آیندهی نزدیک ایران.mp3
11.22M
#پادکست_روز #انتخابات
√ دلیل تاریخی، فلسفی و علمی برای نقش حضور هر یک نفر در انتخاباتِ جمهوری اسلامی ایران در جریان تحقق آیندهی جهان!
#استاد_فاطمینیا
#سردار_سلیمانی | #استاد_شجاعی
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جلوههای_اسم_عظیم_خدا
√ آماده اید به درک جدیدی از عظمت کیهان برسید ؟
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
√ با دردِ آرزوهایی که برآورده نمیشن،
و غمِ چیزها یا کسانی که از دستشون میدیم، چجوری میشه آرامش و شادیمون رو حفظ کنیم؟
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
15.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خاطره آیتالله امامی کاشانی از شب پیروزی انقلاب
🔺 آیتالله امامی کاشانی: شب ۲۲ بهمن سال ۵۷ به حضرت امام گفتیم ممکن است امشب بیایند شما را دستگیر کنند یا در مدرسه بمبگذاری داشته باشند.
🔺 حضرت امام گفتند تکلیف ما این است که اینطور حرکت کنیم.
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
√ همین یک فرمول رو اگر بفهمیم تحمل بلاها برامون آسان میشه!
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #جلوههای_اسم_عظیم_خدا
√ قرار یه چیز وحشتناک نشونتون بدیم!
(فاصلههایی که ما از اجرام کیهانی داریم)
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
تلاش ناموفق اسراییل برای نفوذ به خاک لبنان
نیروهای مقاومت اسلامی حزب الله لبنان اعلام کردند که یک نیروی اسراییلی در تلاش برای نفوذ به خاک لبنان در منطقه دره قطامون هدف قرار گرفت.
گفته شده که این نظامی اسراییلی در دره قطمون روبروی شهر رمیش با موشک حزب الله هدف قرار گرفته است. این نظامی در تلاش برای نفوذ به خاک لبنان بوده است.
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
#گپ_روز
#موضوع_روز: «نشستم کنار و دادمش دست خدا»
✍️ماهان هفت ماهه بود!
اولین بار اسمش را وقتی یک روزه بود در لیستِ عملهای صبحِ اتاق عمل کودکان دیدم!
• با یک بیماری مادرزادی بدنیا آمده بود، آن هم از نوع شدیدش که نیاز داشت به چندین مرحله عمل.
وقتی آمد دلم را به خودش گره زد بیش از بچههای دیگر. و من میدانستم این حالت اتفاقی نیست و قرار است نکتهای از دریچهی جانِ پاک ماهان به کتاب زندگی من اضافه شود که شد ...
• با فاصلههای متفاوت، هر چند وقت یکبار مهمان ما میشد و بخشی از جراحیاش انجام میگرفت و میرفت تا دفعهی بعد.
هفت ماهه بود که آخرین بخشِ عملش را باید انجام میدادیم و برای همیشه میرفت به جنگ زندگی.
• یادم نیست از کجا، ولی میدانم از یکی از شهرهای جنوب میآمدند تهران، و برای هر عملش کلّی مصیبت و سختی داشتند تا ماهان مرخص شود و برگردند.
اما من هرگز ندیدم صورت مادرش کمی اندوه داشته باشد. کمی نگرانی، یا حتی کمی ترس!
آنقدر هر بار به صورت این زن، لبخند بود که همان اولها شک کردم نکند واقعاً مادرش نباشد.
اما او مادرِ ماهان بود، مادر قوی و قدرتمند ماهان... که شاید بزرگترین سرمایهی ماهان در زمین بود.
• بار آخر که باید ماهان را بعد از عمل به آیسییو تحویل میدادم، مادرش کمی عقبتر از پرستار ایستاده بود.
خوب میشناختمش، و راستش دیگر برایم با بقیه مادرها فرق میکرد! محبتی همراه با یک احترام و عزّت فوقالعاده در قلبم نسبت به او شکل گرفته بود.
• ماهان که منتقل شد، جلو آمد و گفت: هربار که آمدم اینجا شما ماهان را از من گرفتید و بردید، و باز شما او را به ما تحویل دادید و من میدیدم که بیشتر از من مراقبش هستید، مادرانه بغلش میکنید، از شما برای همهی اینها ممنونم.
گفتم: این که وظیفهی ماست و غیرِ این باشد مسئولیم.
اما یک چیزی در شما، مرا حیرتزده کرده است. راستش را بخواهید من مریضِ مثلِ ماهان زیاد داشتهام. ولی مادر مثل شما تا الآن ندیدهام. ماهان چندین بار مهمان ما بوده و هر بار چندین ساعت زیرِ عمل.
تا امروز من شما را حتی یکبار هم نگران و پریشان ندیدم.
همیشه لبخند زدید، همیشه عقبتر از پرستار و پزشک ایستادید و با نهایتِ اطمینان اجازه دادید کارشان را بکنند. من به عنوان یک مادر که حالِ این لحظههای شما را میفهمد به شما افتخار میکنم.
• گفت: ما سالها فرزنددار نمیشدیم. هر چه دوا درمان کردیم نشد...
ماهان هدیهی خدا بود به ما. من به اصرار نگرفتمش از خدا. از همه جا که ناامید شدم، تازه آرام شدم، نشستم کنار و فقط دعا کردم و بقیه کار را سپردم به خدا.
وقتی ماهان آمد به دنیا و بیماریاش معلوم شد هم فهمیدم شفایش هم دست آدمها نیست.
برای همین نشستم کنار و دادمش دست خدا.
هر بار که پرستاری او را نوازش میکرد میدیدم که خدا دارد نوازشش میکند. هر بار که حالش بهتر میشد، میدیدم که خدا دارد تیمارش میکند. من قربان صدقههای شما و دلواپسیِ شما را هم برای ماهان، قربان صدقهی خدا میدیدم.
آدم که خدا را پیِ کارِ بچهاش بفرستد، دیگر چه غصه دارد؟
خدا دارد آدمهایِ خودش را، که وقتی نیستی بهتر از تو مراقبِ امانتت باشند.
هیچ نداشتم بگویم!
دستانش را گرفتم و گفتم : من خدا را شکر میکنم که ما اینجا کارگرانِ خدایِ قدرتمندِ شماییم و خدا ما را برای مراقبت از ماهانِ شما انتخاب کرد.
شاید این بالاترین سرمایهی ما باشد در زمین: «کارگریِ خدا»
• شاید امروز ماهان پسری ۱۵ ساله یا کمی بیشتر باشد ... ولی خاطرهی مادر ماهان ۱۵ سال است که دارد در من به تولید صبر کمک میکند!
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
√ ارتباطِ عدم درست بازی کردنِ والدین با فرزند در کودکی،
با عدم احترام و اطاعتِ او از والدین در نوجوانی !
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
@mahdi313yaran