🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_همسایه_پیامبر🌹🕊
#خاطرات : شهید داوود دانایی 🌹🍃
فصل دوم..( قسمت دوم )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
حزب رستاخیز که در کشور تاسیس شد شاه اعلام کرد همه مردم ایران باید در این حزب عضو شوند هر کس هم نمی خواهد عضو شود جل و پلاسش را جمع کند و از کشور بزند بیرون و گم و گور شود قلدری و گردن کلفتی رژیم بود دیگر کی جرات داشت به آن ها بگوید بالای چشمتان ابروست دخلش را می آوردند به خاطر قانونی که شاه به همه سازمان ها، نهادها ادارت و مدارس کشور ابلاغ کرده بود. دبیرستان هم اعلام کرد که همه بچه ها باید در حزب رستاخیز ثبت نام کنند و عضو شوند اجباری بود جای اما و اگر هم نبود مدیر و معاون چو انداخته بودند توی دبیرستان که وای به حال کسی که عضو نشود و بخواهد نق بزند و اهن اهونی بکند انضباطش را پایین می آوریم و تنبیهش می کنیم و چه و چه می کنیم و... کسی از بچه دبیرستان های آن موقع چه می دانست حزب چیست و رستاخیز چه صیغه ای است خیلی ها تو باغ ولگردی و خلاف و این جور چیزها بودند تهدیدهای آقای مدیر و معاون هم باعث شد که کسی به اندازه نخود هم روی عضو شدن یا عضو نشدن در رستاخیز فکر نکند. برگه ها را که اوردند توی دبیرستان همه بچه ها امضا کردند و عضو شدند بی آنکه بدانند این حزب چیست و عضو شدنشان یعنی چه فقط داوود و یکی دو تا مثل خودش خبرش پیچید توی مدرسه مدیر و معاون را اگر کارد می زدی خونشان نمی آمد با آن همه هارت و پورتی که به راه انداخته بودند اما نتوانستند هیچ غلطی بکنند بعد از آن مسله و چند اتفاق دیگر کینه داوود را سخت به دل گرفتند تا یک روز تلافی کنند آقای مدیر و معاون عصبانی و خشمگین پشت میز کارشان نشسته بودند و داوود را به دفتر دبیرستان احضار کرده بودند آتش معاون داغ تر از آتش مدیر بود. از طرفی هم مقداری خوشحال بود و می خواست با دمش گردو بشکند احساس می کرد ماهی ای را که تو دست لیز می خورد و کسی نمی تواند به دامش بیندازد توانسته صید کند خوب بهانه ای تو دستش علیه داوود افتاده بود داوود آمد تو دفتر معاون بلند شد و شروع کرد سر داوود داد و فریاد زد و بد و بیراه بارش کرد و داوود هم کم نیاورد خوب جوابشان رل داد و گذاشت تو کاسه شان. جر و بحث و سیاسی شان حسابی بالا گرفت پنجره ها از فریاد معاون انگار داشت می لرزید سرخی ایی که تو سفیدی چشمانش دویده بود داشت مردمک چشم هایش را در خود ذوب می کرد با دست محکم کوبید روی میز و عصبانی رفت پرونده داوود را از تو کمدی در آورد و گذاشت زیر بغلش راه در را نشان داد و گفت اخراجی دیگه پا تو مدرسه نمی ذاری داوود بعد از اینکه با استدلال هایش همه حرف های مدیر و معاون را جواب داد پرونده اش را برداشت و آمد خانه ای آن به بعد نقص نرفتن به مدرسه را با خواندن کتاب های شهید مطهری و شهید بهشتی و ... پر کرد.
چند وقت بعد معلوم شد مسله از کجا آب خورده یکی از جوانک های علاف و سینه چاک شاه تحرکات انقلابی داوود را از طریقی فهمیده بود رفته بود و زنگ هشدار داوود را برای آقای معاون به صدا در آورده بود گفته بود شماها تو دفتر نشسته اید و از همه جا بی خبرین دانایی عکس و اعلامیه های آقای خمینی رو می یاره تو مدرسه زیر پای بچه های مدرسه هم می نشینه و یک به یک منحرفشون می کنه پای کلی هاشون رو هم به تظاهرات و جلسات سخنرانی باز کرده شما دارین اینجا چی کار می کنین مدرسه شده پر از طرفدارهای امام خمینی
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
حضرتامیر(ع)میفرمایند🌹
چه بد گردنبندی است؛
گردنبند گناه برای مؤمن⚖
#حدیث_روز🗞
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
موکب عشق سیده زینب 3.mp3
22.57M
✨🎙#موکب_عشق 🏴 🎧👆
#پیامبر_عاشورا مجلس سوم 🏴
#حضرت_زینب علیها السلام 🚩
🔊 #کلیپ_صوتی :
⚫️ نگاهی گذرا بر زندگی پر برکت حضرت #زینب سلام الله علیها
#به_تو_از_دور_سلام 🌴
#حب_الحسین_یجمعنا 🌴
#ما_ملت_امام_حسینیم 🚩
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
4_5936139282656791456.mp3
2.84M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
هر شب کبوتر دل
میره سوی حرمت ...💔😔
🎤 سید رضا نریمانی
#اربعین
#امام_حسین علیه السلام
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
#صاحب_الزمان_عج❤️
او حاضر و ما منتظران پنهانیم
هرچند ڪه از غیبٺ خود مےخوانیم
با این همه اے روشنے جاویدان
تا فجر فرج منتظرٺ مے مانیم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨صبحت بخیرمولای غریبم✨
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
زیارت اربعین.pdf
2.13M
☘️
🔰 نسخه PDF | #زیارت_اربعین
🌺 رهبر معظم انقلاب: دو سه زیارت مهم روز اربعین وارد است؛ روز اربعین، همهی مردم بنشینند زیارت اربعین را با حال، با توجّه بخوانند و شِکوه کنند پیش امام حسین (علیه السّلام) و بگویند یا سیّدالشّهداء، ما دلمان میخواست بیاییم، نشد، وضع این جوری است تا یک نظری بکنند، یک کمکی بکنند. ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
#روشنگری
#ثامن
#اربعین
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞
✅"علی لندی"، ققنوس حقیقت نوجوان ایرانی
🔹"علی لندی" نوجوان ایذهای روز ۱۸ شهریورماه جاری پس از وقوع آتش سوزی کپسول گاز مایع در خانه همسایه، برای نجات ۲ بانوی میانسال به دل آتش زد و با فداکاری برای دور کردن منشأ آتش از آنها، خود گرفتار آتش شد.
🔹به گزارش ایرنا، علی با ۹۱ درصد سوختگی ابتدا به بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهواز و پس از آن به بیمارستان سوانح سوختگی اصفهان اعزام و بستری شد.
🔹این نوجوان فداکار صبح روز جمعه گذشته اما با وجود پیگیری های فراوان مسئولان کشور و پزشکان، در اصفهان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
✍نکته و نظر:
🔸ماجرای شورانگیز علی و عروج شهادت گونه او از میان ما، گویای این حقیقت بود که قضایایی مثل "هلیا" نمایه نوجوانان و نسل های نو ایرانی نیست و ساختار تربیتی کشور توانسته بسیار موفق باشد.
🔸علی از خیل همان نوجوانانی است که در فضای افکار عمومی و رسانه و فضای مجازی؛ کمتر کسی حاضر به صحبت پیرامون باورهای ایمانی آنهاست.
🔸اما هر از گاهی حوادثی اینچنین رخ می دهد تا به همان کمتر کسان! گوشزد کند که علی و علیها اکثریت نسل های نو ایرانی را شکل داده اند و دبستانی های ایرانی هنوز و تا همیشه امید امام جامعه هستند.
🔸داستان تلخ و شیرین علی لندی، یادآور تمام آنهایی باشد که با یک کلیپ برای تمام جامعه ایرانی حکم صادر می کنند و در حرکتی جمعی دست به انکار باورهای ایمانی و اسلامی در عقاید نسل های نو می زنند.
🌷علی سوخت... اما مثل ققنوسی خوش آیین از میان شعله های آتش برخاست تا حقیقت به تاراج نرود.
💞http://eitaa.com/mahdavieat💞