دیدی وقتی پر از نا امید میشی
بعد یهویی یه خوشحالی میاد تو دلت؟
اون خداست:)
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
"بالاترین آرزویم برایت این است:
حاجت دلت
با
حکمت خدایت
یکی باشد…"
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
⭕️ با دروغ و فریبکاری، احساسات مردم رو تحریک کردند
به نظرتون با این خانم که در ویدیویی نقش یک کشتهشده در حوادث #اصفهان رو بازی کرد و بعدا توی کافهای، زنده و سرحال بازداشت شد چه باید کرد؟
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 اعترافات یک زن آشوبگر در اتفاقات اخیر اصفهان
❌ دست به هر کاری زدند تا مطالبات به حق کشاورزان تبدیل به اغتشاش و بی نظمی در سطح شهر شود.....
🌹💐⚘🌺🌻
امام خامنهای:
بیبصیرتها در جبههی باطل قرار می گیرند؛
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
935.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر ناراحت کننده است😢😭😭
جبهےعݜڨ♥
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
💞شهید مدافع حــــرم💞
🖇حمایت🖇
هیئتی که توی خانه راه انداخته بودیم طوری بود که همه بچه ها می توانستند مداحی کنند فقط باید قبل از مراسم یک بار پشت بلند گو تمرین می کردند تا بقیه تایید کنند و اگر مشکلی هست قبل از مراسم رفع شود.
یک بار که مداح و روضه خوانمان شهر هایشان تمام شده بود و دیگر چیزی برای خواندن نداشتند من از فرصت استفاده کردم و رفتم پشت بلندگو شعری که از قبل آماده کرده بودم را خواندم و یک اشتباه خنده دار کردم جایی از مداحی باید می گفتم بی بی زینب و چند بار این جمله را تکرار می کردم ولی من با صدای بلند می گفتم بی بی حیدر حیدر با همین اشتباه بچه ها ریختند به خنده و مجلس عزاداری تبدیل به مجلس خنده شد سینه زنی به هم ریخت و مجلس همانجا تمام شد بعد از جلسه همه مرا سرزنش می کردند ولی احمد از من دفاع کرد و گفت تقصیر خودمان بود که قبل از مراسم نگذاشتیم تمرین کند همین حمایت احمد باعث شد تا بعد از آن هم دوباره مجالی برای مداحی کردنم فراهم شود.
👈راوی: برادر شهید
محمد حسن مکیان
📕درس وکار📕
رشته تحصیلی دبیرستانمان برق بود. تابستان ها که وقت داشتیم می رفتیم برای برق کشی ساختمان غیر از تابستان هم کارهای متفرقه انجام می دادیم ولی خیلی مقطعی وکم. دوست نداشتیم درسمان تحت الشعاع قرار بگیرد.
اولین کاری که درست و حسابی انجام دادیم رنگ کاری نمای ساختمان بود کاری که اول برادرهایش پیدا کرده بودند بعد من و احمد وارد کار شدیم چهارتایی می رفتیم سرکار ولی پیمانکار پروژه از بین ما احمد را به عنوان مسول تیم انتخاب کرد با اینکه محمد حسن و محمد حسین اول وارد کار شده ولی صاحب کار احمد را به عنوان سرگروه انتخاب کرد.
بخشی از این انتخاب به خاطر زرنگی و تلاشی بود که احمد داشت و بخشی دیگر به خاطر نظرات و ایده هایی بود که در حین کار می داد. یعنی اینطور نبود که فقط همان کاری که صاحب کار می گوید انجام بدهد و خلاص. روی کار فکر می کرد پیشنهاد می داد پیشنهاداتی که به درد صاحب کار می خورد.
مثلا در مورد همین رنگ نمای ساختمان پیشنهاد داده بود که کمی درصد چسب را اضافه کنیم تا ماندگاری بیشتری داشته باشد یا به جای نمای معمولی نمای آجری کار کنیم. صاحب کارمان انقدر از کار احمد خوششان امده بودکه پیشنهاد یک پروژه پیمانکاری در مشهد را به او داد ولی به دلایلی آن پروژه را قبول نکردیم.
آخرین جایی که قبل از رفتن به سوریه کار میکرد یک فروشگاه زنجیره ای در قم بود اول در بخش انبار کار می کرد بعدها آمد داخل سالن فروش کالا.
👈راوی: دوست و همرزم شهید احمد مکیان
#شهیدانه
#ادامه دارد...
روحت شاد داداش احمد🖤
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ استوری
دلتنگ
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر.......
😘😘😘😘😘😘😘
#دانلود پیشنهادی
به کانال مهدویت بپیوندید👇
http://eitaa.com/mahdavieat