🔰 پیرامون مناظره دو اقتصاد دان
شب گذشته مناظره دیدنی میان دو اقتصاد دان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده می شد مناظره ای عالمانه و بی پرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پاره ای از مواجهه های خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره می کنم.
🖌 1. گفتگو عمدتاً نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسأله را ضعف مناظره تلقی نمی کنم. چون مهم تر از فهم واقعیت موجود شناخت ریشه های نظری آن است. مردم نزاع اصلی میان دو اقتصاد دان متعلق به دو گفتمان تاثیر گذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد.
🖌 2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدید آورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایه داری یا لیبرال داشت مانع پذیرش چنین تظاهری می شد. ذکر چند بانک خصوصی موفق یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخه پیچی های سه چهار دهه همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپ های مصدقی نوشته اند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیه نشین مجبور کرده است.
🖌 3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخ نما شده لیبرال های غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپ ها نوشته اند، چنین وانمود می کرد که وضع موجود نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود از آنها با عنوان چپ های مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان برگردان عنوان چپ های آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشته شان است. درست مانند ویتنامی های کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است.
🖌 4. به هر حال، فرضاً که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد ولی این ثابت نمی کند که در عمل هم چنین بوده است بلکه بعد از جنگ تحمیلی برنامه ها و سیاست های اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانش آموختگان مدرسه نیاوران تنطیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون چپ گرایانه نوشته شد ولی راست گرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساساً نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاريستی هر دو یکی است.
🖌 5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیر منصفانه است. ایشان از سویی می گوید مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمی شود و یا اینکه اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد را در عدم شناخت از نظریه های اقتصاد دان های غربی است. فرضاً این دو بزرگ مرد، هایک را نخوانده اند ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمی شود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب سال های متمادی درس خارج مکاسب برگزار کرده اند و کتاب بیع امام خمینی ره پنج مجلد قطور است.
🖌 6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال نمی تواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که 95 درصد دیدگاه های هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت 5 درصدی که به کسی مجتهد نمی گویند. مضافاً اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن فقط ترجمه می کنید.
🖌 7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ مثال به لرد اکتون می زند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزه های دینی در نظریه های علمی است و نه اينکه این افراد چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار با به کار گیری آموزه های دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزه های دینی را در مباحث علمی شان دخالت نمی دهند.
🖌 8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایهداری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یکجایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوح فوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست.
🖌 9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند.
🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را نا جوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
«حمیدرضا الداغی» سازنده واقعیترین قاب زندگی شهیدانه
✍ جعفرعلیاننژادی
🔺گاهی نشانهها بر هر شک و تردیدی، پیشی میگیرند. گاهی تصاویر از واقعیت، گویاتر میشوند. گاهی داستانها از راویان و قصهگویانش، خوشبیانتر میشوند. گاهی یک حرکت از هزار حرف گفته شده و هزار خط نوشته شده، معنادارتر میشود. من امشب میخواهم روایتی از یک نشانه، تصویر، داستان و حرکت ارائه دهم که به چنگ کلمات و معانی در نمیآید. بنابراین تصمیم گرفتم پای درس این نشانه، این تصویر، این داستان و این حرکت بنشینم و برایتان بگویم چه چیزی یاد گرفتهام. بگذارید داستان را از چند روز قبل دنبال کنیم.
🔺همین چند روز پیش بود که ولیفقیه خطاب به جوانان «زندگی شهیدانه» را مهمتر از آرزوی شهادت در جوانی دانستند. این بیان رهبری یک ریشه و بنیان نظری دارد که اندکی به آن میپردازم. بگذارید بپرسیم، آیا شهادت هدف است؟ یا نتیجه و پاداش حرکت در یک مسیر الهی؟ تاریخچه پیدایش این سوألات به نخستین تحلیلهای قیام عاشورا بر میگردد.
🔺 به بیان رهبری، در تفسیر جریان عاشورا و تحلیل قیام امامحسین(ع)، گرایشی وجود دارد که هدف نهضت حسینی را وصول به شهادت فرض کرده است. یعنی عدهای گفتهاند و معتقدند حضرت با توجه به درک شرایط و کمیت همرزمان و یاران خود، میدانست که نمیتواند حکومت تشکیل دهد، بنابراین اساسا به کربلا رفت تا شهید شود. یعنی فهمیده بود، چون با ماندن نمیتوان کاری کرد، باید با رفتن و شهید شدن کاری کرد. درحالی که نه در اسناد شرعی و نه مدارک اسلامی، چنین چیزی به این معنا که انسان خود را به کام کشتهشدن بدهد، وجود ندارد. درمقابل، معنای شهادتی که در شرع مقدس مورد اشاره قرار گرفته آن است که انسان بهدنبال هدف مقدسی برود که یا واجب است یا راجح و در این راه تن به کشتهشدن بدهد. درواقع از این نظر شهادت هدف نیست، نتیجه است. نتیجه پیگیری هدفی مقدس و الهی، نه هر هدف غیرالهی.
🔺تعبیر «زندگی شهیدانه» یک مفهوم سازی نو مبتنی بر برداشت صحیح از معنای شهادت است. رهبری از جوانان خواسته است زندگی شهیدانه داشته باشند، یعنی طوری در مسیر الهی حرکت کنند که ابایی از نثار جان و مال نداشته باشند. یعنی در برخورد با موانع، چالشها، منکرها و آسیبهای جامعه اسلامی و زندگی روزمره، آماده حرکت، تلاش، مانعزدایی و منکرستیزی با تمام توان باشند. با این حساب زندگی شهیدانه مزیتی نسبی برای جوانان ایرانی ایجاد میکند که صخره سخت واقعیت را میشکافد و خود را بر هر مانع و رادعی تحمیل میکند. جوانان با زندگی شهیدانه کار را در میآورند و موجب پیشرفت و تعالی کشور میشوند. فکر میکنم آرزوی شهادت رهبری برای جوانان در پیری، اجر و پاداش همین زندگی شهیدانه باشد.
🔺به قاب بی پایان و ماندگار شهید الداغی برگردیم. این تصاویر عینیترین مصداق «زندگی شهیدانه» در زیست روزمره بود. «مشاهده یک منکر غیر قابل اغماض توسط شهید الداغی»، «حرکت غیرتمندانه به سمت رفع آن منکر» و «مقابله با مصداق منکر»، عینیترین و درسآموزترین شکل زندگی شهیدانه است. «اصابت ضربات چاقو به تن بیدفاع شهید الداغی» و «شهادت ایشان»، نیز عینیترین مصداق شهیدشدن به مثابه اجر، پاداش و نتیجه زندگی شهیدانه است. من از این نشانه، از این تصویر، از این داستان و از این حرکت آموختم، «شرط شهید شدن، شهید بودن است».
آدرس کانال:
@jafaraliyan
روزنامه ایران
ولایت حاکم یا وکالت حاکم ؟
https://www.magiran.com/article/4404310
تاملات فلسفی استاد مطهری در باب حکومت اسلامی در سال 57 می توانست آخرین آنها نباشد و بسیار عمیق تر از گذشته پرداخته شود ولی افسوس که دگماتیسم مدرن تاب حضور فیلسوف سیاسی مسلمان در عصر تجدد را نیاورد. غربزدگان می توانستند به مدارا و خویشتن داری رفتار کرده موجبات شکل گیری گفتکو های علمی سازنده میان اندیشه اسلامی و سکولار را برقرار کنند تا از این رهگذر، محافل علمی و جامعه ایرانی حظً وافری را در مقام نظر و عمل ببرند. وقتی استاد مطهری در دوره استبداد و دیکتاتور توانسته بود از رهگذر تعامل علمی با روشنفکران آثار ارزشمندی را به یادگار گذارد، بطور قطع در عصر انقلاب اسلامی آثار ارزشمندتری را خلق می کرد.
داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
🔰 بسیجی یعنی غیرت
🔸 براندازها می گویند شهید حمید رضا الداغی بسیجی نبود. اما مگر بسیجی چیست و کیست که نتوان الداغی را بسیجی نامید؟ او با غیرت بود و همین یک خصلت برای بسیجی بودن کافی است. چون بسیج یعنی غیرت، یعنی ناموس، یعنی جوانمردی و شجاعت، یعنی امنیت. بسیج از دل همین معانی قدسی پدید آمد و بالیدن گرفت.
🔸 روزگاری نه چندان دور، شروری زورگو و متجاوز بر این آب و خاک طمع ورزید و چشمان نا پاکش را بر جان و مال و ناموس میهن عزیزمان ایران باز نمود و یورش برد و تعرض کرد. به خیال اینکه مملکت بی صاحب است و جوانان با غیرت ندارد. ولی خوابش با فرمان عمومی آن عالم ربانی که درود و رحمت خدا بر او باد، پریشان شد. از هر گوشه این مرز و بوم جوانان با غیرت به سوی دشمن متجاوز هجوم آوردند و در این راه چه جان نثاری ها و جان بازی ها که نکردند. جهان از این همه غیرت جوان ایرانی مات و مبهوت مانده بود. اکنون هم مبهوت است.
🔸 شهید الداغی امتداد همان غیرت جوانان بسیجی دفاع مقدس است. هیچ مرز و تمایزی میان آن غیرت و این غیرت نیست. اگرچه یکی در مرزها برابر دشمن متجاوز رخ می نماید و یکی در شهر برابر اشرار خیابانی. غیرت همان نخ تسبیح همه جوانان بسیجی است.
🔸 بنابر این، نام شهید الداغی به عنوان بسیجی با غیرت ایران زمین باقی خواهد ماند. جبهه برانداز هم باید فکری به حال خود کند که خون آن شهید باطن بی غیرت آنان را بیش از پیش آشکار ساخت.
🖌 داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ نوشت | روایت رهبر انقلاب از عهد جهاد تا شهادت
👈 حضرت فرمود بیمحابا میرویم تا لحظه شهادت
🗓 ۱۵ شوال سالروز شهادت حضرت حمزه (علیهالسلام)
💻 Farsi.Khamenei.ir
آدم افراطی راه گریزی از افراطی بودن ندارد
🔗 بالاخره مدیر مسئول صبح، دو نقد اساسی جبهه انقلابی را پذیرفت و صراحتاً درستی افراطی بودن گذشته و استحاله سیاسی و فرهنگی خود را اذعان کرد. با این حال، او کوشیده با مغالطه و سفسطه شدت این اعتراف را بکاهد و سرافکندگی را سرافرازی جلوه دهد.
🔗 اکنون سوال این است که آیا ایشان از آن افراطی گری که نوعی خروج از رفتار عادلانه است، عدول کرده است و متعادل عمل می کند یا آنکه همچنان بر همان خصلت افراطی گری باقی است و فقط سویه افراطش تغییر کرده است؛ دیروز با ضدانقلاب به افراط برخورد می کرد و امروز، افراطش علیه جبهه انقلابی است؟ آیا ایشان همچنان در وضع و موضع افراطی گری است یا آنکه تعدیل شده و به عدالت رفتار می کند؟
🔗 متأسفانه مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان همچنان به همان وضع و حال گذشته افراطی باقی مانده است و هیچ نشانی از عبرت آموزی و اصلاح در رفتار و موضع گری ایشان دیده نمی شود. هنوز هم با همان دست فرمان گذشته که بر جبهه برانداز یورش می برد، اما این بار بر جبهه انقلابی حمله می برد. با این تفاوت که سوخت افراطی گری وی در گذشته حقایق مکشوفه بود ولی امروز به شیوه مغالطه و سفسطه و دروغ پردازی به رفتار افراطی خود ادامه می دهد. به همین خاطر، دیگر در کارهای وی خبری از افشاگری نیست. بطور قطع، این شکل از افراطی گری بدترین نوع از رفتار نا عادلانه است. چنانکه در همین اعتراف نامه در مواجهه با ولی فقیه نا عادلانه مغالطه کرده است.
🔗 اما افراط و تفریط، هر دو، خروج از عدالت است و لذا راه تعدیل به افراط و تفریط نیست. خون به خون شستن محال است و محال. همچون برخی از تازه مسلمان های صدر اسلام که تا پیش از اسلام آوردن با مسلمانان به افراط رفتار می کردند و بعد مسلمان شدن بر مشرکان افراط می ورزیدند. تاریخ صدر اسلام از این نوع تازه مسلمانی که به ماجرای سقیفه ختم شد به نیکی یاد نمی کند. چنانکه راه تعدیل هم در استحاله سیاسی و فرهنگی نیست.
🔗 بنابر این، اعتراف به خطای در گذشته وقتی ارزشمند است که در اصلاح رفتار حال و آینده تاثیر کند و الا به غیر از گردن فرازی و معربدی جلوه دیگری ندارد. ارزش اینکه می گوید " آری من یک افراطی بودم! " در جایی است که دست از افراط بشوید و به عدالت رفتار کند. حال آنکه افراط امروز وی شدیدتر از افراط دیروز است.
اقرار عقلا علی انفسهم جایز
قاعده فقهی اقرار می گوید اگر کسی به ضرر خود اقرار و اعتراف کند، نافذ است و قاضی مطابق آن می تواند حکم صادر کند ولی اعتراف مقر علیه دیگری مسموع نیست و باید بینه اقامه کند. بر این اساس، مدیر مسئول صبح از آنجا که بر افراطی بودن رفتارش در گذشته اقرار و اعتراف کرده است و چنین اقراری نافذ است، محکوم و مورد مؤاخذه است. ولی این اقرار وی علیه دیگری نافذ و مسموع نیست.
🔗 اما استدلال مقر مبنی بر اینکه در دوران مدیریت روزنامه کیهان مورد حمایت و تایید ولی فقیه بوده است، مردود است. زیرا احتمالات زیادی بر این تایید مترتب است. در نتیجه اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. بلکه بالاتر از احتمال است. مسلم است که ولی فقیه نفس کنش انقلابی بودن را تایید می کند، نه افراط در انقلابی گری. باید مقر ثابت کند که ولی فقیه از او رفتار افراطی طلب کرده است، نه صرف عمل انقلابی. بلکه مقر اعتراف دارد که ولی فقیه در چند مورد نسبت به عمل افراطی او تذکر داده است. مضافاً اینکه دعوت ولی فقیه به رفتار افراطی غیر عقلایی است و از ایشان به دور است. چنانکه سیره ولی فقیه در سه دهه حکمرانی بر اعتدال و نفی افراطی گری بوده است.
🔗 بلکه به نظر میرسد که سنت حکمرانی ولی فقیه در مواجهه با افراد افراطی بر این امر استوار است که از طریق حمایت های معقول نگذارد آنها از نجابت و حد متعارف خارج شوند. ولی افسوس که مدیر مسئول سابق کیهان مانند دیگر افراطیون، ناسپاسی را از حد گذراند و قدر دان محبت های ولی فقیه نماند.
🔗 باید این نکته را نیز افزود که هر گونه اقدام مدیر مسئول صبح در تطهیر گذشته افراطی خود، بنیان استدلالش در اتهام زنی به ولی فقیه فرو می ریزد.
🔗 به هر حال، شاکر و قدر دان بودن، توفیق بزرگی است که کمتر نصیب افراد افراطی می شود. آدم افراطی ممکن است موضوع و متعلق افراطش را تغییر دهد ولی به سختی می تواند روحیه افراطی گریش را کنار بگذارد. مگر اینکه خدا نجاتش دهد.
✍ داود مهدوی زادگان
👇👇👇
@mahdavizadegan