جامعه متعادل | مهدی تکلّو
شما فکر میکنید برای تجلیل از زن، باید «زن بودنِ» او را کنار بگذارید تا بتوانید از انسانیتش دفاع کنید. این آیا مگر تکرار منفعلانهی ادبیات کهنهای نیست که زن بودن را مساوی با نقصی در انسانیت معنا میکرد؟ تنها تفاوت در این است که شما دارید از آن فرار میکنید و کمتر جدیاش میگیرید. شما دارید محدودهی حضور جنسیت را تا حد ممکن کوچک میکنید تا گلیم «انسانیت» او را از آب بیرون بکشید. بله، در یک سابقهی تاریخی رسوبکرده، زن بودن یعنی چیزی را از انسانیت (بخوانید انسانی که مردها بودند) کم داشتن؛ شما هم دارید این زن بودن را از روی میز پاک میکنید تا ثابت کنید زن در انسانیت چیزی از مرد کم ندارد و میتواند مثل او به سعادت و کمال برسد. میتواند مثل مرد مجاهد باشد و اثر بگذارد و... . گرامیان! این خودش اصالتبخشی به مرد است. شما فقط دارید زحمت نامرئی کردن مرد بودن را میکشید!
پرسش اصلی این است: مبنای این تفکیک چیست؟ این تفکیک از کدام هستیشناسی نیرو میگیرد؟ تفکیک انسانیت از جنسیت متعلق به کدام دستگاه نظری است؟ اساساً انسانیت در کجا فارغ از جنسیت متحقق میشود؟ نهتنها جنسیت قابل تفکیک از انسانیت نیست بلکه انسانیت، جنسیت و فردیتِ زن همه وجوهی از یک حقیقتاند. جنسیتِ فارغ از فردیت هم در خارج متحقق نیست! اینجا من قصد ندارم به بحثهای مربوط به جنسیت در علمالنفس فلسفی، عرفانی یا کلامی تکیه کنم - که در آن جا هم علیرغم وجود برخی اختلافنظرها، در تأملات جدید سنگینی وزنه به سمت جنسیتمندی نفس انسان روشن است. اما اگر قصد دارید بدون استفادهی مستقیم از ذخائر فلسفی، زن مسلمان ایرانی را مستند به پایگاه معرفتی انقلاب اسلامی و رهبرانش کنید، باز هم چنین تفکیکی نه در ادبیات مصرّح و نه در فحوای کلام ایشان وجود ندارد؛ بلکه فضا کاملاً بهعکس است.
شما میتوانید به نحوی انتزاعی و ذهنی، به زن «فارغ از جنسیت» یا «فراجنسیت» فکر کنید، اما در واقعیت عینی، نه انسان بدون جنسیت میماند و نه جامعه بیتأثیر از جنسیت!! شما میتوانید زن بودنِ زن را در پرانتز گذاشته و او را برای رسیدن به حقوق انسانیاش، بهعنوان یک انسان مجرد از جنسیت به میدان بفرستید، اما در این لحظه نتیجه چیزی جز این نیست که زن را منفعلانه و غیرمنتقدانه به هاضمهی متافیزیک مردساخته یا حتی مردسالار رها کردهاید. ادبیات «فراجنسیت» البته متعلق به امروز نیست و شاید قدمتی بهاندازه سه دهه دارد. اما در همین سه دهه هم بود که از زن خواسته شد خودش را از دل خانه و آپارتمانهای ضدزن تا ساختارها و نهادهای اجتماعیای که هیچ وجه زنانهای ندارد، کش بدهد. موضوع حتی این نیست که باید ساختارها و جامعهی موجود را برای زن متناسبسازی کنیم!! این خودش ضعیفپنداری زن است. مسئله اساسی این است که زنان خودشان چگونه نظامها و ساختارها را متعادل میکنند. در همین دو سه دههی گذشته بود که از زن انقلابی میخواستید هم خانه را سامان بدهد، هم به تعداد مکفی بچه بیاورد و هم کنشگر اجتماعی و در میدان (و احتمالاً شاغل) باشد و در این مسیر اشتباهی شیرهی جان او را گرفتید، چون معناهای عینی و ذهنی را مردها ساختند! اجازه ندادید زنان خودشان زندگی را با تمام تعیناتش از خانه، معماری، خیابان، شهر گرفته تا هنجارها و قواعد اجتماعی بازتعریف و بازتولید کنند. در همهی سالها زن را بازیگر میدان خواستید اما صحنهی بازی، کارگردانهایی هم دارد و شما غافلید!
الگوی سوم زن فقط یک دستورالعمل اخلاقی فردی برای زنان نیست. زن الگوی سوم به تعبیر رهبری معمار ایران جدید است. یعنی وقتی از الگوی سوم زن صحبت میکنیم، داریم از نوع سومی از زندگی اجتماعی با تمام شئونش صحبت میکنیم. «جامعهی سوم» هم باید جامعهی «نه شرقی، نه غربی» باشد. شما زن را (فارغ از جنسیت!) در جامعهی «هم شرقی و هم غربی» رها کردید. این که شما زن بودنِ زن را در پرانتز بگذارید، به او کمکی نکردهاید بلکه شما دارید همان ادبیاتی را که جنسیت را مایه تضعف زن میپنداشت، فربه میکنید. چنانچه زن بودن را از انسان بودن زن جدا کنید، دارید اجازه میدهید انسان بودن با مرد بودن اشتباه گرفته شود! برادران و خواهران، معیشت زنان در جامعهای که زنانه ساخته نشود «ضنک» است؛ هرچند قلیلی از آنها در ازای جان کندن به موفقیتهایی هم برسند.
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
زن بودن در انقلاب اسلامی و در سنت فلسفیاش نهتنها ضعف نیست بلکه کاملاً بهعنوان یک صورت از انسان بودن برای تکمیل معنای انسان در جامعه ضروری است. نقیضِ مفهوم «ناقصپنداری زن»، «چشمپوشی از جنسیت» در زن نیست، بلکه باید کمال و قابلیتهای انسانی را در درون جنسیت او دنبال کنید. زن بودن را به رحِم و جهاز فرزندآوری تقلیل ندهید! باید به «زن و مؤنث بودن» بهعنوان یک عنصر معناساز، مولّد و در نسبت با جامعهی مردمحور، انتقادی و ساختارشکن احترام گذاشت. زن بودن زن چیزی از انسانیت او نمیکاهد. میدانید چرا غالباً به مرد بودنِ مردان تأکید نمیشود؟ چون وقتی زن بودن از معنا تهی شده باشد، مرد بودن با انسان بودن یکی گرفته میشود. یک بال در حدوث انقلاب اسلامی زنانه بود و باید در بقایش نیز این بال را جدی گرفت.
مریم کاظمزادهها و مرضیه دباغها زن بودند، زن انقلاب اسلامی و زن تراز و هر چیز دیگری و وقتی میگوئیم زن بودند همزمان داریم میگوئیم انسان بودند! (مگر در نگاه شما زن بودن یعنی انسان نبودن!!!؟؟) چنانچه اصغر وصالیها و احمد متوسلیانها مرد انقلاب اسلامی و مرد تراز و.... بودند و مرد بودن هم یعنی انسان بودن!
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
آیا مدیریت بدن/پوشش امری فردی است یا امری جمعی؟ بله، مسلماً هر زنی وقتی در مورد بدن/پوشش خود تصمیمی بگیرد کنشی فردی کرده است، اما اگر ثابت شد که از بیرون بر بدن/پوشش او جریانهای سلطهگری به نحوی نهادمند و ساختاری اعمال نظارت و قدرت میکنند، آیا لازم نیست که در مقابل آنها از سیاستهای مقاومتیِ «جمعی» و «نهادی» صحبت کنیم؟ بحثم را کمی شرح میدهم.
گفتمانها و قدرتها از طریق تصویرسازی از «زیبایی» و تنظیم معیارهای آن تلاش میکنند، کاراکتر «زن مطلوب» خود را هژمون کنند. در گفتمان تحجر (جامعه پدرسالار) به واسطهی آن که «زن، بدن و زیبایی» با مفسدهی جنسی گرهخورده، «زیبایی» و «رنگ» اقلام ممنوعه به شمار میآید. کاراکتر «زن مطلوب» در این گفتمان غالباً نامرئی و غایب است و هرگونه زیبایی قدغن اعلام میشود. در این گفتمان، حجاب زن کورکورانه و بیمحتوا است و زن خالق آن نیست؛ یا از روی عادت میپوشد و یا ذیل معناپردازی مردان (دستور مردان یا برای تحریک نشدن مردان). او خودش معناپرداز و تعیینکنندهی پوشش، رنگ و زیبایی نیست و مرد در قالب پدر/شوهر/سلطان تعیین میکند زن با زیباییاش چطور تعامل کند. محدودهی پوشش و نمایش زن با میزان تحریکپذیری مردان تنظیم میشود حتی اگر این محدوده از حداقل شرعی باشد.
در گفتمان مُد نیز (جامعهی مردسالار)، «زن، بدن و زیبایی» با امر جنسی گرهخورده است. اما به دلیل آنکه منطق حاکم بر آن، منطق بازار است، زیبایی/جاذبهی جنسی مزیت و سرمایهی بازار معنا میشود. گفتمان مذکر مُد هم، از طریق تنظیم «معیارهای جنسیشدهی زیبایی» کاراکتر زن مطلوب خود را خلق میکند؛ زن مطلوب او زنی است که زیباترین (جنسیترین) باشد. برجستگیهای اندام، لاغری و چاقی، رنگ پوست، تتو، آرایش و... همگی مؤلفههای هستند که ضریب زیبایی/جاذبهی جنسی و در حقیقت «قیمت» زن را تعیین میکنند. در این لحظه دال زبانی «سکسی» برای توصیف زن زیبا برساخت میشود. زیبایی/سکسی بودن، در اینجا یک ساختار ارزشی/اخلاقی است که گفتمان مذکر مُد با تصویر کردنِ روزمرهی مصادیق آن، بدن/پوشش زن را کنترل میکند. معیار این زیبایی/سکسی بودن چشم و لذت مرد و زبان او است. زن خودش را به اعتبار توصیفی که مرد از او میکند میشناسد و خود را با آن هماهنگ میکند. این «نهاد زیبایی» به ساختار بروکراتیکی نیز تبدیل میشود که زنان برای بالاتر رفتن در آن باید «هزینه» بپردازند و هزینهی آن زیباتر/سکسیتر بودن است. صورت بدون نقاب این بروکراسی صنعت پورن است و صورت با نقاب آن صنعت مد! به هر حال مسئله این است که معیارهای زیبایی زنان، نه توسط خود زنان بلکه از نگاه مردان تعیین و تنظیم میشود.
حالا این دوگانه را ببینید! یک گفتمان، زن نامرئی/غیرزیبا تولید میکند. یک گفتمان هم میخواهد بدن زن را به نفع چشم و میل مذکر، جنسی و مصادره کند. «تصویر زیبایی» و نحوه مدیریت آن در گفتمانهای موجود در قالب «نهاد» و بهمثابه یک ساختار ارزشی، بدن زن (هویت زن) را برساخت و کنترل میکنند. نظارت بر بدن زن تحت مدیریت تصویر «زیبایی» و معیارهای آن توسط دو گفتمان مذکر انجام میشود. حال برگردیم به پرسش آغازین: در مقابل این دو هویت نهادی و ساختاری، چگونه زن میتواند با هویت فردی و بدون هویت ساختاری، بدون هویت گفتمانی و بدون جهان اجتماعی مقاومت نموده و از آزادی و حق کنترل بر بدن خود صحبت کند؟ چطور میشود به معیارهای زیبایی مردساخته تن داد اما احساس آزادی و استقلال کرد؟ در مقابل آیا میشود جامعهای را تخیل کرد که زن در آن نه نامرئی/غیرزیبا است و نه مرئی/سکسی؟ چگونه میتوان به سلیقهی متکثر زنان و میل آنان به زیبایی امروز توجه داشت اما به دام امر جنسی نیفتاد؟ چطور میشود زیبایی را لزوماً با امر جنسی مترادف نکرد؟ زن مسلمان متشرع چطور با زیبایی تعامل کند؟ آیا ممکن و مطلوب است که به الگوی حجاب سنتی بازگشت؟ یا آیا میشود سادهلوحانه مانند حجاباستایلها معیارهای زیبایی مردساخته را پذیرفت؟ آیا میشود از الگوی سومی از حجاب و پوشش بحث کرد که زیبا هم باشد؟ آن چه جور زیبایی است؟ و سؤالات بسیار دیگر!
بههرحال من صحنه امروز را عرصه منازعه در خرق و خلقِ1 «تصویر» از زیبایی، رنگ، آراستگی و... میبینم. برای طرد دو گفتمان موجود باید از تشکل، جمعیت، نهاد، گفتمان و ساختارسازیهایی که زن انقلاب اسلامی خالق آن است بحث کرد. باید از این بحث کرد که چطور میتوان زن مسلمان ایرانی را از فشار سنگین دو الگوی پوشش جنسیشده رهانید و میل او -که آیت جمال است- به زیبایی را محترم شمرد!
ارائه بحث حجاب از منظر تعادل اجتماعی جنسیت_01.mp3
46M
- حجاب و زیبایی زن از منظر تعادل جنسیتی
- تحلیل سه گفتمان انقلاب اسلامی، پدرسالاری و مردسالاری در مورد حجاب و زیبایی زن
- نهاد و گفتمان زنانه به عنوان راهبرد کلان
غایله تابستانه حجاب در کشور.pdf
3.84M
مجله تحلیلی هاتف
یادداشت بنده با موضوع تجدید نظر در حجاب موجود
جامعه متعادل | مهدی تکلّو
نقطهی مطلوب برای طراحان سندهای عفاف و حجاب و گشت ارشاد چیست؟ این که زنان همگی محجبه و چادری بشوند؟ یعنی این خردهای جمعی که این آش شور را برای ما پختهاند با جامعهای که زنان آن همه چادری و محجبه باشند مشکلی ندارند؟ اگر چنین است پس بهتر است از محجبهها و چادریها در مورد محرومیتها، قضاوتها و سرزنشهایی تجربه کرده و میکنند بپرسیم. با زن چادری که میخواهد فعال اجتماعی باشد چه تعاملی میشود؟ با زن چادری که میخواهد ارتقای علمی یا شغلی بیابد چگونه برخورد میشود؟ چادریای که به جای چهار فرزند یک فرزند دارد چه جایگاهی در این گفتمان دارد؟ خانمی که مجرد است یا خانمی که تجربهی طلاق دارد چه؟ یعنی آیا همین امروز چادریها سوگلیهای جامعه هستند؟ یا آنها هم به حسب خود دارند در مورد این که «چه هستند و چه نیستند!» مجادله میکنند؟ اگر چیزی از «رنجنامه» های خانمهای محجبه و چادری شنیده باشیم تصدیق میکنیم که مسئله فقط پوشیدگی و لباس نیست! رفتار زنندهی ماموران گشت ارشاد به خاطر آموزش ندیدن نیست! زن بدحجاب عصیانکار و برهمزنندهی نظم مطلوب گفتمان است. همه چیز به این بستگی دارد که این عقلای تصمیمگیر و سندنویس چه تصوری از موجودی به نام زن دارند و توقعشان از زن چیست؟ آیا واقعاً زن گفتمان گشت ارشاد با زن گفتمان فرزندآوری و صیانت فرقی دارد؟
بله من سخت طرفدار قانون حجابم، اما این که میگویید اگر امروز عقبنشینی کنیم و قانون را برداریم، کار به برهنگی کشیده میشود (که من موافقم) را از آن طرف هم ببینید: اگر زنان تحمیل معنای مردانه از حجاب را بپذیرند آیا این تحمیل مردانه پیشروی نخواهد داشت؟ آیا این گفتمان که تعاملش با زنان از روی تحقیر و سلب استقلال هویتی و نه تکریم و تجلیل آنان است، در ادغام فردیت زنان در ساختارهای جمعی و با مرکزیت مردان پیشروی نخواهد کرد و آنها را به پستوی بینقشی در جامعه و تاریخ نخواهد راند؟ معلوم است که گفتمان غربگرا هویت زن را به برهنگی گره میزند. اما دقیقاً به همین دلیل که آنان «استقلال هویتی» زن را نادیده و برای او هویت او تصمیم میگیرند، باید با این گشت ارشاد و این گفتمان ترویجی مذکر مخالف بود.
لذا میخواهم بگویم هم حجاب و هم بدحجابی،در حقیقت مسئله هویت زن است. زن مسلمان ایرانی که غالباً به حجاب، حیا و پوشیدگی (متناسب با عرف پیرامون) گرایش دارد میانهٔ دو گفتمان است که نه لباس! بلکه در وهلهی اول و آخر اجازه نمیدهند زن خودش باشد و اجازه نمیدهند صدایش دربیاید و بگوید چه تصوری از خودش دارد. شرقیها و غربیها فقط زن مطیع میخواهند!
لذا استخوان گلوگیر اجباری که میگویند نیست! گشت ارشاد «درد» است، اما درد که بیماری نیست. «بیماری» این است که زنان نتوانستهاند فاهمهی جمعیشان را از خود و حجاب به میدان بیاورند و ما باید در مورد حجابی که مردان برساختهاند گفتگو کنیم. خب چرا؟ استخوان گلوگیر این است که حجابی که آنها میگویند در زیست زن مسلمان ایرانی هیچوقت جایی نداشته است و به همین دلیل هم ناکارآمد است. از خود بپرسید «واقعاً» چرا حجاب میکنید؟ آیا به همین دلایلی که از بیلبوردها و منبرها شنیدید یا دلایلی مدفونی دارید که حتی برایش کلمه پیدا نمیکنید؟
هدایت شده از عصر زنان
روایت مردانه از حجاب زن، اصلی.m4a
20.39M
#لایو
فایل صوتی (کمحجم)
باموضوع
«روایت مردانه از حجاب زن»
مهمان: جناب آقای مهدی تکلّو
(پژوهشگر حوزه جنسیت و جامعه)
میزبان: الهه شفیعی
|رسانه نخبگانی #عصرزنان|
|@asrezanan_ir|
هدایت شده از عصر زنان
پذیرش اجتماعی نهاد حجاب.m4a
19.68M
#لایو
فایل صوتی (کمحجم)
باموضوع
«پذیرش اجتماعی نهاد حجاب در دنیای مدرن»
مهمان: حجت الاسلام حسین مهدیزاده
(پژوهشگر نظریه اجتماعی)
میزبان: مهدی تکلو
|رسانه نخبگانی #عصرزنان|
|@asrezanan_ir|