#رمان
#داستان_ظهور
#قسمت_بیست_و_چهارم
ما هنوز از شهر مکّه فاصله زیادی نگرفته ایم که خبر ناگواری از آن شهر به ما می رسد.
به امام خبر می رسد مردم مکّه شورش و انقلاب کرده اند و فرماندار شهر را به قتل رسانده اند.(1)
اکنون امام دستور می دهد تا لشکر به سوی مکّه باز گردد.
خبر به مردم مکّه می رسد. آنها می دانند که نمی توانند با این لشکر مقابله کنند، بنابراین با گریه، خدمت امام می رسند و می گویند: «ای مهدی آل محمّد، توبه ما را بپذیر».(2)
شما فکر می کنید آیا امام توبه آنها را می پذیرد؟
آری درست حدس زده اید، او فرزند همان کسی است که وقتی نگاهش به «ابن مُلجَم» افتاد به پسرش، امام حسن(ع) فرمود: «پسرم با او مهربان باش و در حقّ او احسان کن، مبادا او گرسنه بماند».(3)
✍️ داستان ظهور/ مهدی خدامیان آرانی
❁┄┅•|•⊰❁〇⃟:❁⊱•|┅┄❁
1- الإمام الصادق علیه السلام : «فإذا سار منها وثبوا علیه فیقتلونه»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.
2- الإمام الصادق علیه السلام : «فیأتونه مهطعین مقنعی رؤوسهم ، یبکون ویتضرعون ویقولون: یا مهدی آل محمد، التوبه التوبه»: بحار الأنوار ج 53 ص 11.
🌐مرکز مجازی مهدویت
🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷
🆔 http://eitaa.com/mahdi313com