#پیام_مخاطب
یه خانم بی #حجاب اومد تو مغازم
بهش گفتم خانم گرچه قانونا من نباید به شما چیزی بفروشم اما اگه سوال منو جواب دادید بهتون میفروشم.
از حرفم جا خورد و گفت بفرمایید
گفتم شما میتونید هنگام مردن من نذارید عزرائیل جونمو بگیره؟
خندید و گفت این چه سوالیه؟
گفتم قرار شد فقط پاسخ بدید
گفت خیر
گفتم میتونید سر پل سراط کمکم کنید از پل سقوط نکنم
گفت خیر
گفتم میتونید جلوی فرشته ی جهنمو بگیرید که منو نبره جهنم
گفت خیر
گفتم پس وقتی هیچ کدام از این کارها رو نمی تونید انجام بدید با بی حجابی تون امثال من جوون رو به جهنم نفرسید
هیچی نگفت و سرشو انداخت پایین و از مغازم رفت بیرون...
#حجاب
➖➖➖➖➖➖➖➖
نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲
مهدویون۳۱۳ 👇🏼
💌 https://eitaa.com/mahdavyon313
#پیام_مخاطب
سلام علیکم
خاطره امربه معروف من در فضای سبز کنار خونمون
چند روز توخو نه همسایه دیوار به دیوارمون روضه بود و هر روز میرفتم تو فضای سبز دیدم دختر 13 ساله ای شالش رو درمیاره بازی میکنه یا قدم میزنه منم دوروزی که رد شدم با لبخند رفتم سلام کردم بهش گفتم عزیزم شالت سرت کن و مواظب خودت باش و رد شدم
روز سوم که با دوستاش داشت والیبال بازی میکرد و شالش رو روی شاخه درخت انداخته بود و یکی از دوستانش هم شالش رو دراورده بود تا رفتم جلو پشت درخت کاج قایم شد اما رفتم جلو سلام کردم که دیدم یک مرد قدبلند با عصبانیت اومد جلو گفت خانوم با دختر من چیکار داری یکهو دلم ریخت چون صداش بلند بود سریع خودم رو کنترل کردم
گفتم شما پدرش هستی گفت بله گفتم خداروشکر امروز شما هستی من خاطرم جمع آخه میدیدم تو آلاچیق پسرها مینشینند و به دخترها نگاه میکنند ترسیدم برای دخترتون مشکلی پیش بیاد بلند همونطور که سیگار دستش بود گفت اونها پسر برادرم و آشنایانمون هستند گفتم خب نامحرم هستند حالا که شما امروز هستید من خاطرم جمع آخه پدرها رو دخترشون غیرت خاصی دارن خدا شما رو برای دخترتون حفظ کنه و سایه تون رو سرش باشه من تو همین مسجد فضای سبز هستم شب ها مسجد شام میدیم دخترتون رو بفرستید هم بیاد روضه هم تبرکی امام حسین بگیره یکم آروم شد و گفت دستتون درد نکنه بعد
رفتم روضه اونروز روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام خونده شد خیلی دلم شکست یادم زیاد گریه کردم از آقا خواستم به این پدر و تمام پدران ایرانیمون غیرت بده
تو مسجد درگیر مجلس مسجد بودیم که همون دختر که اسمش کتایون بود اومد به بچه های مسجد گفتم تحویلش بگیرند جذب بشه و منم بهش غدا دادم خیلی خوشحال شد شب بعد دوتا غذا دادم به این نیت که حب امام حسین و اهل بیت رو به روز تو دلشون بیشتر بشه بهش دادم بعد که تو فضای سبز میدیمش شالش سرش بود بعد چند شب کتایون اومد تو مسجد و گفت پدرم بیرون مسجد باهاتون کار داره با کتایون رفتم دیدم پدرش تا منو دید احوال پرسی و گفت منو ببخشید اونروز باهاتون بد با صحبت کردم ممنونم هر شب با کتایون غذا میدید ببخشید الان اومدم کمکم کنید گفتم چی شده
گفت کتایون امروز بعدازظهر دیدم یک گردنبند گردنش هست گفتم کی بهت داده گفته چند نفر دختر تو پارک بودند منم رفتم پیششون اینو گردنم انداختند وقتی نگاه کردم دیدم گردنبند همجنسگرا هاست خیلی ترسیدم آخه من همین یک فرزند دارم مادرش از دوسالگی انداخته این بچه رو جدا شده خودم بزرگش کردم وقتی از سر کار میام میام تو فضای سبز میشینم دخترم بازی کنه
حالا اومدم دخترم رو به شما بسپارم
منم گفتم کار خوبی کردید اتفاقا تو مسجد نیاز به کمکش داریم شما هم نگران نباشید با خودم میبرم و میارمش خیلی خوشحال شد از همون شب کتایون اومد تو مسجد بهش مسولیت پذیرایی چای رو دادیم شالش رو خوب میبست و تای شلوارش رو هم باز کرده خیلی خوب هم پذیرایی میکرد دخترهای مسجد هم صحبت کردم با کتایون دوست شدند و الحمدالله این دختر از خطر اون گروه نجات پیدا کرد
یک پیشنهاد من هر وقت امربه معروف میکنم بعد که جدا میشم براش دعا میکنم و از حضرت زهرا سلام الله علیها میخوام هدایتش کنه
ببخشید طولانی بود این خاطره
خدایا به تمام پسران و مردان سرزمینم غیرت علوی
و به دختران و زنان سرزمینم عفت فاطمی عطا کن 🤲🤲
#حجاب
➖➖➖➖➖➖➖➖
نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲
مهدویون۳۱۳ 👇🏼
💌 https://eitaa.com/mahdavyon313