🌸 چقدر شبیه یکدیگرند این پدر و فرزند! هر دو محمد، هر دو موعود، هر دو رحمت و هر دو خاتَم. منتها پدر خاتم الانبیاست و پسر خاتم الاوصیاء.
این مقدار شباهت بیحکمت نیست، چرا که قرار است رسالتی که پدر شروع کرده به دست پسر تمام شود. و دین خدا در زمین عالمگیر شود.
قصه خلقت با "محمّد" آغاز شد،
و سرانجام هم با "محمد" پایان شیرینش فرا میرسد.
ما مسلمانان اولین محمّدیم،
و چشم به راهان آخرین محمد...
🌹الهی یا حمید بحق محمد عجل لولیک الفرج
ان شاءالله خداوند عیدی ما در این ایام فرخنده، ظهور حضرت صاحب الزمان قرار دهد. ✨
#نوای_انتظار
شخصی نزد #امام_صادق(علیهالسلام) از شدّت فتنههای آخرالزمان ابراز نگرانی کرد و از چگونگی تشخیصِ حق و باطل در آن فضای غبارآلود پرسید.
حضرت چادر خیمه را کنار زد تا نورِ آفتاب به درون خیمه بتابد. و پرسیدند آیا این نور آفتاب را میبینی؟
آن شخص پاسخ داد: بله.
حضرت فرمودند:
“در فتنههای آخرالزمان حقّ برای دوستانِ ما اهلِ بیت، از این آفتاب آشکارتر است.
📖 کافی، ج۱، ص ۳۳۶
♨️حزن امام زمان ارواحنا فداه
🔸یک نفر از بزرگان نقل میکرد که امام زمان عجل الله تعالی وفرجه الشریف از اوضاع عالم، دلشان خون است. چه ظلمهایی دارد میشود. اگر خدا دل #امام_زمان عجل الله تعالی وفرجه الشریف را نگه نداشته بود، از کثرت ناراحتی، قلب آن حضرت متلاشی میشد.
یک نفر مسلمان یا یک مظلومی را مورد ستم قرار میدهند، امامزمان عجل الله تعالی وفرجه الشریف میبینند و طاقت نمیآورند.
شیعهها در دنیا چقدر در شکنجه و ناراحتی هستند؟ مسلمانها چقدر در ناراحتی هستند؟ همه را حضرت میبینند و میدانند. چه دلی دارند!
🔸لذا برادرها! دعای اولتان را برای تعجیل در فرج امامزمان عجل الله تعالی وفرجه الشریف قرار بدهید. بعد هر حاجتی از خدا میخواهید بخواهید.
🖋آیت الله ناصری دولت آبادی رحمة الله
مهدویت دامغان🌤🇵🇸
#رمان_محمد_مهدی 180 ✳️ بعد صحبت مسئول انگلیسی ، و تائید اون از طرف همه جوانب ، #سفیانی مامور شد تا
#رمان_محمد_مهدی 181
💠 پدافندهای هوایی هر دو طرف هم مشغول فعالیت شدید ، هم لشکر #سفیانی حملات هوایی خودش رو شدت بخشیده بود و هم لشکر اسلام
جنگ در زمین و آسمان با شدیدترین حالت خودش در حال پیگیری بود ، هر لحظه به تعداد نیروهای سفیانی اضافه می شد
کاملا مشخص بود که مدتهاست دنبال این جنگ بودند و نیروهای زیادی رو برای این کار تربیت کرده بودند
👈 هم در پدافند هوایی و هم حملات هوایی دست برتر با سپاه اسلام بود ، به دلیل برتری متخصصین ایرانی در ساخت تجهیزات عالی و بی نقص در این عرصه
دشمن به خیال خودش از تجهیزات رادارگریز استفاده می کرد اما متخصصین ایرانی دستگاه هایی ساخته بودند که به راحتی اونها رو تشخیص و رهگیری و منهدم می کرد
✳️ حاج قاسم ، فرمانده سپاه اسلام در دفاع از حرم امیرالمومنین (ع) ، متوجه میشه مسئول تیربار به شهادت میرسه
سریع بی سیم میزنه و از #محمد_مهدی میخواد که بیاد پشت تیربار
واقعا جرأت میخواست، نشستن پشت تیربار یعنی جایی که عملا در چشم دشمن هست ، چون از برق گلوله های خارج شده از نوک لوله شلیک کننده ، مشخص میشد مکانش کجاست
البته که روی ارابه محرک بود و مدام جای خودشون رو تغییر می دادند تا دشمن نتونه به راحتی بزنه
💠 همانطور که در سپاه اسلام ، افرادی مثل ساسان و دیگر رزمنده ها در نقش تک تیرانداز بودند ، در سپاه #سفیانی هم تک تیراندازهای زبده ای بودند که دنبال زدن تیربارها بودند
🌀 ساسان خیلی خوب تونسته بود چندتا از نیروهای دشمن که مدام مشغول تیراندازی بودند رو بزنه
کارش عالی بود
بدون هیچ ترسی کارش رو انجام می داد
✳️ #محمد_مهدی رفت پشت تیربار و با تمام شهامت و جرأت به سمت دشمن تیراندازی می کرد، از هیچی نمی ترسید، اون مدتها بود دنبال شهادت می گشت ، الان براش فرصت فراهم شده ، اون هم در جنگ هایی که داره منتهی به ظهور میشه
چی از این بهتر؟
مدام ذکر خدا رو می گفت و اجازه نمی داد که فکر دیگه ای اون رو سست کنه
فریادهای یا صاحب الزمان رزمنده های اسلام کل صحنه نبرد رو گرفته بود و هرکسی فرصتی به دست می آورد با صدای بلند حضرت رو صدا می زد تا روحیه بگیره
👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_مهدوی
🌸🍃 @mahdaviyat_damghan
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ سخنان حجت الاسلام نصرالله پور
در جمع دختران دبیرستانی در مورد اغتشاشات و مسائل روز کشور
#استاد_نصرالله_پور
#منتظران_بصیر
🌸🍃 @mahdaviyat_damghan
مهدویت دامغان🌤🇵🇸
#رمان_محمد_مهدی 181 💠 پدافندهای هوایی هر دو طرف هم مشغول فعالیت شدید ، هم لشکر #سفیانی حملات هوایی
#رمان_محمد_مهدی 182
🔰 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد ، سریع رفت سراغش
تو اون تاریکی شب خیلی چیز خاصی معلوم نبود
💠 حاج قاسم : چی شده محمد مهدی جان، زخمی شدی ؟ نیروی امداد خبر کنم؟
✳️ محمد مهدی : نه حاجی ، نه ، خراش ساده هست، خداروشکر تیر به جای حساس نخوره ، خورده با بازو و رد شده
💠 حاج قاسم سریع بی سیم زد به گروه امدادی
🔰 محمد مهدی جلوش رو گرفت ، گفت نیاز نیست حاجی ، اصلا نیاز نیست، با چفیه محکم ببند ، حله، تیر از بدنم رد شده خداروشکر ، این دردی نداره، قابل تحمله
👈 محمد مهدی با همون رشادت بالای خودش ، دستش رو محکم بست و دوباره رفت پشت تیربار و به مواضع دشمن تیراندازی می کرد
✳️ ساسان همچنان در حال تک تیراندازی ، یه تنه کلی از تیربارچی های لشکر سفیانی رو از بین برده بود ،
وقتی محدوده جنگ محدود میشه ، حرف اول رو تیربارچی ها و تک تیراندازها می زنند،
💠 یک مرتبه لشکر اسلام با صحنه عجیبی روبرو شد
دیدند نورهایی از آسمان داره میاد به سمت پائین و به سمت مقر لشکر سفیانی
👈 همه غرق در شور و شعف شده بودن ، نیروی کمکی رسید، خوب هم رسید ، به موقع هم رسید
بله
اینها نور موشک هایی بود که از ایران شلیک شده بود و از اونجایی که ایرانی ها در این سالها خیلی روی موشک نقطه زن کار کرده بودند ، دقیقا داشت میخورد به وسط لشکر سفیانی
امان نمی دادن موشک ها
یکی پس از دیگری اونها رو تارو مار و می کردند
کسانی هم که قصد فرار داشتند توسط تک تیراندازهای سپاه های اسلام ، شکار می شدند
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_مهدوی
🌸🍃@mahdaviyat_damgan
مهدویت دامغان🌤🇵🇸
#رمان_محمد_مهدی 182 🔰 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد ، سریع رفت سراغش تو اون
#رمان_محمد_مهدی 183
💠 صبح روز عملیات کم کم داشت می رسید ، بعد ادان صبح دیگه از شدت حملات دشمن کم شد .
پشتیبانی های هوایی و موشکی لشکر اسلام که عمدتا توسط ایران انجام شد ، شکست سنگینی به جبهه #سفیانی در عراق وارد کرد.
🔰 وقتی هوا روشن شد ، انبوه جنازه های دشمن بود که روی زمین افتاده بود ، البته از جبهه اسلام هم شهید و زخمی داده بودند .
هوا که روشن شد ، ساسان رفت پیش #محمد_مهدی
تازه متوجه زخم بازوی #محمد_مهدی شد و شوکه شد اما وقتی متوجه شد که چیز خاصی نیست ، خیالش راحت شد
👈 محمد مهدی : داشتیم شهید می شدیم که خدا نخواست !
👈 ساسان : ان شالله با هم و در کنار هم #شهید میشیم!
💠 محمد مهدی : یعنی میشه ؟ امکانش هست ؟
🔰ساسان : ان شالله ، خدا که بخواد همه چی میشه ، اگه من با تو از بچگی آشنا نمی شدم الان اینجا نبودم، معلوم نبود الان کجا بودم و چه سرنوشتی و چه اعتقاداتی داشتم
شاید مثل پدرم...
💠 محمد مهدی نگذاشت که ساسان ادامه بده و گفت : چیزی نگو ، ادامه نده ، هرچی باشه پدرت هست و احترامش واجب ، براش دعا کن، براش دعا کن که هدایت بشه و در این مدت باقیمانده از عمرش راه درست رو پیدا کنه
🔰 ساسان : خدا کنه همین بشه که میگی، امیدوارم شهید بشم و خون شهادت من مسیر زندگی پدرم رو عوض کنه
🌀 تو همین حس و حال بودند محمد مهدی و ساسان که یک مرتبه خبر رسید #سفیانی یک لشکر عظیم به سمت #مدینه فرستاده
همه دچار شک و بهت شدند...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
#رمان_مهدوی
🌸🍃 @mahdaviyat_damghan
🔴 یک فرض قشنگ
🔵 فرض کن یک روز به جایی برسی که امام زمان به شما بفرمایند:
🌹ما بابت داشتن شما خداوند را شکر می کنیم
🌕 این جمله ای بود که امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید فرمودند.