جامعه متعادل | مهدی تکلّو
هیات زنانه (قسمت ۳)
تماشاگری یا عزاداری؟
همزمان وقتی مردها در هیأت و در خلال عزاداری در حال مشارکت در یک کنش جمعی هستند که از یک سوی عبادی و سلوکی ست و از سویی دیگری سیاسی و اجتماعی، زنان گویی در کنار نشسته اند و با مشارکتی حداقلی مترصد تخاطبی احتمالی هستند تا فرصتی پیش آمده و احیاناً بخشی از برنامه بر مدار آنها هم بگردد و توشه ای بردارند.
در جوامع شهری تر زنان در برزخی از آئین ها و سنت ها قرار گرفته اند که نه این را دارند نه آن. نه دستشان به شیوه های عزاداری سنتی آن گونه که هنوز در خرده فرهنگ ها و در برخی مناطق جریان دارد می رسد، نه میتوانند مانند مردان در یک فعالیت پورشور، طولانی مدت و به قول خانم صادقی بدنمند حضور پیدا کنند. زنها در عزاداری این جوامع سوم شخص جمع هستند، می بینند و می شوند و نهایتاً خوشه چینی میکنند. علیرغم این که حضور زنان به لحاظ کمی در هیأتها به ویژه هیأت های موفق محلی بیشتر از مردان است، فقدان رسوم و آداب عزاداری زنانه آنها را به انزوا و خلوت در میان جمع مجبور کرده است. فرهنگ عاشورا به رغم این که یک روی سکه اش حضور فعالانه زنان است، لیکن در عزاداری رایج جوامع شهری، زنان فرودست، نظاره گر و درجه دوم هستند. در برخی هیأت ها که مردها متولی امر خادمی و تصدی گری امور در قسمت خواهران شده اند این وضع رقت انگیزتر است.
اگر چه زنان در قبال این وضعیت یا خو گرفته و اساسا کناره گیری کرده اند، اما ما داریم ظرفیتی مهمی را از کف میدهیم. زنان، در غیاب هیأت زنانه و یا هیأت برای زنان، از مهم ترین و دم دستی ترین ایده ی مشارکت و کنش اجتماعی محروم شده اند. زنان به ویژه زنان خانه دار، در این شرایط خود را عضوی از یک گروه اجتماعی ورای خانواده و متشکل از دیگرانِ خود نمی بیند و به تبع اگر بستر دیگری هم نباشد در او چیزی تحت عنوان هویت اجتماعی و فرهنگی شکل نمیگیرد. با این که هیأت تشکلی سیاسی است، و این گونه سیاسی بودن را از زنها ستانده ایم.
چه کنیم؟ باید هیأت هایی زنانه برای زنان داشته باشیم. این که کیفیت و جزئیات آن چگونه است را باید در مباحثه و تضارب آراء جست و جو کرد و من از تعجیل بیزارم اما نتیجه هر چه که باشد باید این را شروع کرد و به عنصر تدریج و زمانمندی در امر فرهنگ ایمان آورد.
تکلمه: آیا هیأت های خانگی این خلأ را پر نمیکند؟ من اگر چه برای زنان اولویت اول را با هیأت های خانگی و خانوادگی میدانم اما کارکرد هیأت ها و اجتماعات عزاداری زنانه ی بزرگتر چیز دیگری ست که خواهم نوشت.
پ.ن: تصویر مربوط به عزاداری زنان قبیله بنی اسد که تمام حرم امام حسین (ع) در سیزده محرم هر سال برای آنان قرق می شود. ابعاد فردی، اجتماعی و ارتباطی این آئین را مورد بررسی قرار بدهید.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
هیأت زنانه (قسمت 4)
مطالعه اجتماعی هیأت های خانگی
«زن» و «فرهنگ» به واسطه ساز و کاری که آن را شیوه خلقت زنانه می نامیم، دست در دست هم دارند. علیرغم این که در جهان مدرن،عمداً یا سهواً زن با بدن مترادف شده، قرائت های اسلامی اما اصرار دارند زن را عنصر تعالی بخش حیات بشری معرفی کنند. «مرد از دامان زن به معراج می رود» نیز بیان دیگری از همین دستگاه انسان شناختی و به تبع جامعه شناختی است.
عنصر تعالی بخشی در زن نیز تنها به امر مادری اختصاص ندارد. انسان سازی زن اگر چه از بستر خانواده آغاز می شود اما سرزمین عملیاتی او تمام جامعه است. زن نرم افزار زندگی اجتماعی است و فرهنگ این گونه با او همسایه شده.
علوم اجتماعی مدرن، تکامل جامعه را در سطح تاریخ و بر بستر زمان توضیح می دهد. اما حقیقت زندگی اجتماعی و حرکتش، صعودی و نزولی است. جامعه سعادت و شقاوت دارد و فرهنگ در برابر معیارهای ارزشی لابشرط و ساکت نیست. در مدل مطلوب جامعه اسلامی نیز، سلامت جامعه با سلامت خانواده به مثابه اجزاء آن بستگی و درهم تنیدگی قابل توجهی دارد و دقیقاً اینجاست که پای زن وسط می آید.
روضه های خانگی چرا اهمیت دارد؟ چون زن را می برد و در همان جایی که باید رسالتش را ادا کند می نشاند. برخلاف هیأت های بزرگ، رهبر روضه های خانگی زن (مادر) است. اینجا زن به مثابه یک متفکر و مصلح اجتماعی برای تربیت خانواده و بستگان خود برنامه ریزی و طراحی میکند و نبض جریان تربیتی و فرهنگی را به دست میگیرد. روضه های خانگی از همنشینی محبت اهل بیت و عنصر زنانگی عقل و قلب ها را تحت تعلیم و تربیت قرار میدهد.
روضه های خانگی چه شکلی است؟ باز هم بر خلاف هیأت های بزرگ که باید برای جزئیات مناسکی آن طراحی کرد، من معتقدم هیأت های خانگی باید در بی شکل تر و بی قالب ترین حالت ممکن باشد. باید اجازه داد که سیاست گذار فرهنگی در آن خانه یا خانواده، به فراخور شرایط تصمیم بگیرد. روضه های خانگی نه تنها باید بی شکل باشد بلکه باید بی وقت باشد و از مقیدات مناسبت ها خارج شده و از امتیاز همیشگی بودن و استمرار بهره مند شود. هیأت خانگی یک هیأت متداول که کوچک شده نیست. هیأت خانگی نحوه ی اختصاصی آن خانواده برای مواسات در مصیبت های اهل بیت است. اشتباه کردیم شکل و شمایلش دادیم. هم به آن چهره ای خشک و رسمی سوار کردیم و هم از پس اجرای آن بر نیامدیم.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
روایت های صورتی
یقه چه کسی را بگیریم؟
برای انقلاب اسلامی که با داعیه سعادت دنیوی و اخروی انسان به عرصه تمدنی پا گذاشت، واضح ترین و بدیهی ترین ایده، بازنمایش انسان هایی است که از این مجرا به مرحله تعالی رسیده اند. شهید و زندگی نامه ی او از یک سو، میتواند ظرفیت موسعی برای امر تبلیغی قرار بگیرد، و هم از سویی دیگر عالی ترین و ملموس ترین سند تربیتی (به جای مانیفست تربیتی) در عرصه مدیریت فرهنگی است. از این منظر خاطرات شهدا و روایت از نحوه زندگی ایشان می تواند سبک زندگی ساز باشد. اما گمان ما این بود که در کوران عناصر و مجراهای سبک زندگی ساز غربی میتوان جوان و نوجوان کشور را ذیل کتابهای خاطرات شهید به عنوان یک محصول فرهنگی تمیز پناه داد. لیکن بی دقتی، بلکه بی سوادی و نگاه چپ چپِ منطق بازار به عرصه روایتگری، ما را با مجموعه ای حدوداً آشفته، نامطمئن و گاهی آسیب زا از این کالای فرهنگی مواجه کرده است.
#روایت_صورتی عنوان تمیزی است برای آن قبیل از بازنمایی های غیراصولی و ضدتربیتی از زندگی نامه ی شهید که در جنبه های خصوصی و اسطوره ای (تخیلی) از او افراط میکنند. نگاه ذره بینی بر عاشقانه ها و لحظات عاطفی-زناشویی شهید اگر چه در جذب مخاطب به این عرصه بسیار موثر بوده، اما در حقیقت با دور کردن محل تقرر و ایستادن شهید، از جنبه های فرازمینی و متعالی او، ظرفیتی که خون شهید میتوانست در آبیاری یک مکتب انسان ساز ایجاد کند را هدر می دهد. هم به استناد بازخوردها و مشاهدات متعدد و هم از طریق مداقه عقلانی میتوان از عوارض اخلاقی-فرهنگی این نحوه از روایتگری صحبت کرد. اما چرا وضع چنین است؟
فرهنگ در کشور ما از متولی نداشتن، رنج می برد. هیچ دستگاه و هیچ نهادی در سطوح بالا، در حال مدیریت منسجم بخشهای مختلف فرهنگی نیست. این کتابها بی هیچ ساز و کار عامدانه ای تولید و به عرصه اجتماعی پرتاب و ول می شوند. این آثار، هیچ تکه ی مشخص و فکر شده از هیچ پازل و نقشه راهبردی ای را پر نمیکنند و در یک کلام، کارهای فرهنگی حتی در سطوح نهادی و حکومتی با منطق آتش به اختیاری انجام می شوند. بخشی از مشکل ساختاری و بخشی دیگر به نحوه عملکردها متوجه است. طبیعتاً در این ساز و کار، نظارت و آسیب شناسی به دوش عرصه عمومی-تخصصی واگذار می شود. آیا عرصه عمومی هیچ تکلیفی در این باره ندارد؟ خیر، اما عرصه عمومی نه قرار است نقشه کلان مهندسی فرهنگ را به دست بگیرد و نه می تواند. لذا تا این چاله را پر کنیم، چاهی دیگر نشست میکند.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
وقتی شیطان می رود در جلدشان!
این انگاره که جمهوری اسلامی را به مثابه یک پیکره همگون، متحد و مسلط تقریر میکند که تصمیمات و سیاست گذاری ها را در اتاق فکری همدلانه و صمیمانه اتخاذ کرده و سایر ارکان حاکمیتی بخشنامه ها رج به رج واجب الاطاعه و خود را برابر آنها مسلوب الاراده می بینند، دیدگاهی به شدت پوپولیستی، زرد و البته ساده انگارانه است. جمهوری اسلامی نه تنها در مسائل خرد و پیش پا افتاده، بلکه اگر تصمیمها را متعلق به اشخاص و جریان ها بدانیم، در سطوح کلان نیز با تکثرات و اختلافات پیچیده ای مواجه است. من با این دیدگاه مسلماً مخالفم.
اما در شرایطی که افکار عمومی مدتهاست از شرایط اقتصادی نابسامان و تبعات و سیاق تصمیم گیری های حکومتی رنجور است، و در شرایطی که تمام گزاره های دانشی و معرفتی ذیل امر سیاسی دستخورده و استحاله می شوند، و در شرایطی که رسانه ها و شبکه های اجتماعی حضور سنگینی در روزمره ی ایرانی ها دارند و در مقابل حاکمیت در مدیریت آن دخلی ندارد، تصاویر دخترها از جلد کتاب درسی حذف می شود. با این توضیح که روانشناسان گفته اند تصویر روی جلد شلوغ است! اما توضیح نمیدهند که چرا الزاماً باید دخترها را حذف کرد؟ این تصمیم نابجا و اگر نگوئیم شیادانه و تحریک آمیز ( و واقعاً چرا نگوئیم؟ ) کلیت افکار عمومی را دربرابر کلیت جمهوری اسلامی قرار میدهد. آنهم با شعارهای نه به تبعیض علیه زنان و...؛ همان نگاه نادرست و کارتونی به حاکمیت که عرض شد. نتیجه چیست؟ نتیجه این که بار دیگر در سایه تفوق امر سیاسی بر بحث های معرفتی و علمی، عرصه مباحثات نظری و مطالبات حقیقی زنان به تریبون های مجادلات سیاسی بدل میشود. این در حالیست که در سالهای اخیر همواره درصد پذیرفته شدگان دختر در کنکورهای سراسری بیش از 50 درصد بوده است و گاهی این عدد به بیش از 60 درصد هم رسیده. که اگر قرار باشد از تبعیض بگوئیم و مرثیه سرایی کنیم باید سهمی هم برای پسرها قائل شویم که هم پیش روی خود سربازی را می بینند و هم کرسی های دانشگاهی برایشان کمتر شده و هم باید برای تشکیل خانواده و تجهیز آن قدم بردارند.
القصه، به قول معروف درد را از هر طرف بخوانی درد است. هم لیچار زن ستیزی بار تمامیت جمهوری اسلامی میشود، هم طبع شاعرانه شان شروع میکند به استعاره سازی و فیلم نامه نویسی که تصویر جلد فلان کتاب نمادی است از زن ایرانی و.... و نتیجتاً طرح عالمانه بحثهای هویت و جایگاه زن را به محاق می رود. به خاطر چه؟ به خاطر تصمیم ها و بلکه حاشیه سازی ها و هزینه تراشی های نابجا.