eitaa logo
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
1.6هزار دنبال‌کننده
950 عکس
111 ویدیو
20 فایل
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی پژوهشگر مطالعات جنسیت و جامعه کانال‌ها و صفحات من⬇️ https://zil.ink/mimte
مشاهده در ایتا
دانلود
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
🚷 کرونومید و سه مبارزه ی تو در تو 💊 با سه مقوله طرفیم، واقعیت، تصور ما از واقعیت و احساس و اراده ما نسبت به واقعیت. در واقعیت ویروس شکی نیست. اما تصویر ذهنی اجتماعی و آنچه احساس ما را در مورد این موضوع در بر میگیرد ماجرا متفاوت است. درحقیقت ما در سه جبهه در حال مبارزه هستیم. یک ویروس کرونا، دو تصور اجتماعی از جوانب آن و سه احساس عمومی اجتماعی از این شرایط: 💊 1. مبارزه با ویروس کرونا،‌ یک مبارزه زیستی و تجربی است که توسط کادر پزشکی کشور و وزارت بهداشت و مراقبت های مردمی در حال انجام است . 💊 2. اما اجتماعی از ویروس کرونا و اطراف آن، از داده های خبری تأثیر می پذیرد. این که چه معنایی در اذهان شکل بگیرد، محصول تقابل رسانه هاست. از همینجا مبارزه دوم آغاز میشود. نهادهای اطلاع رسانی با گزارشی که از مبارزه اول، به دست می دهند در ساخت ذهنیت ها، بزرگنمایی و یا واقع نمایی میکنند. این که ویروس چقدر باید ضریب بخورد و چقدر در صدر اخبار باشد، این که این ویروس چقدر خطرناک و کشنده تصویر شود، این که تاکنون در کشور چه میزان مبتلا و فوت شده داریم، این که اصلا آیا وضعیت بحرانی است یا خیر، مناسبات همین جنگ ذهنیت هاست. رسانه های معاند سعی در بزرگنمایی و ضریب دادن به اخبار کرونا و بحرانی نشان دادن این پدیده دارند. بازار شایعات و رسانه های غیر رسمی در این مبارزه داغ می شود. لذا 900 گزارش بخش فارسی بی بی سی را در مقابل نیمی از همین آمار در مورد سایر بخش ها و کشورها، در همین زمینه مفهومی تحلیل کنید. 💊مراجع رسانه ای داخلی هم علیرغم این که به ویژه در روزهای ابتدایی، با تکثر به میدان آماده بودند اما به نظر میرسد این روزها بهتر توانسته مدیریت افکار را دست بگیرد. هرچند رسانه های دلسوز غیر رسمی هم در مدیریت ذهنیت ها و ترسیم واقع نقش به سزایی داشتند. 💊 3. اما نتایج جنگ دوم به جنگ سوم سرریز میشود. جنگ سوم، جنگ گرایش هاست، جنگ سوم جنگ تصمیم هاست، جنگ بیم و امید است. احساس اجتماعی نسبت به این موضوع چیست؟ فارغ از واقعیت و قطع نظر از میزان بزرگنمایی از واقعیت،‌ احساس عمومی یک جامعه میتواند امیدوارانه و همدلانه یا نومیدانه و همراه با ترس باشد. در جنگ سوم علاوه بر رسانه ها، های افراد هم نقش آفرین است. جنگ سوم،‌ در دلها شکل میگیرد و مرزبندی ها را من این گونه می ببنم: گفتمانِ «» در برابرِ‌ گفتمانِ «ایران جای ماندن نیست» 💊 بخشی از بدنه ی اجتماعی تصمیم گرفته همدلانه را به سطح جامعه و اعماق دلها تزریق کند. کادر پزشکی و پرستارها گزارشهای امیدوارانه شان را از جامعه دریغ نمیکنند. تصویر لبخند دانشجوی مبتلا و ژست امیدوارانه پرستاران دست به دست میشود و طلاب جهادی به یاری بیماران و پرستاران عازم بیمارستانها می شوند. 💊 در طرف مقابل، تصویری بحرانی از شرایط نشان داده می شود، تبعیض، ناکارآمدی مسئولین و ایجاد بی اعتمادی به آمارهای داخلی، ضریب می خورد. شخصیت های دینی، گزاره های علمی را نفی میکنند و سوژه تمسخر رسانه ها می شوند و جمهوری اسلامی به و غیرعلمی بودن متهم می گردد. اخبار احتکار و گرانی و ماسک و اقلام بهداشتی ترند می شود. و ما این گونه، علاوه بر ویروس کرونا، در معرض کرونومیدها هستیم. کرونای ناامید کننده. 📌 بیایید به سهم خود،‌ در هر سه عرصه مبارزه کنیم! 囧 @Segerme
در خانه (یادداشت های کرونایی ، شماره ۱) بعد از سه هفته امروز فرصت نوشتن پیدا کردم و البته فرصت خواب. البته کم حرفی هم گرفتم. دکترهایی که دیدیم با طعنه می گویند همه تون میگیرید. من علائم خاصی ندارم ولی لابد این کم حرفی به خاطر کروناست. روزهای اول کرونا که روزی دو تا سه تا به مبتلایان اضافه میشد، بسته بودم کلی کتاب و ... بخوانم. آن روز ها آمار سه رقمی ایران را با هشتاد هزار تای چین مقایسه می کردیم و خیلی نگران نبودیم. امروز مرز ۲۰ هزار نفر را رد کردیم. البته آن نصفه ی مردم ایران که در اطلاعات اند و آن نصفه ی دیگر که فامیل اطلاعاتی ها هستند، هر دو گروه متفق می گویند آمار خیلی بیشتر از اینهاست، نمی‌گویند! اما فارغ از این که دقیقا آمار چقدر است، من این روزها بیش از هر وقت دیگری احساس شرایط جنگی میکنم. جنگ بماهو جنگ. حتی روزی که حاج قاسم را زدند و طرفین مدام تهدید میکردند، مثل امروز حماسه و شور را استنشاق نکردم. ویروس چه جنگ بیولوژیک باشد که نباشد ما در شرایط بدی به سر می بریم. واژه ی بحران را نگه داشتم برای یکی دو ماه بعد به کار ببرم. کرونا، سیل و زلزله نیست که یک طرف کشور بیاید و بقیه کشور بگویند آخی و دعا کنند. کرونا در حال پیش روی است به سمت شما که این متن را می خوانید. ما در شرایط جنگیم. سه چهار هفته است کادر پزشکی و پرستارها صبح و شبی مشغولند. برخی بریده اند، اندکی جا زده اند.‌ دانشجوی سال آخر پزشکی انصراف داد و گفت نمی مانم، آن پدر و مادر هم آمدند دست پسر پرستارشان را گرفتند و از بیمارستان بردند. وضع وخیم تر از این حرف هاست که فکر میکنیم؛ به مرور می گویم. اما آرایش ما اصلا جنگی نیست‌. چه ماها که در برج عاج نشستیم و در خانه دانشکده برپا کرده ایم و این روزها را تحلیل میکنیم، چه ماها که پهنای باند مملکت را در فیلیمو و... خرج‌ میکنیم و تا الان چندین سریال تمام کرده ایم، چه ماها که بی اعتنا به همه چیز داریم در بازارهای شلوغ، فرائض شب عید را ادا میکنیم. برادران و خواهران، در خانه نمانید. اول بیمارستان ها و بعد خیلی کارهای دیگر روی زمین است. این ژانرهای روشنفکری یا سرگرمی را بگذارید برای بعد. با این شیب تا تابستان درگیر کرونا هستیم. این روزها همدلی میخواهد. این روزها کار جمعی و تشکیلاتی میخواهد. این روزها باید وسط میدان بود. نگذارید از این به بعد، کوچه هایمان را با اسامی شهدای خدمت نام گذاری کنند. نگذارید خرمشهر بیمارستان ها غصب شود. @jsalamat_ir ۲۹ اسفند ۹۸ 囧 @Segerme
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
خانه از پای بست، از پای بست خانه (یادداشت های کرونایی، شماره ۵) امروز یک آقای کراواتی آمده بود بیمارستان بهارلو که بچه های قرارگاه آنجا مشغولند. در صنف ماساژ تهران هم سمتی داشت. آمده بود بچه های جهادی و پرستارهای خسته و کوفته را ماساژ بدهد. بچه های جهادی با هم تفاوت های زیادی دارند. سلیقه ها و عقیده های متفاوتی دیده ام، سه آتیشه، دو آتیشه،‌ یک آتیشه و کمتر. اما این یک قلم به تنهایی دایره ی جهادی ها را چندبرابر کرده بود. باید او را از نزدیک ببینم. باید بفهمم چه چیزی او را تا اینجا کشانده و با شش تیغ بیشتر جذب گروه جهادی ما کرده. اما واقعا این جهادی ها عجب پدیده ای اند در جمهوری اسلامی! بنا کرده‌اند زندگی‌ هایشان را اول با حوادث انقلاب اسلامی هماهنگ کنند؛ سیل، زلزله، اردوی جهادی، انتخابات و حالا هم کرونا؛ زندگی شخصی هم تا اطلاع ثانوی تعطیل... . اما بین این پدیده ها خودش پدیده ایست. باید سر فرصت برایتان تعریف کنم. یک هفته قبل از عید، لابلای بیمارستان گردی و قرارگاه گردی‌اش، ول کنش به قرارگاه ما اتصالی کرد و شبانه روز اینجا وقت میگذارد. هم راوی معمولان و پلدختر بوده و هم کرمانشاه، هم برای اربعین از میرجاوه گرفته تا کربلا نوشته و مدد رسانده، و هم این روزها سوزن قلمش به گیر کرده. با حساب سرانگشتی بعید میدانم بیشتر از دو ماه از سال قبل را خانه بوده باشد. آنهم شبانه روز مشغول پژوهش و مستندسازی. فیلم پسر سه چهار ساله اش را نشانم داد؛ با بغض شیرینی می‌گفت : بابا من فرزندتم.... :)))) او را که می بینم از این که موقع سیل و زلزله، مشغولِ تهران بودم حسرت میخورم. احساس میکنم در حضور و غیاب بزرگی باخت داده ام. انقلاب تا این جهادی ها، این چند میلیون سرتراشیده را که پای همه چیزش ایستاده‌اند دارد، باقی ست. فحش خورهای از همه طرف، هر کجا رفتند برکت بردند. جهادی ها خودشان بی توضیح، بهترین ظرفیت فرهنگی و تبلیغی انقلاب اسلامی اند. امروز پرستاری که بچه های جهادی برایش تولد گرفته بودند، برادرش را در سایت قرارگاه ثبت نام کرد. انقلاب اسلامی یعنی همین جهادی ها که بخاطر در لالمونی روشنفکر و سلبریتی و هیأتی های بی عقل و بیرون از گود و در بی تدبیری مسئولان، با ویروس مرموز این روزها تنه به تنه شده اند. اینها هستند که ثابت میکنند، ولی نعمتان انقلاب مردم اند. همین هایی که قبل از ورود به بخش وضو می‌گیرند‌ و از زیر قرآن رد می شوند... . یکی از پیرمردها امروز خوب شده بود و آماده مرخصی، فرزندانش حاضر نبودند به خانه برش گردانند. بچه ها با کلی تلفن و صحبت راضی شان کردند. خدا را این روزها بیشتر می بینم. پ.ن: دلم میخواهد جهادی بشوم. دعا کنید ۹۹/۰۱/۰۹ @Segerme