☝️☝️☝️
کاسبی میلیاردی از #واکسن_ستیزی
عجبا‼️
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
ھـرڪسباشہیدےخـوگرفـت♥!
روزمحشرازاوآبـروگرفـت🌿!
#شھدا♥
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_تنها_گریه_کن🌹🍃
🌷🕊#روایت_زندگی_اشرف_سادات_منتظری
#مادر_شهید_محمد_معماریان
#نویسنده_اکرم_اسلامی
فصل اول ...( قسمت چهارم)🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊
اهل گریه و زاری نبودم سریع خودم را جمع و جور کردم و دویدم سمت اتاق رفتم تو و در را پشت سرم چفت کردم و نشستم همان جا پشت در صدای تالاپ تلوپ قلبم را می شنیدم کوتاه و بریده بریده نفس می زدم دلم کمی آب می خواست زبانم چسبیده بود بیخ گلویم و لب های خشکم چسبیده بودند به هم ولی جرئت نداشتم از جایم تکان بخورم کلاغ ها یک جوری به نوکشان به در می زدند که ته دلم خالی شد فکری شدم که اگر چند تا نوک دیگر بزنند راستی راستی در سوراخ می شود ترس برم داشته بود که جواب آقا جان را چه بدهم تا اینکه خودشان خسته شدند و رفتند مثل مورچه ها که حتما بالاخره یک جایی خسته می شوند و دست از دانه بردن بر می داشتند ولی کی اش را نمی دانستم این مورچه های بیچاره همیشه خدا یک چیزی روی دوششان بود انگار بلد نبودند بدون بار کشیدن راه بروند مثل خودم که نمی توانستم مثل خیلی از دخترها سرم را پایین بیندازم و مشغول کار خودم باشم انگار یک چیزی مدام تو سرم قل می خورد و برای هر چیزی دست می جنباندم و شیطنت می کردم از داستان ها کلاغ ها عبرت نگرفتم فقط باور کردم که اگر کمی دیر جنبیده بودم نوک یکی از کلاغ ها می خورد توی چشمم و کور می شدم آدم اصلی زندگی من مادرم بود یک زن ساده و معمولی بچه ای که بست بنشیند یک گوشه و شیطنت نکند بچه نیست مادر هم هر چند خیلی با حوصله و صبور باشد بالاخره گاهی داد می زند اما من یک بار اخم توی صورت مادرم ندیدم حای در مقابل تشرهای آقا جان خودش را سپرم می کرد احترام سیادت آقا جان سر جایش ما را هم به حرمت سادات بودنمان روی چشم هایش نگه می داشت با در و همسایه ان قدری رفت و آمد می کرد که پای غیبت به خانه مان باز نشود. سر این چیزها با کسی شوخی نداشت بد کسی را نمی گفت و نه می خواست هیچ وقت هم بیکار ندیدمش پای حوض نشستن و رخت و لباس شستن و بردار و بگذار کارهای خانه بداخلاق و بی حوصله اش نمی کرد هنوز هم نفهمیدم چطور می توانست همیشه آن قدر آرام و مهربان باشد. من تا خیلی سال فکر می کردم اسم مادرم عزیز است بس که همه عزیز صدایش می کردند اقا جان ننه آقا همسایه ها همه بعدا فهمیدم عزیز وصفش بوده نه اسمش. نامش زهرا بود ننه آقا مادر بزرگ پدری ما بود و با ما زندگی می کرد آن موقع خیلی ها سواد خواندن و نوشتن نداشتند و این عیب نبود اما ننه آقا سواد قرآنی داشت همیشه خدا کتاب دعا و قرانش کنارش بود خودش هم پشت دستگاه چرخ ریسی چادر شب می بافت.
#شهیدانه
#ادامه...
#مهدویت
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
❖
"علـم "
ارثیه اى با ارزش...🍂🌼
"ادب "
زیورى نیکو...
"اندیشـه "
آئینـه اى صاف...
براى با "ادب" بـودنت
همین بس که آنچـه
براى خود "دوست ندارى"،
در "حـقّ دیگـران"
*روا نداشته باشى*...🍂🌼
♡امام علی (ع)♡
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
#نعناع
✍️ یکی از موادی که میتواند معده را جمع کند و بدن را گرم کند نعناع است. نعناع استریل کننده و ضد سم در معده و گوارش است و طبیعتش گرم است.
↫ خانم ها به روش های مختلف از نعناع استفاده کنید. در انواع غذاها به طور مناسب بریزید. همچنین چای نعناع بهترین چای برای اعضای خانواده است و کوکوی نعناع یکی از بهترین غذاها برای وعده شام است.
#طب_سنتی
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
https://harfeto.timefriend.net/16399426858954
لینڪ ناشناسمون منتظر نظرات وپیشنهادات شما عزیزان هستم😊🙏🙏
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
ای تجلی آبی ترین آسمان امید
دلـــــها به یاد تو می تپد
و روشــــنی نگاه منتظران
به افق خورشید ظهـور توست
بیا و گـرد گامهایت را
توتیای چشــمانمان قرار ده
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#مهدویت
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹سخنی کوتاه از یک سرباز چهل ساله در میدان به علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی ها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید.
💢سرباز تان از یک برج دیدهبانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن که شما در حوزهها استخوان خرد کردهاید و زحمت کشیدهاید، از بین میرود.
#حاج_قاسم
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat