📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌷در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند.
و...
🌷بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اولین نوحه صادق آهنگران در حضور امام به درخواست شهید علمالهدی
🌹روایت اخلاص شهید علمالهدی در جماران از زبان صادق آهنگران:
یک روز حسین به من گفت: در هویزه مدتهاست عملیات نشده و بچهها روحیهشان کسل شده بیا و توسلی بخوان، تا بچهها روحیه بگیرند.
برای اولین بار، آن نوحه را، در اتاق شهید علمالهدی خواندم که شاید ۱۲ متر بیشتر مساحت نداشت و ۲۰ - ۳۰ نفری رزمنده در آن جمع بودند. از تمام آن گروهی که آن شب در آن اتاق در هویزه بودند، فقط دو نفرشان زنده هستند و همه به شهادت رسیدهاند.
علم الهدی از من خواست که فردا همراه عشایر به جماران بروم و آن نوحه را در آنجا هم بخوانم.
در جماران همین که شروع به خواندن کردم، دیگر حسین را ندیدم. بعدها مادرش گفت: از حسین گله کردم، که چرا این همه آدم را به تهران بردی، ولی خودت جلوی دوربین نرفتی تا تو را در تلویزیون ببینیم؟ او گفته بود: یک لحظه احساس کردم تمام آن زحماتی را که کشیدم دارم به باد میدهم. خیلی دوست داشتم در تلویزیون مرا نشان بدهند؛ به همین دلیل از آنجا فرار کردم، تا در عملم ریا راه پیدا نکند.
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌
#شهید_دکتر_چمران:
توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود...
سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞
اون شب رخت و خواب آزارم
می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭
رخت و خوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد
و #مریض شدم ...‼️
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی #لذت_بخشی ...☺️
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#وزیر_دفاع_سابق
⭕نماز شب در سیره #امام_سجاد علیه السلام
⭕اهمیت دادن آن حضرت به نماز به قدری بود که وقتی به نماز می ایستاد، مانند ساق درختی بود که حرکت نمی کرد، مگر آنچه که باد از لباس های او حرکت می داد. چون به «مالِک یومِ الدِّین» می رسید، این آیه را آنقدر تکرار می کرد که نزدیک بود جان از بدنش خارج شود. وقتی به سجده می رفت، سر از سجده برنمی داشت تا عرق می کرد و عرقش جاری می شد. سجده را به قدری طول می داد که سالی چندین مرتبه پینه های پیشانی و سر زانوهایش می افتاد، و حضرت آنها را جمع می کرد و می فرمود: آنها را پس از مرگ، داخل کفنم بگذارید.
⭕شب ها آنقدر نماز می خواند تا خسته و بی حال می شد؛ به طوری که دیگر نمی توانست ایستاده حرکت کند و خود را به فرش و رختخواب برساند، آخرالامر مانند کودکانی که هنوز راه نیفتاده اند حرکت می کرد و خود را به رختخواب می رسانید.
📚 سجاده عشق، ص ۱۱۹
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم نداءالاسلام
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #حتما_ببینید
💢 این خانم معاون مدرسه عکس شهدایی که توی سالن مدرسه بودن جمع کرده و جایی گذاشته، سه شب شهید به خوابش میاد و میگه: ما به شما چه بدی کردیم که عکس های مارو جمع کردید؟!
🔺از زبان خود خانم معاون بشنوید...
🌹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛
🔹شهید حسن اصغری، روحش شاد وراهش پر رهرو باد🌷🌷
الهی که روز قیامت جلو شهدا سرامون رو پایین نگیریم
#با_شهدا
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله
✍️در تفحص شهدا،
دفترچه یک شهید ۱۶ ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد
❌گناهان یک هفته او اینها بود؛
شنبه: بدون وضو خوابیدم.
یکشنبه: خنده بلند در جمع
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم.
سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم.
چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت.
پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم.
جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات.
📝راوی که یکی از بچههای تفحص شهدا بوده مینویسد:
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️
❓کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️
۱_غيبت…
تو روشم ميگم🗣
۲_تهمت…
همه ميگن🔕
۳_دروغ…
مصلحتی📛
۴_رشوه...
شيرينی🍭
۵_ماهواره...
شبکه های علمی📡
۶_مال حرام ...
پيش سه هزار ميليارد هیچه💵
۷_ربا...💸
همه ميخورن ديگه🚫
۸_نگاه به نامحرم...🙈
يه نظر حلاله👀
۹_موسيقی حرام...🎼
آرامش بخش🔇
۱۰_مجلس حرام...💃
يه شب که هزار شب نميشه❌
۱۱_بخل...
اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰
🌷شهدا واقعا شرمندهایم که بجای #باتقوا بودن فقط شرمندهایم
💐شادی ارواح طیبه شهدا
صلوات
🔻یکی از محبوب ترین و دلیرترین فرمانده هان تاریخ جنگ
✍شاید تا اسم همت میاد خیلی ها یاد اون اتوبان معروف تهران بیافتند!!!
اما اینگونه نیز همت را بشناسیم :
ساعت یک و دو نصف شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. یکی ظروف رزمنده ها رو جمع کرده بود و خیلی آروم ، به طوری که کسی بیدار نشود ، پای تانکر آب میشست.آری او کسی نبود جز ابراهیم همت ، فرمانده ی لشکر .
انسان بزرگ هر چه بالاتر می رود ، خاکی تر می شود.
این خصوصیت مردان بزرگ است.
روان شاد ابراهیم همت یکی از تئورسین ها و فرماندهان بزرگ جنگ 8ساله بود که او و یگان تحت امرش سهم بسزایی در فتح خرمشهر و تصرف ارتفاعات کانی مانگا داشتند.
آن بزرگوار در جریان عملیات خیبر تا سر حد وفاداری و شهامت مقاومت کرده و در نهایت همراه با معاونش در جزیره مجنون به شهادت رسیدند.
« یاد همه شهدا و جانبازان كشور عزيزمان گرامی باد »
🔴 جوانی که با دو کیلو شکر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و سر به راه شد!!
🔸یکی از دوستانم تعریف میکرد: اوایل دهه ۹۰ راهپیمایی اربعین به گستردگی حالا نبود. یکبار یادم هست تا آخر شب پیاده روی کردم جایی برای اقامت نبود. تمامی موکب ها پر شده بود نمیدانستم کجا بروم هم خوابم گرفته بود هم هوا سرد بود. نزدیک یک تقاطع یکی از جوانان عراقی جلویم رو گرفت و گفت منزل؟ گفتم بله. از جاده بیرون رفتیم و سوار ماشین جوان عراقی شدم. او پس از چند دقیقه رانندگی وارد روستایی در مسیر نجف به کربلا شد.
🔸محیط روستا خلوت بود. فقط چند جوان در گوشه ای نشسته بودند. این جوان عراقی وارد منزل شد. رخت خواب را آماده نمود و از منزل بیرون رفت و کنار آن چند جوان مشغول صحبت شد. خواستم بخوابم که دیدم یک تابلوی بزرگ و عجیب روی دیوار قرار دارد. روی این تابلو تصویر یک تابوت قرار داشت که دست میت از آن بیرون افتاده بود! حسابی ترسیدم این تابلو چه معنایی دارد؟ چرا اینجا اینقدر خلوت است؟! نکند این جوان عراقی از گروه های تکفیری باشد؟ نکند که...
🔸خواب از چشمانم پریده بود. نمی دانستم چه کنم. پس از چند دقیقه وسایلم را جمع کردم، کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. جوان عراقی تا مرا دید جلو آمد و گفت کجا زائر؟! بعد گفت من خوشحال بودم که یک زوار امام حسین علیهالسلام مهمان من است. گفتم تشکر باید بروم! مکثی کرد و گفت به خاطر این تابلو ناراحتی؟ سکوت کردم. مرا به داخل خانه دعوت کرد و شروع به صحبت نمود.
🔸این جوان عراقی گفت: چند سال قبل تمام جوانان روستای ما در موکبی که در کنار جاده بود فعالیت می کردند. فقط من بودم که این مسائل را قبول نداشته و آلوده به تمامی گناهان بودم. یکبار که حوصلهام سر رفته بود به موکب اهالی روستا رفتم تا آنها را کمک کنم اما هیچ کس مرا تحویل نگرفت! واقعاً میخواستم کمک کنم اما به من گفتند با این تیپ و قیافه جلوی موکب راه نرو! حسابی ناراحت شدم.
🔸همینطور برای خودم راه میرفتم و مشغول بودم که یک نفر از موکب های مجاور به من گفت اگر میخواهی کار مثبتی انجام بدهی برای شیرین کردن چای زوار، دو کیلو شکر تهیه کن گفتم چشم. به آن سوی خیابان رفتم شکر را خریدم برگشتم اما دیگر هیچ نفهمیدم. سانحه خیلی سریع اتفاق افتاد و من مُردَم!! اهالی روستا جنازه من را آماده و تشییع کرده و به سوی قبرستان بردند. آن لحظات را خوب به یاد دارم روح من به دنبال پیکرم بود. یقین داشتم سرنوشت سختی در انتظار من خواهد بود! هیچ عمل درستی انجام نداده بودم.
🔸در این حین متوجه شدم فرشتگان عذاب به من نزدیک میشوند و میخواهند مرا با خود ببرند. ترس وجود مرا گرفته بود. همان لحظه متوجه شدم که آقا ابا عبدالله (ع) به دیدنم آمدند. به آقا التماس میکردم به دادم برسید. هیچ عمل خوبی انجام نداده ام آقا امام حسین علیهالسلام به گروه فرشتگان فرمود: با دوست ما چه کار دارید؟ آنها گفتند این شخص هیچ عمل خوبی انجام نداده. اما امام فرمودند: دو کیلو شکر برای زائرین ما خریده است.😭
🔸آن ملک در جواب گفت: گناهان این شخص بسیار زیادتر از این کار اوست. آقا امام حسین (ع) فرمودند: شکرها را دانه دانه برایش حساب کنید. بعد فرمودند به شما فرصت دیگری میدهیم تا بتوانی گذشتهات را جبران کنی. روح به جسم برگشت اما من نمیتوانستم حرف بزنم فقط توانستم دست خودم را از داخل تابوت بیرون بیاورم!! دوستانم با تعجب تابوت را روی زمین گذاشتند، یک نفر از این صحنه عکس گرفت. من این عکس را داخل اتاق قرار داده ام تا فراموش نکنم به شفاعت مولایم به دنیا برگشتهام.
🌹لذا خواهش میکنم امشب را اینجا بمان به من توفیق بده افتخار بده تا امشب هم خادم یکی از زوار امام حسین علیهالسلام باشم.
❤️صلی الله علیک یا اباعبدالله
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#علت_علاقه_شهيد_هادى_به_گمنام_شدن....
🌷قبل از اذان صبح برگشت. پیکر شهید هم روی دوشش بود. خستگی در چهره اش موج می زد. برگه مرخصی را گرفت. بعد از نماز با پیکر شهید حرکت کردیم. خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف کرد و توانستیم او را بیاوریم.
🌷خبر خیلی سریع رسیده بود تهران. همه منتظر پیکر شهید بودند. روز بعد از میدان خراسان تشییع با شکوهی برگزار شد. می خواستیم چند روزی تهران بمانیم. اما خبر رسید عملیات دیگری در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حرکت کنیم...
🌷با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را می شناختم. پدر شهید بود. همان که ابراهیم، پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. همه ساکت بودند. برای جمع جوان ما غریبه می نمود. انگار می خواهد چیزی بگوید،امّا!
🌷....امّا! لحظاتی بعد سکوتش را شکست، آقا ابراهیم ممنونم. زحمت کشیدی، اما پسرم! پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
🌷چشمانش خیس از اشک بود.صدایش هم لرزان و خسته: دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم. هر شب مادر سادات حضرت زهراء (س) به ما سر می زد. اما حالا! دیگر چنین خبری نیست... می گویند: شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند!
🌷پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم نگاه کردم. دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلت می خورد و پایین می آمد. می توانستم فکرش را بخوانم. گمشده اش را پیدا کرده... گمنامی!
🌹خاطره ای به ياد شهید گمنام ابراهیم هادی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
چهل دستور معروف مرحوم آیت الله شیخ علی پهلوانی ، دستور عرفانی و اخلاقی
منبع : کتاب دستور عرفانی از مرحوم آیت الله پهلوانی
1- اي عزيزان من! خود را بشناسيد كه شناختن خدا در خودشناسي است. كسي از اين انديشه (خداشناسي) زيان نديده است.
2- كوشش بي جا براي دنيا مكنيد كه به غير روزي خود نتوانيد رسيد. غم و غصه دنيا را به خود راه ندهيد كه زيان در اين است.
3- از هواپرستي كناره گيريد تا همه چيز به شما داده شود و بدانيد آن چه در هواپرستي مي جوييد در ترك هوا يافت مي شود.
4- نفس را نبايد زياد در فشار گذاشت تا از فرمان سركشي كند؛ بلكه بايد همه لذايذ را به طور اعتدال به او داد. در اولين قدم بايد لذت شرك جلي و معصيت خدا را قطع كرد و به مرور زمان دست به امور ديگر زد.
5- در مقابل شيطان به واجبات و ترك معاصي بپردازيد هنگامي كه قدرت معنوي تان افزوده شد به ترك مكروهات و انجام مستحبات بپردازيد.
6- شخص غير روحاني اگر هوا پرست شود يا اطاعت شيطان كند ضرر به خودش مي رساند؛ ولي شخص روحاني ضررش به يك معني به جامعه مي رسد و لو اين كه به معني ديگر هوا پرستي ضررش به تمام عوالم - بشر و موجودات ديگر : مي رسد.
7- در عبادت مقيد باشيد به كيف آن نه كم.
8- در هر عمل عبادي كه انجام مي دهيد توجه داشته باشيد چه مي گوييد و با چه كسي سخن مي گوييد.
9- عبادات ظاهري هر چند كه انسان را از كارهاي ناشايسته باز مي دارد. ولي اگر خلوص آنها زياده گردد، تقرب زيادتر گردد و مي تواند شما را به عبوديت رساند.
10- اخلاص در اعمال را در پيشاني هر عملي قرار دهيد. اگر عمري بي خلوص اعمال خود را انجام دهيد، مثل حيواني هستيد كه براي روغن كشي شب و روز دور خود بچرخد، اما راهي طي نكرده باشد.
11- بايد بدانيد اين جهان جز خواب و خور و اعمال ديگر شبيه آنها بيش نيست، اما اگر از اين خواب و خور نتيجه گيري كنيد، به جايي مي رسيد كه ملائكه حيران شما گردند و عالم به فرمان شما آيند.
12- از افراط و تفريط در امور بپرهيزيد. به قدري كه احتياج به خواب داريد خواب برويد؛ نه بيداري زياد بكشيد كه از تمام امور شايسته اخروي و يا دنيوي بمانيد و نه زياد بخوابيد كه از مهم باز مانيد، بلكه بر طبق نظري كه خداوند به وسيله سفرايش معين فرموده عمل كنيد.
13- در كسب علم و تحصيل علاوه بر امور گذشته بايد به وظيفه اصلي آشنا باشيد تا از علومي كه شما را فايده نمي بخشد، احتراز جوييد.
14- رفقاي خود را بشناسيد، پس از آن رفاقت كنيد. مبادا با غافلين رفاقت كنيد كه شما را معين نيستند و از كار دنيا و آخرت هم شما را عائق و مانعند.
15- از رفتن به قبرستان مسلمانان در هر شهري كه هستيد مضايقه ننماييد كه بهترين مذكر (تذكر دهنده) است.
16- با اهل دل، دنياديده ها و پيرمردها بسيار معاشرت كنيد كه معين دنيا و آخرتند.
17- هميشه در فكر آن باشيد وظيفه خود را انجام دهيد، در هر لباسي، با هر كسي و در هر مقام، نه تملق كسي گوييد و نه در فكر آن كه نسبت به خود از كسي تملق بشنويد. بشر را يك مردن است، در راه وظيفه باشد يا برخلاف وظيفه.
18- دل خود را محكم نگاه داريد و از جواني در تمام جزئيات و امور خود اين چنين باشيد تا در پيري بتوانيد چنين باشيد.
19- از كوچكي اين انديشه را در سر داشته باشيد كه تمام قدرت ها در كف عنايت حق است، هيچ كس نمي تواند اگر خدا نخواهد به من صدمه اي زند، من بايد به وظيفه ام عمل كنم، و لو عالم با من دشمن شوند، اگر چنين شديد آن وقتي كه به مقام و رياست رسيديد يا آن كه وظيفه بزرگي براي شما پيش آ مد از عمل باكي نداريد.
20- از مشورت امور در هر امري، از اهلش مضايقه نكنيد.
21- در امر ازدواج آن قدري كه بايد به فكر نجابت طرف باشيد، به فكر جهات ديگر نباشيد؛ چنانچه توانستيد جمع بين نجابت و جهات ديگر بنماييد، چه بهتر و الا نجابت مقدم است.
22- استقامت و پايداري در امور را مركب هر امري قرار دهيد، تا آن مركب به زير پاي شما است به منزل خواهيد رسيد و الا با پاي لنگ در امور دنيوي و اخروي كجا توان به منزل رسيد. هر چه امر و مقصد بزرگ تر و شريف تر باشد، استقامت در آن بايد بيشتر باشد.
23_آن وقتي كه به امري از امور دنيوي و اخروي و معنوي موفق شديد، بدانيد كه خداوند شما را موفق كرده، چون استقامت ورزيديد از خدا هم كمك مي رسد و اگر استقامت نورزيد يد گويا به خداوند عملاً گفته ايد: اين چيزي كه به ما داده اي نمي خواهيم.
24- در هر امري صبر و بردباري را پيشه خود قرار دهيد، خداوند با صابرين است.
25- اگر مي توانيد در شبانه روز چند ساعتي يا لااقل پنج دقيقه را هم به فكر خود باشيد، تا بر شما روشن شود چه كاره هستيد، براي چه هستيد، كجا مي رويد تا عمر به غفلت نگذرد.
ده ویژگی شاخص شهید سید ابراهیم رییسی که نام او را در تاریخ جاودانه کرد:
۱. اخلاص داشت
۲. پاکدست و سالم بود و با وجود اینکه سالها در عالی ترین مناصب مدیریتی حضور داشت، کوچکترین نقطه سیاهی در کارنامه اقتصادی و اخلاقی اش دیده نمیشد
۳. حتی مخالفانش هم بر "دلسوز" بودنش شهادت میدادند
۴. حضورش در بین مردم، واقعی و دائمی بود
۵. با اخلاق و صبور بود و حتی به مخالفان بی انصافش هم هیچگاه توهین نکرد
۶. اهل جنجال آفرینی، شلوغ بازی و حاشیه درست کردن نبود و منافع کشور را بر منافع شخصی ترجیح میداد
۷. "پرکار" بود و اهل پشت میز نشستن نبود
۸. اهل شب زنده داری، عبادت و توسل بود
۹. آینده فروشی نکرد و برای رای جمع کردن، به نسل بعدی خیانت نکرد. حاضر بود نتیجه کارهایش ده سال بعد مشخص شود اما کار درست را امروز انجام دهد
۱۰. فرزندان و خانواده اش هیچوقت از ایران مهاجرت نکردند، چه به بهانه تحصیل و چه به بهانه زندگی و چه به هر بهانه دیگر
🌹#بیاد_سردار_شهید_اسماعیل_صادقی
#جانشین_شهید_زین_الدین
#رفیق_شهید_یوسف_سجودی
.
🕊 تو گلزار شهدای قم نزدیک مزار
شهید مهدی زین الدین ، یه مادر پیری نشسته بود.رفتم پیشش گفتم
حاج خانم پسرت بود ؟ گفت پسر که چه عرض کنم....همه کسم بود .مادر میگفت : ۱۱ نفر از افراد منتسب به خانواده مون شهید شدن...اینجا میام نمیدونم سر مزار کدومشون برم...
.
🕊رفقا پدر و مادر سردار شهید صادقی در مرداد سال ۱۳۹۹ بفاصله ۵ روز هر دو به فرزند شهیدشان پیوستند.شادی روحشون صلوات.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
🌹عباس یکی از بهترین نیروهای اطلاعات عملیات لشکر فجر بود. او را گذاشتم، مسؤل محور اطلاعات جزیره مجنون. قبول نمی کرد، به شرطی که زمان عملیات او را خبر کنیم، راضی شد. خبر کربلای ۴ که به گوشش رسید، سراسیمه به شلمچه آمد. عملیات تمام شده و خیلی از همرزمانش شهید شده بودند. با عصبانیت به سمتم آمد و سلام کرده نکرده، محکم کشید توی گوشم و گفت: تو به من قول دادی!
بهش حق می دادم، به عمد خبرش نکردم، می دانستم برود شهید می شود.
خبر شهادت جلیل ملک پور را که شنید، اول خندید و گفت: الهی شکر به آرزوش رسید.
چند دقیقه نگذشته، بغضش ترکید و از دوری جلیل شروع کرد به اشک ریختن.
🌷شب اول کربلای 5 بود. لباس غواصی پوشید. وصیت کرد: جنازه ام را در شاهچراغ و سید محمد و قبر شهید دستغیب طواف دهید، بعد در گلزار شهدا کنار دوستانم ببرید و برایم روضه حضرت ابوالفضل(ع) بخوانید.
همان ساعت اول، گلوله خورد پشت سرش. او را در آغوش کشیدم. گفتم: نگران نباش، الان می برمت عقب.
خندید و گفت خداحافظ و شهید شد.
وقتی جنازه اش بعد یک هفته به شیراز برگشت، هنوز لبخند به لب داشت. عطری دل انگیز از پیکرش به مشام می رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آتش لسآنجلس به جان ضدانقلاب افتاد
🔹شبکههای ماهوارهای فارسیزبان معاند و ضدانقلاب در زمان آتشسوزیهای سالهای گذشته کمبود امکانات، بیکفایتی و عدم مدیریت جمهوری اسلامی را عامل این حوادث معرفی میکردند.
🔹حالا در زمان وقوع آتشسوزیهای شدید در کالیفرنیا و لسآنجلس همین شبکهها علت را «باد و طوفان» میدانند.
🔹این سیاست دوگانۀ شبکههای ضدایرانی به این حادثه محدود نمیشود، به عنوان مثال در ماجرای سیل مشهد، بیبیسی فارسی تمام فشار خود را برای سیاهنمایی به کار گرفت اما در اتفاقات مشابه مانند سیل در یونان ان را به عوامل زیستمحیطی ربط داد.
30.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #سالروز_شهادت
#سید_عباس_موسوی_تاکامی
#شهادت_۱۹_دی_۶۵_شلمچه
.
🔸مادر سید عباس میگفت :
پسر من دیگه پاهام توان نداره که بیام مزار بهت سر بزنم.هر وقت دلم تنگ میشه واست ، از همین ایوون خونه صدات میکنم... (( 🎥 #کلیپ دیدار با مادر #شهید سید عباس موسوی ؛ #ساری روستای #تاکام...))