفت: آرى، چنين است.
🌻او پرسيد: پس اين همه علم و حكمت از كجا نصيب تو شد؟ (تو كه به مدرسه نرفتهاى) لقمان عليهالسلام در پاسخ فرمود:
قَدرُ اللهِ وَ اداءُ الَامانَةِ وَ صِدقُ الحدِيثِ، وَ الصَّمتُ عَمَّا لا يَعنِينى؛
🌱اين داشتن علم و حكمت به خواست خدا و اداى امانت، و راستگويى و سكوت در امور بيهوده و آن چه مربوط به من نبود، به دست آمده است.
🌱اين مطلب را با گفتار جالبى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امام صادق عليهالسلام به پايان مىبريم، آن دو بزرگوار فرمودند:
ما اَخلَصَ عَبدُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَربَعينَ صَباحاً الا جَرَت يَنابِيعَ الحِكمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ؛
🌻هر بندهاى كه تنها براى خدا چهل روز اخلاص ورزد، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش به زبانش جارى سازد. آرى:
آئينه شو جمال پَرى طلعتان طلب جاروب كن تو خانه سپس ميهمان طلب
🌱گويا عين سؤال فوق را شخصى از امام صادق عليهالسلام پرسيد، امام صادق عليهالسلام پرسيد:
🌻سوگند به خدا حكمتى كه از جانب خداوند به لقمان داده شد به خاطر نسب و مال و جمال و جسم او نبود، بلكه او مردى بود كه در انجام فرمان خدا نيرومند بود، از گناهان و شبههها دروى مىكرد، ساكت و خاموش بود (يعنى كنترل زبان و تفكر داشت) با دقت به امور مىنگريست. و بسيار فكر مىكرد، هشيار و تيزبين بود و هرگز در (آغاز) روز نخوابيد، و در مجالس (به رسم مستكبران) تكيه نمىكرد، و آداب معاشرت را به طور كامل رعايت مىنمود، آب دهن نمىافكند، با چيزى بازى نمىكرد، و هرگز در حال نامناسبى ديده نشد، هيچگاه دو نفر را در حال نزاع نديد، مگر اين كه آنها را آشتى داد، و در عين حال دخالت بى جا نمىنمود. اگر سخن خوبى از كسى مىشنيد حتماً مأخذ و تفسير آن را سؤال مىكرد، با فقيهان و دانشمندان، بسيار همنشين يم شد، به سراغ علومى مىرفت كه آن علوم را وسيله تسلط بر هواى نفس قرار دهد، نفس خود را با نيروى انديشه و عبرت، درمان مىنمود، و تنها به سراغ كارى مىرفت كه به سود (دنيا و دين) او بود، و از امور بيهوده دورى مىكرد. فَبِذلكَ اُوتىَ الحِكمَةُ؛ از اين رو به او از جانب خدا، حكمت داده شد.
🌱 با اين اشاره، نظر شما را به بخشى از داستانهاى زندگى حضرت لقمان عليهالسلام جلب مىكنيم:
* ادامه در بخشهای بعدی
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_چهارم
🦋آشكار شدن حكمت از زبان لقمان عليهالسلام🦋
🌱از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده: روزى لقمان در وسط روز براى استراحت خوابيده بود، ناگهان صدايى شنيد كه: اى لقمان! آيا مىخواهى خداوند تو را خليفه در زمين قرار دهد كه در ميان مردم به حق قضاوت كنى؟
🌻 لقمان در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا مخير كند، راه عافيت را مىپذيرم، و تنه به اين آزمون بزرگ نمىدهم، ولى اگر فرمان دهد فرمانش را به جان پذيرا مىشوم، زيرا مىدانم اگر چنين مسؤوليتى بر دوش من بگذارد، قطعاً مرا كمك مىكند، و از لغزشها نگه مىدارد.
فرشتگان - در حالى كه لقمان آنها را نمىديد - گفتند: اى لقمان! براى چه قضاوت را نمىپذيرى؟
🌱 لقمان گفت: براى اين كه داورى در ميان مردم سختترين منزلگاهها و مهمترين مراحل است، و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است، اگر خدا انسان را حفظ كند، شايسته نجات است، و اگر راه خطا برود، از راه بهشت منحرف شده است، كسى كه در دنيا سر به زير، و در آخرت سربلند باشد، بهتر از كسى است كه در دنيا سربلند و در آخرت سر به زير باشد، و كسى كه دنيا را براى آخرت برگزيند به دنيا نخواهد رسيد، و آخرت را نيز از دست خواهد داد.
🌻فرشتگان از منطق فرشتگان شگفتزده شدند، لقمان پس از اين سخن، در خواب فرو رفت، خداوند نور حكمت را در دل او افكند، هنگامى كه بيدار شد، زبان به حكمت گشود، و حضرت داوود عليهالسلام را با حكمتهاى سرشار خود (در حل مشكلات) موعظه و يارى مىكرد، حضرت داوود عليهالسلام به او فرمود:
طُوبى لَكَ يا لُقمانُ! اُعطِيتَ الحِكمَةُ؛
خوشا به سعادتت اى لقمان كه حكمت به تو عطا شده است.
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_لقمان(ع)
#قسمت_پنجم
🦋چند داستان از لقمان و اربابش🦋
🧡چنان كه گفته شد، لقمان در آغاز كار، غلام سياه آفريقايى بود كه مطابق رسم بردهفروشى آن عصر، او را فروختند، و گويا چندين بار خريد و فروش شده، و در طول اين مدت داراى اربابانى بوده و سرانجام آزاد شده است، در رابطه با اربابش (يا اربابانش) نظر شما را به چند داستان زير جلب مىكنم:
📖1 - تفكر طولانى
🌱 لقمان گاهى از مردم جدا مىشد و تنها در مكانى مىنشست و غرق در درياى فكر و انديشه مىشد، ارباب او كنارش مىآمد و مىگفت: اى لقمان! تو همواره تنها نشستهاى، برخيز به ميان مردم بيا، و با آنها مأنوس باش.
🧡لقمان در جواب مىگفت: تنهايى طولانى براى فكر كردن، نتيجهبخشتر براى فهميدن است، و انديشيدنِ بسيار، دليل راه بهشت است.
📖بهترين و بدترين غذا
🌱 روزى ارباب لقمان به لقمان گفت: گوسفندى را ذبح كن و دو عضو از بهترين عضوهايش را بپز و برايم بياور، لقمان گوسفند را ذبح كرد، و قلب و زبان او را پخت و نزد اربابش نهاد.
🧡روز ديگر اربابش گفت: دو عضو از بدترين عضوهاى آن گوسفند را بپز و نزد من بياور، لقمان باز قلب و زبان را پخت و نزد اربابش آورد، ارباب پرسيد: از تو خواستم برترين عضو گوسفند را بياورى و قلب و زبان آوردى، سپس بدترين را خواستم، باز قلب و زبان آوردى، علت چيست؟
🌱 لقمان گفت: اين دو عضو برترين عضو هستند اگر پاك باشند، و بدترين عضو هستند اگر پليد باشند.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_اول
🦋مختصری درباره زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 🦋
🌻پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم برترين پيامبران و رسولان، و خاتم آنها است و پس از او پيامبرى نخواهد آمد، سلسله نسب آن حضرت با سى واسطه به ابراهيم خليل عليهالسلام مىرسد.
🌿نام مبارك پيامبر اسلام، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم است. اين نام چهار بار در قرآنو آمده، و نام ديگر آن حضرت احمد صلى الله عليه و آله و سلم است كه يك بار در قرآن ذكر شده است. ولى القاب آن حضرت به عنوان نبى و رسول، بشير، نذير، خاتم النبيين، دهها بار در قرآن خاطر نشان شده است.
🌻مراحل زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در چهار بخش زير خلاصه مىگردد:
✍1 - پيامبر قبل از تولد، در كتابهاى آسمانى و سخنان پيامبران گذشته در شأن او.
✍2 - پيامبر اسلام بعد از تولد و قبل از نبوت (40 سال).
✍3 - پيامبر اسلام بعد از نبوت در مكه (13 سال).
🌿4- پيامبر اسلام بعد از هجرت در مدينه (10 سال).
🌻آن حضرت داراى همسران متعدد بود، اولين و برترين آنها حضرت خديجه عليهاالسلام بود كه بنابر مشهور از او داراى شش فرزند گرديد، فرزندان پيامبر همه در عصر خودش از دنيا رفتند، جز حضرت زهرا عليهاالسلام كه يگانه يادگار پيامبر بود، و هنگام رحلت پيامبر هيجده سال داشت.
🌿پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم 63 سال عمر كرد، در سال آخر عمر در روز 18 ذيحجه، حضرت على عليهالسلام را در صحراى غدير در برابر بيش از صد هزار نفر مسلمان به عنوان خليفه و امام بعد از خود نصب كرد، و در موارد بسيار ديگر، خلافت و وصايت على عليهالسلام را تصريح نمود.
🌻قرآن آخرين كتاب آسمانى معجزه جاويدان پيامبر اسلام و نشانه عظمت مقام آن حضرت است. خداوند در قرآن با صراحت مىفرمايد:
📙لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ
🌿قطعاً رسول خدا، پيامبر اسلام، اسوه و الگوى شايستهاى براى شما است.
🌻در تاريخ زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هزاران داستان و خاطره وجود دارد، ما بيشتر به ذكر بخشى از آن داستانهايى كه در رابطه با آن حضرت، در قرآن آمده، يا به آن اشاره شده مىپردازيم.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_دوم
🦋آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻چهل سال از عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت. ماه رجب بود، پيامبر در فراز كوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، در روز 27 رجب، ناگاه جبرئيل امين و پيك وحى، نزد پيامبر نازل شد، و پنج آيه آغاز سوره علق را چنين خواند:
📖بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ...؛
🌿بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان خدايى كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسى كه بوسيله قلم تعليم داد، و به انسان آنچه را نمىدانست آموخت.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دريافت نخستين شعاع وحى، سخت خسته شده، نزد خديجه آمد و فرمود: زَمِّلُونِى وَ دَثِّرُونِى؛ مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم.
🌿آن حضرت در بستر آرميده بود كه آيات آغاز سوره مدثر (آيه 1 تا 7) توسط جبرئيل بر آن حضرت، نازل گرديد:
📖يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنذِرْ - وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ - وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ - وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛
🌻اى در بستر آرميده - برخيز و مردم را هشدار ده - و پروردگارت را بزرگ بشمار - و لباست را پاك كن - و از پليدىها بپرهيز - و منّت مگذار و فزونى مطلب - و به خاطر پروردگارت مقاومت كن.
🌿به اين ترتيب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكى و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.
🌻بعثت كه معنى رستاخيز معنوى، و انقلاب در همه امور است با انقلاب فرهنگى آغاز گرديد، چرا كه پايه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاكسازى و بهسازى (انقلاب فرهنگى) بستگى دارد.
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_دوم
🦋آغاز بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻چهل سال از عمر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشت. ماه رجب بود، پيامبر در فراز كوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت، در روز 27 رجب، ناگاه جبرئيل امين و پيك وحى، نزد پيامبر نازل شد، و پنج آيه آغاز سوره علق را چنين خواند:
📖بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ * اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ...؛
🌿بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان خدايى كه انسان را از خون بستهاى خلق كرد، بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان كسى كه بوسيله قلم تعليم داد، و به انسان آنچه را نمىدانست آموخت.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با دريافت نخستين شعاع وحى، سخت خسته شده، نزد خديجه آمد و فرمود: زَمِّلُونِى وَ دَثِّرُونِى؛ مرا بپوشانيد و جامهاى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم.
🌿آن حضرت در بستر آرميده بود كه آيات آغاز سوره مدثر (آيه 1 تا 7) توسط جبرئيل بر آن حضرت، نازل گرديد:
📖يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ - قُمْ فَأَنذِرْ - وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ - وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ - وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ - وَ لَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ - وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ؛
🌻اى در بستر آرميده - برخيز و مردم را هشدار ده - و پروردگارت را بزرگ بشمار - و لباست را پاك كن - و از پليدىها بپرهيز - و منّت مگذار و فزونى مطلب - و به خاطر پروردگارت مقاومت كن.
🌿به اين ترتيب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قيام، هشدار، پاكى و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد.
🌻بعثت كه معنى رستاخيز معنوى، و انقلاب در همه امور است با انقلاب فرهنگى آغاز گرديد، چرا كه پايه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاكسازى و بهسازى (انقلاب فرهنگى) بستگى دارد.
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_سوم
🦋دعوت آشكار پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم🦋
🌻پيامبر در شرايط سختى قرار داشت به طورى كه سه سال مخفيانه خويشان و افراد ديگر را به اسلام دعوت كرد، به گفته بعضى در اين سه سال چهل نفر به طور محرمانه به اسلام ايمان آوردند.
🌿 نخستين مردى كه اسلام را پذيرفت حضرت على عليهالسلام بود، و نخستين زن مسلمان، حضرت خديجه عليهاالسلام بود.
🌻به هر حال سه سال از آغاز بعثت گذشت، در اين هنگام آيه 94 و 95 سوره حجر نازل شد:
📗 فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ - إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ؛
🌻آنچه را مأمور هستى، آشكارا بيان كن، و به مشركان اعتنا نكن - ما تو را از گزند مسخرهكنندگان حفظ خواهيم كرد.
🌿استهزاء كنندگان پنج نفر بودند كه داراى دار و دسته بودند و با اسلام به شدت مخالفت مىنمودند.
نام آنها عبارت بود از: وليد بن مغيره، عاص بن وائل، اسود بن مطلب، اسود بن عبد يغوث و حارث بن طلاطله كه هر كدام به بلايى گرفتار شده و به هلاكت رسيدند.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با نزول دو آيه فوق، دعوت خود را آشكار نمود. كنار اجتماع مشركين آمد و روى سنگى ايستاد و فرمود:
🌿اى گروه عرب! شما را به گواهى به يكتايى و بىهمتايى خدا، و رسالت خودم دعوت مىكنم، و شما را از شبيهسازى براى خدا و پرستش تنها نهى مىكنم، دعوت مرا اجابت كنيد تا سرور و آقاى تمام مردم جهان شويد، و در بهشت نيز آقا و سرور مردم گرديد.
🌻مشركان گفتند: محمد ديوانه شده سپس نزد ابوطالب اجتماع كرده و به او گفتند:
🌿اى ابوطالب! برادرزادهات، ما را بىخرد مىخواند، و از خدايان ما بدگويى مىكند، جوانان ما را به تباهى كشانده و در ميان ما تفرقه افكنده است، اگر فقر و نادارى او را بر اين كار واداشته، براى او اموال بسيار جمع مىكنيم تا از همه ما ثروتمندتر گردد، و هر دخترى را كه از قريش خواست، همسر او مىكنيم.
🌻ابوطالب ماجرا را به پيامبر عرض كرد.
پيامبر فرمود: من از جانب خدا مأمور هستم و نمىتوانم از فرمان خدا سرپيچى كنم.
🌿ابوطالب سخن پيامبر را به مشركان گزارش داد، مشركان به ابوطالب گفتند: تو سرور بزرگان ما هستى، محمد را در اختيار ما بگذار تا او را بكشيم. آن گاه تو بر ما حكومت كن.
🌻ابوطالب پيشنهاد آنها را قاطعانه رد كرد و اشعارى در اين مورد خواند كه يكى از آن اشعار، اين است:
🌿وَ تَنصُرُهُ حتّى نُضرّعَ حَولَهُ
وَ نَذهَلُ عَن اَبنائِنا وَ الحَلائِلِ
🌻و ما محمد را تا سر حد كشته شدن در محورش يارى مىكنيم، و در اين راه از بستگان و فرزندانمان چشم مىپوشيم.
🌿به اين ترتيب همانگونه كه خداوند در دو آيه مذكور (94 و 95 حجر) وعده داده بود، با امدادهاى غيبى خود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را يارى كرد، و او را از گزند بدخواهان و استهزاءكنندگان حفظ نمود.
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_چهارم
🦋كارشكنى شديد ابولهب و دفاع قهرمانانه ابوطالب🦋
🌿سالهاى آغاز آشكار شدن بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بود. مردم در بازارچه ذى المجاز، سرگرم خريد و فروش بودند، ناگاه محمد را ديدند كه روپوش سرخى بر دوش افكنده و با صداى بلند مىگويد:
اَيُّها النَّاس قُولُوا لا اءِلهَ اءِلَّا الّله تُفلِحُوا؛
🌱اى مردم! بگوييد معبودى جز خداى يكتا نيست تا رستگار شويد.
🌻در همان لحظه ديدند، ابولهب (عموى پيامبر) پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حركت مىكند، و به سوى آن حضرت سنگ مىپراند، به طورى كه بر اثر سنگاندازى او، پاى مبارك پيامبر پر از خون شده بود، گوش كردند، شنيدند ابولهب فرياد مىزد:
يَا اَيُّها النَّاس لا تُطِيعُوُ فانَّهُ كُذابُ؛
اى مردم! از سخن محمد پيروى نكنيد، زيرا او بسيار دروغگو است.
🌿روز ديگرى در همان بازار، مردم سرگرم خريد و فروش شدند، ناگاه ديدند محمد صلى الله عليه و آله و سلم ايستاده و مردم را به سوى خداى يكتا دعوت مىكند و از بتپرستى، بر حذر مىدارد.
🌱در اين هنگام ديدند عباس (يكى از عموهاى آن حضرت) نزد محمد صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: گواهى مىدهم كه تو دروغگو هستى.
🌻سپس عباس نزد برادرش ابولهب رفت، و سخن پيامبر را به او گزارش داد، در اين وقت، عباس و ابولهب هر دو نزديك پيامبر آمدند، و فرياد زدند:
🌿اى مردم! اين شخص - برادرزاده ما - دروغگو است، مبادا فريفته گفتار او شويد و از دين خود دست برداريد.
🌱در اين وقت ابوطالب (پدر على عليهالسلام) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و او را در آغوش محبت خود گرفت، و سپس نزد ابولهب و عباس رفت و گفت: شما از جان پيامبر چه مىخواهيد، سوگند به خدا او راستگو است. آن گاه اين دو شعر را در تاييد و حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، خطاب به آن حضرت خواند:
انت الامينُ اللهِ لا كَذِبُ و الصادِقُ القَولِ لا لَهو و لا لَعِب
انت الرسُول رّسول اللهِ تَعلَمُهُ عليكَ تنزِلُ مِن ذِى العزَّةِ الكُتُبُ
🌻تو امين هستى، و به راستى امين خدا مىباشى، و تو راستگو هستى، و در گفتارت، سخن بى اساس و بيهوده نيست.
تو رسول خدا هستى، و ما تو را به عنوان فرستاده خدا مىشناسيم، و معتقديم كه از جانب خداوند، آيات قرآن بر تو نازل مىگردد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_چهارم
🦋كارشكنى شديد ابولهب و دفاع قهرمانانه ابوطالب🦋
🌿سالهاى آغاز آشكار شدن بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم بود. مردم در بازارچه ذى المجاز، سرگرم خريد و فروش بودند، ناگاه محمد را ديدند كه روپوش سرخى بر دوش افكنده و با صداى بلند مىگويد:
اَيُّها النَّاس قُولُوا لا اءِلهَ اءِلَّا الّله تُفلِحُوا؛
🌱اى مردم! بگوييد معبودى جز خداى يكتا نيست تا رستگار شويد.
🌻در همان لحظه ديدند، ابولهب (عموى پيامبر) پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حركت مىكند، و به سوى آن حضرت سنگ مىپراند، به طورى كه بر اثر سنگاندازى او، پاى مبارك پيامبر پر از خون شده بود، گوش كردند، شنيدند ابولهب فرياد مىزد:
يَا اَيُّها النَّاس لا تُطِيعُوُ فانَّهُ كُذابُ؛
اى مردم! از سخن محمد پيروى نكنيد، زيرا او بسيار دروغگو است.
🌿روز ديگرى در همان بازار، مردم سرگرم خريد و فروش شدند، ناگاه ديدند محمد صلى الله عليه و آله و سلم ايستاده و مردم را به سوى خداى يكتا دعوت مىكند و از بتپرستى، بر حذر مىدارد.
🌱در اين هنگام ديدند عباس (يكى از عموهاى آن حضرت) نزد محمد صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: گواهى مىدهم كه تو دروغگو هستى.
🌻سپس عباس نزد برادرش ابولهب رفت، و سخن پيامبر را به او گزارش داد، در اين وقت، عباس و ابولهب هر دو نزديك پيامبر آمدند، و فرياد زدند:
🌿اى مردم! اين شخص - برادرزاده ما - دروغگو است، مبادا فريفته گفتار او شويد و از دين خود دست برداريد.
🌱در اين وقت ابوطالب (پدر على عليهالسلام) نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و او را در آغوش محبت خود گرفت، و سپس نزد ابولهب و عباس رفت و گفت: شما از جان پيامبر چه مىخواهيد، سوگند به خدا او راستگو است. آن گاه اين دو شعر را در تاييد و حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم، خطاب به آن حضرت خواند:
انت الامينُ اللهِ لا كَذِبُ و الصادِقُ القَولِ لا لَهو و لا لَعِب
انت الرسُول رّسول اللهِ تَعلَمُهُ عليكَ تنزِلُ مِن ذِى العزَّةِ الكُتُبُ
🌻تو امين هستى، و به راستى امين خدا مىباشى، و تو راستگو هستى، و در گفتارت، سخن بى اساس و بيهوده نيست.
تو رسول خدا هستى، و ما تو را به عنوان فرستاده خدا مىشناسيم، و معتقديم كه از جانب خداوند، آيات قرآن بر تو نازل مىگردد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi
﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_پنجم
🦋دعوت خويشان نزديك، به اسلام🦋
🌱از آن جا كه اگر خويشان و نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دعوت او را مىپذيرفتند، هم زبان اعتراض دشمنان بسته مىشد (مثلاً نمىگفتند اول برو اهل و عيال و عموهاى خود را اصلاح كن بعد به سراغ ما بيا) و هم آنها پشتوانه داخلى و نزديك خوبى براى پيامبر مىشدند، از طرف خداوند به پيامبر فرمان داده شد كه:
وَ اَنذِر عَشِيرَتِكَ الاَقرَبِينَ؛
خويشان نزديك خود را انذار و دعوت كن.
🦋در اين كه آيا اين فرمان در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومى بوده، يا بعد از سه سال اول، از قرائن تاريخى استفاده مىشود، كه اين دعوت مربوط به آن سه سال اول است. بعضى گويند اين دعوت در سال دوم بعثت صورت گرفته است.
🌱چگونگى تشكيل جلسه و چگونگى دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از خويشان، مختلف نقل شده، در اين جا به ذكر يك نمونه آن كه بيشتر همين را ذكر كردهاند مىپردازيم:
🦋پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليهالسلام دستور داد مقدارى غذا و مقدارى شير تهيه كند
🌱 آن گاه چهل نفر (به نقل بعضى چهل و پنج نفر) از سران بنىهاشم را دعوت نمود، وقتى كه آنها حاضر شدند از غذا خوردند ابولهب (يكى از عموهاى پيامبر) فهميد كه مجلس براى دعوت به رسالت پيامبر تشكيل شده (طبق نقل بعضى از مورخين) دو بار مجلس را به هم زد، تا بار سوم، هنوز مجلس به هم نخورده بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آنها رو كرد و فرمود:
🦋اى فرزندان عبدالمطلب! من از جانب خدا به سوى شما، مژده دهنده و ترساننده، فرستاده شدهام. به من ايمان بياوريد و مرا يارى كنيد تا هدايت شويد.
🌱سپس فرمود: هيچكس مانند من براى خويشان خود چنين ارمغانى نياورده، من خير و سعادت دنيا و آخرت را براى شما آوردهام. آيا كسى هست كه با من برادرى كند و از دين من پشتيبانى نمايد تا خليفه و وصى من گردد و در بهشت نيز با من باشد؟
🦋سكوت مجلس را فرا گرفت، دعوتشدگان در فكر فرو رفتند، ناگهان على عليهالسلام (كه حدود سيزده سال داشت) برخاست و گفت:
🌱اى رسول خدا! من تو را يارى مىكنم. رسول خدا به او فرمود: بنشين.
🦋بار دوم گفتار خود را تكرار كرد، باز على عليهالسلام برخاست و گفت: من تو را يارى مىكنم. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: بنشين. براى بار سوم حاضران را دعوت كرد، هيچيك از حاضران به دعوت پيامبر پاسخ ندادند، جز على عليهالسلام كه براى بار سوم نيز برخاست و گفت: من تو را يارى مىكنم. در اين هنگام پيامبر فرمود:
اءنّ هذَا اَخِى وَ وصيى وَ خَلِيفَتى عَلَيكُم فاسمَعُوا لَهُ و اَطِيعُوهُ؛
🌱اين - اشاره به على عليهالسلام - برادر و وصى و جانشين من بر شما است، سخنان او را گوش دهيد، و از او اطاعت كنيد.
🦋حاضران از مجلس برخاستند، در حالى كه هر كسى سخنى در رد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مىگفت، ابولهب در ميان جمع تحريك شده به طور استهزاءآميز به ابوطالب رو كرد و گفت:
🌱محمد، پسرت على را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پيروى كنى.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
💚↝•|@mahdaviat_haqiqi