📚خدا و قصههایش
📘این قسمت: سفر به عمق دریا
#خدا_و_قصههایش #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خدا و قصههایش
📘این قسمت: سفر به عمق دریا
خدا در همه جا هست و همهی آفریدههایش را در هر کجا که باشند میبیند و صدایشان را میشنود.
خدا صدای پرندگان آسمان و ماهیان دریا و چرندگان صحرا و صدای همهی موجودات ریز و درشت را میشنود.
او از حال همهی آنها با خبر است. خدا فقط در مسجد نیست. او در همه جا هست.
روزی حضرت داوود ع برای عبادتِ خدا و خواندن دعا بالای یک کوه رفت. وقتی عبادتش تمام شد جبرئیل نزد او آمد و او را کنار دریا برد.
جبرئیل میخواست به داوود ع نشان دهد که خدا صدای موجوداتی را که ته دریا هم هستند را هم میشنود و این طور نیست که خدا فقط صدای آدمهایی را که بالای کوه میروند یا در روی زمین هستند، بشنود.
به قدرت خدا جبرئیل و داوود ع وارد دریا شدند و تا عمیقترین نقطهی دریا پایین رفتند.
در آنجا صخرهای سنگی قرار داشت که
در زیر آن کرمی لانه کرده بود. جبرئیل به داوود ع گفت: ای داوود پروردگار تو به تو میگوید: من صدای این کرم را که در زیر این صخره و در دل دریا قرار دارد نیز میشنوم و این طور نیست که من صدای گروهی از بندگانم را بشنوم و صدای گروه
دیگری را نشنوم.
معرفی کتاب خدا و قصههایش اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38251
#خدا_و_قصههایش #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خاطرات خدا
📗این قسمت: سلام فاطمه خانم!
فاطمه خانم امروز پنج کیلو میوه خرید. آنها را به خانه میبرد که فرهاد او را دید.
فرهاد پیش فاطمه خانم رفت و گفت: سلام فاطمه خانم اجازه بدهید من این میوهها را برایتان بیاورم.
فاطمه خانم گفت: سلام پسرم خیلی ممنون لطف میکنی. بعد هم زنبیل میوهها را به او داد.
فرهاد پسر خوبی است. او همیشه به پیرها احترام میگذارد. به آنها خیلی صمیمانه سلام میدهد، موقع صدازدن آنها محترمانه صدایشان میزند و تا بتواند به آنها کمک میکند.
آیا میدانید که هرکس به پیرها احترام بگذارد، به من احترام گذاشته است. احترام گذاشتن به یک پیرمرد یا پیرزن، احترام گذاشتن به من است.
معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244
#خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خاطرات خدا
📗این قسمت: سه کار خوب مهدی
مهدی امروز به دیدن دوستش حسین رفت؛ اما قبل از بیرون رفتن از خانه حسابی به سر و وضعش رسید؛ یعنی موهایش را شانه کرد، لباسهایش را مرتب کرد و کمی عطر به خودش زد.
مهدی هر وقت به دیدن کسی میرود این سه کار را انجام میدهد. من از این عادت او خوشم میآید.
وقتی مسلمانی به دیدار دیگران میرود، من دوست دارم که خودش را مرتب و آراسته سازد؛ دوست دارم که به سر و وضعش رسیدگی کند؛ دوست دارم که جلوی آینه برود و مویش را شانه بزند.
معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244
#خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خاطرات خدا
📗این قسمت: من گوش میدادم
حدیثه امروز روی تختش نشست و چند صفحه قرآن خواند. او تقریبا هر روز قرآن میخواند. حدیثه امروز سورههای ناس و فلق و کافرون و قل هو الله احد و کوثر و فیل را خواند.
در مدتی که حدیثه قرآن میخواند، من ساکت بودم و قرآن خواندن او را گوش میدادم. من ثواب زیادی به حدیثه بخشیدم. من صدها ثواب برایش نوشتم.
وقتی کسی قرآن میخواند، من به قرآن خواندن او گوش میدهم و به خاطر هر حرفی که میخواند، ده ثواب برایش مینویسم. حالا ببینید من امروز چندتا ثواب برای حدیثه نوشتم.
معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244
#خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚داستان دو باغبان
#داستان_کودکانه #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خدا و قصههایش
📘این قسمت: دیدار خدا
درست است که ما نمیتوانیم خدا را ببینیم؛ اما میتوانیم کاری کنیم که انگار به دیدار او رفتهایم.
وقتی ما به دیدن یکی از فامیل یا دوستان خود میرویم، مثل آن است که به دیدار خدا رفتهایم.
خدا ارتباط و دوستی مسلمانان با یکدیگر را دوست دارد. دیدار مسلمانان با هم، محبت آنها را به هم زیاد میکند و باعث میشود که آنان بیشتر به یکدیگر خوبی کنند. برای همین است که خدا این کار خوب را خیلی دوست دارد.
روزی خدا یکی از فرشتههایش را به زمین فرستاد. آن فرشته رفت و رفت تا به مرد مسلمانی رسید که جلوی خانهی دوستش ایستاده بود و میخواست به دیدار آن دوست خود برود.
فرشتهی خدا از آن مرد پرسید: «با صاحب این خانه چه کار داری؟»
او گفت: «صاحب این خانه برادر مسلمان من است. من برای خشنودی خدا به دیدار او آمدهام.»
فرشته پرسید: «فقط برای خشنودی خدا به دیدار برادر دینی خود آمدهای؟»
مرد گفت: «آری، هدف من از این دیدار خشنودی خدا بوده است.»
فرشته گفت: «من فرستادهی خدا نزد تو هستم. خدا به تو سلام میرساند و میگوید به خاطر این کار خوب تو به بهشت خواهی رفت. خدا همچنین میگوید هر مسلمانی که به دیدار مسلمان دیگری برود، انگار به دیدار من آمده و به پاداش این کار، من او را به بهشت خواهم برد.»
معرفی کتاب خدا و قصههایش اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38251
#خدا_و_قصههایش #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خدا و قصههایش
📘این قسمت: پیرزن دانا
#خدا_و_قصههایش #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خدا و قصههایش
📘این قسمت: پیرزن دانا
یکی از دلایل وجود خدا، حرکات شگفتانگیزی است که تو در اطراف خودت میبینی.
خورشید هر روز از طرف مشرق بالا میآید و هنگام غروب، در طرف مغرب پایین میرود. کرهی زمین، هر ۳۶۵ روز، یکبار به دور خورشید میچرخد. فصل بهار بعد از فصل زمستان میآید و بقیهی فصلها نیز به طور منظم میآیند و میروند.
ابرها مدام بالای سر ما حرکت میکنند و گاهی بارانی را که همراه خود دارند، روی زمین میریزند.
چشمهها هر روز میجوشند و رودها هر روز حرکت میکنند. درختان در فصل مناسب میوه میدهند و بادها، با قدرت زیاد در سفرند.
به نظر تو چه کسی این جهان و این همه اتفاقات شگفتانگیز را اداره میکند؟
اگر خدا برای یک لحظه دست از ادارهی دنیا بردارد، دیگر از این همه اتفاق شگفتانگیز خبری نخواهد بود. آن وقت خواهی دید که این جهان زیبا، به چه جهان سرد و بیحرکتی تبدیل خواهد شد.
میگویند روزی حضرت محمد ص پیرزنی را دید که با یک دستگاه نخریسی، نخ درست میکرد. دستگاه نخریسی وسیلهای بود که در قدیم با آن نخ درست میکردند؛ یعنی در آن پشم میریختند و با چرخاندن آن، نخ میساختند.
پیامبر ص از آن پیرزن پرسید: «تو چگونه خدا را شناختی؟»
پیرزن برای لحظهای دستش را از دستگاه نخریسی برداشت. دستگاه دیگر حرکت نکرد. پیرزن به پیامبر گفت: «این دستگاه نخریسی را باید کسی حرکت دهد و بچرخاند. من که برای یک لحظه دست از حرکت دادن و چرخاندن برداشتم، دستگاه ایستاد. جهان بزرگ هم حتماً خدایی دارد که چرخهای آن را میچرخاند و آن را اداره میکند.»
حضرت محمد ص جواب پیرزن را پسندید و خوشحال شد.
معرفی کتاب خدا و قصههایش اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38251
#خدا_و_قصههایش #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
خدای خوب؛ شب است و آسمان سیاه
دره و کوه یکی شده
نه دشت دیده می شود
نه یک درخت، نه یک گیاه
دنیا حسابی تاریک است
خطر حسابی نزدیک است
خدای خوب؛ تو آن چنان مهربانی
که شبها هم شبیه روز
سختی را آسان میکنی
شهر ما را ستاره باران میکنی
ستارهها کنار هم شبها را زیبا میکنند
خیلیها راهشان را با ستاره پیدا میکنند
#شعر_کودکانه #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خاطرات خدا
📗این قسمت: کار خوب عطيه
دختر عموی عطیه، دیروز حسابی سرما خورد و تب کرد. عطیه امروز به عیادت او رفت تا حالش را بپرسد. دختر عموی عطیه از دیدن عطیه خیلی خوشحال شد.
آفرین به عطیه که به عیادت دختر عمویش رفت. من پاداش بسیاری به او خواهم بخشید.
وقتی کسی به عیادت مسلمانی میرود من گروهی از فرشتهها را به خانهی عیادت کننده میفرستم آن فرشتهها تا روز قیامت سبحان الله و لا اله الا الله و الله اکبر میگویند و نماز میخوانند. قسمتی از ثواب این عبادتها به عیادت کننده میرسد.
معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244
#خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763
📚خاطرات خدا
📗این قسمت: واقعا خوشحال شدم
مجتبی امروز مرا شاد کرد. بله، مرا.
تعجب میکنید؟ الان برایتان توضیح میدهم.
مجتبی امروز با یک بسته گز که از اصفهان خریده بود به دیدن مادر بزرگش رفت. مادربزرگ از دیدن مجتبی حسابی خوشحال شد، پیشانی او را بوسید و گفت: خیلی ممنون که به دیدنم آمدی واقعا خوشحال شدم. دستت هم درد نکند که برایم سوغاتی آوردی.
از شادی مادربزرگ من هم شاد شدم. هرکس مسلمانی را شاد کند پیامبرم محمّد را شاد کرده است. هر کس هم که پیامبرم محمد را شاد کند، مرا شاد کرده است. یکی از بهترین کارهای خوب شاد کردن دیگران است.
معرفی کتاب خاطرات خدا اینجاست👇
https://eitaa.com/mahdeqoranii/38244
#خاطرات_خدا #خداشناسی_کودکانه
🌼🍃کانال مهد قرآن خانم نوری
https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763