سوپرایز
#ذکر_مصیبت_محمودعیدانیان_درباغ
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#گوشه_از_زندگینامه_حسن_عطایی
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#سکانس_حذف_شده_سریال_مختارنامه
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#تم_مقام_معظم_رهبری
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#تم_کربلایی_مهدی_رعنایی
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#تم_کربلایی_وحیدشکری
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#چایی_ریختن_امیربرومند
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#سوپرایز_شورطوفانی
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#خوندن_امیربرومند_بدون_میکروفن
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#بوسیدن_سر_حسن_عطایی_توسط_وحیدشکری
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#انگلیسی_خوندن_امیربرومند
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#مولودی
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
#مداحی
◻️◼️◻️◼️◻️◼️
تازه شماره مداحان وحید شکری، محمود عیدانیان، امیر برومند، مجید رضا نژاد و...
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
تمامی موارد بالا در کانال شورطوفانی سنجاق شده.
@zzzzzz7
@zzzzzz7
@zzzzzz7
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿
💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊
💞 قسمت #بیست_وشش
یک هفته بود که حرکات صالح و سلما و رفتار بقیه مشکوک شده بود.😕
صالح بی قرار بود و زهرا بانو و سلما نگران. این حال و هوا برایم اضطراب آور بود و می دانستم اتفاقی افتاده.😔
بیشتر نگران بچه بودم.
به تازگی نبض های کوچک و نامنظمی را حس می کردم. انگار بچه جان گرفته بود. حس خوبی به آن داشتم و انتطارم برای پایان این مدت شروع شده بود.☺️
گاهی با او #حرف می زدم و برایش قصه یا لالایی می گفتم. برایش #قرآن می خواندم و #مداحی و #مولودی می گذاشتم و با بچه به آن گوش می دادیم. حس می کردم سراپا گوش می شود و شوق و عجله ی او از من بیشتر است برای به دنیا آمدن.
چشمانم را روی هم فشردم که بخوابم اما خوابم نمی برد. صالح آرام درب اتاق را باز کرد و تلویزیون اتاق را خاموش کرد. به خاطر من تلویزیون کوچکی برای اتاق گرفته بودند. درب کمد را باز کرد و آرام کوله را درآورد.
قلبم فرو ریخت.😥 سعی کردم تکان نخورم که صالح فکر کند خوابم.
"پس اینهمه بیا و برو و پچ پچ و رفتارای مرموز مال این بود؟ این روزا اعزام داره که بیقراره...! مطمئنم نگرانه منو تنها بذاره. خدایا کمکمون کن😔 "
قطره اشکی😢 از گوشه چشمم روی بالش افتاد. وقت شام بود و صالح با سینی غذا آمد.
کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش لقمه می گرفت و با کلی خنده و شوخی لقمه ها را به من می خوراند و لابه لای آن بعضی را توی دهان خودش می گذاشت که مرا اذیت کند.
دوست نداشتم از غمم باخبر شود اما... امان از لب و لوچه ی آویزان😔
ــ چی شده قربون چشمات؟ چرا بغض داری؟ حوصله ت سر رفته مهدیه جان؟
ــ نه چیزی نیست.😒
ــ مگه صالح تو رو نمی شناسه؟ چرا پنهون می کنی گلم؟ بگو ببینم چی تو دلته؟
سینی غذا را پس زدم و خودم را به سمت او کشاندم و توی بغلش جا گرفتم. بغض داشتم😣 اما نمی خواستم گریه کنم. بیشتر به هم صحبتی اش احتیاج داشتم.
ــ صالح؟!😞
ــ جانِ صالح؟
ــ چیزی از من پنهون کردی؟
ــ مثلا چی خانومم؟😒
آرام خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و با نگاه پر بغضم به چشمانش خیره شدم. صالح دست و پایش را گم کرده بود. باید به او می فهماندم که خودش را اذیت نکند.
دستش را گرفتم و انگشتر فیروزه را توی انگشتش چرخاندم.
ــ من می دونم...😞
نگاهی گذرا به چشمانش انداختم و سربه زیر گفتم:
ــ کی میری؟
انگار نمی توانست حرفی بزند. دستش رافشردم و گفتم:
ــ فقط می خوام بدونم کی اعزام داری؟ می خوام بچه مو آماده کنم که این مدت باباش نیست منتظر شنیدن صداش نباشه. آخه تازگیا یه تکون های ریزی می خوره. یه چیزی مثل نبض زدن.
اشک توی چشم هایش جمع شده بود.😢 بلند شد و رفت کنار پنجره. آنرا باز کرد و دوباره کنارم نشست. خنده ی بی جانی کرد و گفت:
ــ آخه تو از کجا فهمیدی؟😒
ــ اونش مهم نیست. کی میری؟😔
ــ بعد از سال تحویل.
ــ امروز چندمه؟
ــ بیست و هفتم.
پوفی کشیدم و گفتم:
ــ خدا رو شکر... دو سه روزی وقت دارم.
ــ مهدیه جان... اگه بخوای نمیـ...😢
صحبتش را قطع کردم و دستم را روی لبش گذاشتم:
ــ من کی هستم که نخوام...؟ جواب #حضرت_زینب(س) رو چی بدم؟😓
نوک انگشتم را بوسید و سینی را برداشت و از اتاق بیرون رفت.
بغضم ترکید 😭
و توی تنهایی تا توانستم اشک ریختم و دخیل بستم به عمه ی سادات.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/mahdavieat
@Maddahionlinمداحی آنلاین - جونمو، عشقت به لبهام آورده - کریمی.mp3
زمان:
حجم:
3.94M
💥سبک: #مولودی
🎙مداح: #محمود_کریمی
🌺مناسبت: #آغاز_ولایت_امام_زمان
📌 #امام_زمان
جونمو، عشقت به لبهام آورده
حال دلتنگی، پریشونم کرده
میکشم فریاد توو اوج بدمستی
آی همه دنیا! آقام برمیگرده
میخوام از عشق، فدا بشم برات
تو بیای، خاکپا بشم برات
بذا عاقلا بخندن به من
میخوام انگشتنما بشم برات
سایهی غیبت اگرچه سنگینه
تو سر و سرّی با این نایب داری
وقتیکه درها به روم بسته میشه
دل به من میگه که تو صاحب داری
@mahdavieat
شب تو، غصّهها سر اومده
شب مولای رهبر اومده
پسر مهربون فاطمه
وارث تیغ حیدر اومده
آسمون دل، ستارهبندونه
گم نمیشم من توو راه میخونه
افتخار من توو این دنیا اینه
دنبال آقام، دلم سرگردونه
خوبه توو میخونه پابست بشم
با همه عاشقا یکدست بشم
بزنم پیمونه رو بشکنم و
لب بذارم به خم و مست بشم
http://eitaa.com/mahdavieat