🎬کمال ها و صادق ها
موقع رفتن به سالن، راهنما با تعجب گفت: آقا شما متوجه هستید؟ این فیلم مثبت 12 است! گفتم انشالله مشکلی نیست.
یعنی چاره ای نداشتم غیر این بگویم. بلیط گرفته و از قبل به بچه ها وعده داده بودم.
از "نیمروز" که فارغ شدیم از بچه ها که هرسه زیر 12 سال اند درباره فیلم سوال کردم. بجز آخری که 2 ساله است و خدا را شکر اول فیلم خوابید، نظر بقیه جالب بود.
... خلاصه هرچقدر وقت صرف می کردم تا از زیر و زبر جنایات نفاق بگویم به این اندازه موثر نبود. هم تشکیلات نفاق و هم امتداد نفاق تا امروز و مرز نفوذ.
این اندازه تاثیر انتظار نداشتم...
.
اما برای خودم شخصیت "کمال" و "صادق" قابل اعتنا بود.
کمال و صادق هر دو مابه ازای امروزی دارند. کمال آدمی است اهل تکلیف. آدمی که به ظاهر تکلیفش جلوتر از حقش است. اما عمق این تکلیف گرایی قابل اعتنا بود. کمال شخصیتی متعصب و انقلابی دارد، اما فیلم ساز با زیرکی و رندی نشان می دهد، این تکلیف گرایی صرفا ایدئولوژیک نیست و ایدئولوژی او پشت سر شخصیت فردی و علقه های شخصی اش قرار دارد.
چه آنکه وقتی فهمید صادق، اهل رفاقت نیست، حاضر نشد ماجرای منافق شدن خواهرش را بگوید و چه آنجا که وقتی بحث خواهرش ناموسی شد، بر ارزش اطلاعاتی عباس زری باف چشم پوشید و از سرعصبانیت او را می کشد و چه آنجا که در نهایت تاب نمی آورد ماشه بر خواهرش بفشارد.
اما صادق نیز شخصیتی امروزی دارد. شخصیتی حداقلی و متوقف به ساختار؛ صادق نماد یک تکنوکرات اطلاعاتی و امنیتی است که اگر اشتباه کند و چند نفر را به کشتن دهد، هزینه اش را گردن ساختار می اندازد و وقتی با اشتباه دیگران مواجه می شود حاضر نیست فراتر از ساختار آدم ها را تحلیل کند.
من از کمال آدم هایی را می فهمم که ظاهرا ایدئولوژیک اند اما تعصب شان بیشتر ناشی از شخصیت خلقی و علقه های فردی و سلیقه ای شان است و از صادق نه یک فرد که یک ساختار را می فهمم.
فیلم دیدنی است. از آندست فیلم ها که تا ساعت ها بلکه روزها مخاطب را درگیر می کند.
@mahdian_mohsen
راه پیمائی جاماندگان دیگه چه صیغه ایست؟
در خبرها آمد که جمعیت راه پیمایی جاماندگان اربعین در تهران 3 برابر شده است.
یکی پرسید: "راه پیمائی جاماندگان دیگر چه صیغه ایست؟"
ذهنم درگیر شد.
مگر کسی برای غصه خوردن و متاثر شدن از جاماندگی هم راه پیمائی می کند؟ اصلا چرا این اسم؟ قرار است چه چیز را نشان دهند؟
دقیق تر شویم.
ماجرا صرفا عزاداری نیست؛ چه آنکه مگر سالهای قبل از این مناسک داشتیم؟
بیائید حداقلی نباشیم.
یک کشش وجود دارد. یک قدرت معنوی که نمایش جاماندگی را هم انگیزه می بخشد. راه پیمائی جاماندگی، پیامد اجتماعی یک رشک و غبطه قوی فردی است.
این کشش عمیق چیست؟
کسانی که راه پیمائی اربعین را ذیل سرفصل های "عبادات فردی" تحلیل کنند اهل خسران اند. ماجرای راه پیمائی اربعین را نمی شود صرفا با روایتی شبیه روایت جابر و غیره تحلیل کرد. چه آنکه زیارت امام حسین همیشه هست. قدم برداشتن برای زیارت و ثواب فردی نیز متوقف به اربعین نیست و برای همه روزهای سال است. صرفا برای زیارت هم نیست؛ چه آنکه برای نماز جماعت و دیگر عبادات هم از ثواب قدم ها نوشته اند. "زیارت مخصوص" نیز تنها منحصر به اربعین نیست.
پس چه بگویئم؟
برای دقیق تر شدن باید بدانیم که راه پیمائی اربعین، یک "رستاخیز عظیم شیعی" است که ذیل سرفصل های "دین اجتماعی" تعریف می شود نه دین فردی: "حرکت اجتماعی"، "خدمت رسانه خالصانه"، "محبت ورزی عاشقانه"، " مبارزه با ظلم"، "مانور قدرت شیعی"، "شجاعت و حماسه"، "قیام" و ...
حالا با عنایت به این سرفصل ها و ذیل دین اجتماعی یک بار دیگر آمار را مرور کنید. رشد 50 درصدی راه پیمائی اربعین در کنار رشد 300 درصدی راه پیمائی جاماندگی. ایندو یکی است و تنها آمار کسانی است که احساس درونی شان را به نمایش کشیدند...آنها که دل شان با این تظاهرات شیعی است بماند.
این کشش خروشان از عزاداری سیاسی-اجتماعی است که جاماندگی را هم به نمایش می کشد.
قدر بدانیم. این تنها رشد معنویت نیست؛ بلکه رشد معنویت انقلابی است.
فرش تا عرش فاصله است بین معنویت فردی تا معنویت جمعیِ همراه با تولی و تبری.
@mahdian_mohsen
خب چرا آدرس غلط می دهید؟
ما که موافق رفراندوم هستیم. ولی رفراندومی بالاتر از انتخابات؟ فعلا نتایج همین رفراندوم را تحویل بگیرید تا بعد.
اگر قرار هم به رفراندوم باشه ملت تقاضای برگزاری این رفراندوم را دارند که این دولت همین امروز برود یا بماند؟
مردش هستید؟
بسم الله
@mahdian_mohsen
وقتی فکر می کنیم متفاوت حرف زدن به خودی خود یک ارزش است،
وقتی ژست مخالف و معترض را یک ارزش می دانیم،
وقتی فکر می کنیم آخوند وقتی مردمی است که ضد حاکمیت باشد،
آنوقت از مجمع الفسادی چون زم و رسانه سراسر دروغی چون آمدنیوز حمایت می کنیم و چنان می گوئیم که گویی تعطیلی این رسانه ضایعه ای برای اصلاح حکومت است.
به همین اندازه مشمئز کننده
@mahdian_mohsen
✅یک روز با 2 دروغ شاخ دار حاکمیتی
به دو دروغ حاکمیتی در یک روز توجه کنید.
خبر یکم. آقای جهانگیری روز گذشته اعلام کرد که فاتف و سی اف تی به تائید رهبری انقلاب رسیده است. حتا رئیس دفتر رییس جمهور هم حاضر نشد مسوولیت این ادعا را بپذیرد. و در نهایت خبر بصورت رسمی تکذیب شد.
خبر دوم. آقای جهانگیری گفت تصمیم داشتیم بنزین را سهمیه بندی کنیم اما یک رسانه خبر را منتشر کرد و نگذاشت. آقای جهانگیری فراموش کردند که وقتی آنروز این خبر منتشر شد وزیر نفت اصل آنرا با قاطعیت تکذیب کرده بود.
از طرفی از ابتدای امسال رئیس جمهور و معاون اول و سخنگو و وزیر نفت بارها و بارها اعلام کردند تصمیمی برای افزایش قیمت بنزین نداریم.
خبر جهانگیری نشان داد همه آن اظهار نظرها دروغ بوده است.
این بی صداقتی ها آثار پرهزینه ای بر جامعه دارد و عجیب است که آقایان نسبت به این موضوع بی اعتنا هستند. مردم گرانی و سیاست های غلط را به شرطی تحمل می کنند که احساس کنند دولتمردان آنها صادقند. جامعه ای که به دولتش بی اعتماد شود در هیچ تصمیمی، ولو تصمیمات دقیق همراهی نمی کند. این دروغ ها بسیار اعتمادسوز است؛ کاش متوجه باشیم.
رهبری انقلاب در خاطره ای آموزنده می گویند: یکوقت رئیس جمهور کشورى مىخواست مشکلات سیاسى خودش را براى من تشریح کند. مىگفت که یکى از رؤساى جمهور گذشتهى ما شکر را یک قران گران کرد، علیه او کودتا شد! من گفتم مشکل او این بوده که مردم را با خودش نداشته است. در مملکت ما، جنسهاى تثبیتشده گاهى قیمتشان ده برابر بالا مىرود، اما آب هم از آب تکان نمىخورد. گفتم مردم وقتى که پشت سر دستگاهند، ما هم مىآییم به آنها مىگوییم که مثلاً این جنس را قبلاً به این قیمت مىدادیم، اما حالا مىخواهیم گرانش کنیم؛ مردم قبول مىکنند. ..مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند.
@mahdian_mohsen
⭕️دلسوزانه با آقای زائری/شاخص ترین اشتباه
قصد کردم متن انتقادی برای آقای زائری ننویسم که خدای نکرده تلقی نقار نشود تا به توئیت امروزشان رسیدم. به نظرم این توئیت نخ تسبیح اشکالات وی و افراد شبیه به این بزرگوار است.
آقای زائری را دوست دارم و دلسوزانه اگر قرار باشد کمکی کنم اصلاح همین یک توئیت را مهمترین می دانم.
مضمون توئیت ایشان این است که جمهوری اسلامی نباید به "اقلیتی که راه پیمائی اربعین و 9دی می روند دلخوش کند و نباید از بدنه خاکستری غفلت کند." بعد هم تعریضی زدند که شاه نیز همین اشتباه را کرد.
به این فهم کلیدی ترین اشتباه آقای زائری در همین نقطه است. برای همین تلاش می کنند نماینده اکثریتی موهوم باشند.
بزرگترین اشتباه اینست که ما اعتراض مردم به ناکارآمدی در برخی سطوح نظام را به پای جدا شدن آنها از هویت دینی و انقلابی شان بدانیم.
بزرگترین اشتباه این است که مردم مومن را در اقلیت بدانیم و تصور کنیم اکثریت این جامعه غیر ایمانی اند.
برعکس. اکثریت این جامعه مومن اند. ایمانی که اتفاقا اهل بروز و ظهور اجتماعی است و اهل دین می دانند این چنین ایمانی چه قدر و منزلتی دارد. این همه موج خدمت رسانی و فعالیت خیریه ای آثار عبور از "خود" و نشانه های ایمان است. مردم ما همه اهل راه پیمائی اربعین اند. فوج فوج حرکت می کنند و به عراق نرسند در شهرشان راه پیمائی جاماندگان راه می اندازند و اینجا هم نرسند در دل و جان حسرت و غبطه می خورند.
9 دی قیام مردم بر علیه توهین به سیدالشهدا بود. همه سلایق با هر رایی به خیابان آمدند. این مردم امام حسینی اند، ولو شبهه تقلب داشته باشند.
آقای زائری با همین تخمین غلط از مردم است که درباره حجاب به مواضع شاذ می افتند و به جای اینکه از ایمان مردم ولو بدحجاب و خطاکار دفاع کند از بی حجابی دفاع می کند.
بدحجابی نیز نشانه رنگ خاکستری نیست واگر چنین بود به غیر از معصوم همه خاکستری بودند چون همه ما یا گرفتار گناه فردی می شویم و یا گناه اجتماعی مثل بدحجابی و تنها ظاهرگراها هستند که مردم را با یک خطا بی ایمان تلقی می کنند.
آقای زائری به تصورشان تلاش می کنند از خاکستری ها بگویند اما نمی دانند که خاکستری رنگ سلایق سیاسی این مردم است نه رنگ ایمانی شان.
کاش به این بزرگوار بگویند از مردم بگوئید؛ اما از حقیقت این مردم که مومنند و انقلابی. اجازه ندهید لایک های سیاه شما را دچار خطای تشخیص کند.
@mahdian_mohsen
☑️واقعا انقلاب دوم بود؟
حضرت امام درباره واقعه 13 آبان فرمود: "انقلاب دوم" و البته مهمتر از انقلاب اول . اما چرا انقلاب دوم؛ چرا مهمتر؟
خروش مردم علیه نظام طاغوت با آن تاریخ استبدادی چندصدساله و آن حرکت اجتماعی گسترده می شود انقلاب اول، تسخیر سفارت آمریکا توسط چند جوان دانشجو در جریان یک راه پیمایی می شود انقلاب دوم و البته مهمتر از انقلاب اول.
واقعا منطقش چیست؟
امام را می شناسیم. حرف ذوقی نمی زند. فقیه و عارف است. می بیند و می گوید. وقتی می گوید "ما همه هیچیم"؛ لب و حاق دریافت های نظری و علمی عرفانی اش را در یک کلمه جمع کرده است و هدیه می کند. تعابیر امام فراتر از یک ادیب و سیاستمدار است. تعبیر "انقلاب دوم" از سر تعارفات اجتماعی نیست.
پس چیست؟
راز این جمله را در پیام شفاهی سیداحمدخمینی به دانشجویان تسخیر کننده ببینید؛ "امام فرمود:همه ملت پشتیبان این حرکتند"
پس اولا حرکت چند دانشجو نیست. حرکت یک ملت است که بروز وظهورش در یک حادثه است.
اما چرا انقلاب دوم و چرا مهمتر؟
اساسا انقلاب اول نقطه آغازش قیام امام علیه یک قانون آمریکایی(کاپیتولاسیون) است . رهبری مبدا اشغال سفارت را در همین نقطه از تاریخ می داند.
اما مبارزه امام از استبداد شروع می شود. سال 43 می فرماید:" آمریکا از انگلیس بدتر و ... همه از همه بدتر اما امروز سروکار ما با این خبیث هاست(شاه)."
انقلاب اول، انقلاب مردم علیه "دست آمریکا" بود. آنروز ملت "دست" آمریکا را دیدند و قیام کردند. اما بعد انقلاب اول، مردم خود آمریکا را دیدند. در گزارش های سفارت آمریکا آمده است که "از 14 مهر 57 روزی یک حادثه علیه منافع آمریکا شکل گرفته است"
این رشد یک جامعه است که دشمن اصلی را ببیند. لذا می شود انقلاب دوم و مهمتر. بدین جهت رهبرانقلاب می گوید "شعار مرگ برآمریکا را کسی یاد مردم نداد؛ از اعماق جانشان بود."
☑️اما برای این روزها؛
آنچه انقلاب دوم را شکل داد رشد مردم است. رشد آگاهی هاست. استکبار ستیزی یک فهم است نه صرفا یک شعار. اگر امام فرمود "مرگ بر آمریکا"، شعار نیست و "ذکر" است به جهت شعور ضمیمه ای آنست. "مرگ بر آمریکا" عمقش تبری است و از اصول توحیدی. لذا نباید با آن مثل یک شعار صرف سیاسی رفتار کرد. لقلقه زبان نیست و باید بر جان و قلب و ذهن مردم نشاند تا به تعبیر امام ذکر شود. هرچقدر شناخت قوی تر شود برائت اجتماعی موثرتر می افتد.
اگر اینطور ماجرا را فهم کنیم؛ کار حکومت و نخبگان و رسانه و دیگر نهادها تنها در تهییج و برانگیختن و مشت گره نیست. باید ذهن ها و قلب ها قبل "الا الله"، "لااله" را درک کند.
حالا با این دقت، پروژه برجام و مدل مدیریت رهبری را مرور و تحلیل کنید. برجام در خدمت تحکیم انقلاب دوم و رشد یک ملت.
@mahdian_mohsen
📌این خبر را بخاطر داشته باشید
خبری که باید در حافظه ها بماند اینست که اصلاح طلبان مجلس پیشنهاد دادند: باید قائم مقام رهبری در امور اجرایی تشکیل شود تا مشکلات اقتصاد حل و فصل شود.
📌این پیشنهاد جذاب یک "ضمیمه سیاسی" و یک "زمینه اعتقادی" دارد.
ضمیمه سیاسی اول اینکه اصلاح طلبان با سخت شدن شرایط اقتصادی شانه خالی کردند و تلاش داشتند مسوولیت کم کاری های دولت را سمت رهبری حواله کنند و بار اعتراضات اجتماعی را از روی دوش دولت کم کنند.
📌اما زمینه اعتقادی
نکته دوم مهمترست.
قائم مقام اجرایی و اقتصادی یعنی چی؟ یعنی رهبری یک نفر را منتصب کند تا بجای دولت تصمیم بگیرد. یعنی یک انتصاب بجای انتخاب مردم.
یعنی جریانی که ادعای دموکراسی دارد پیشنهادی می کند به رای مردم پشت کنید.
این جریان هنوز درک درستی از نظام حقوقی سیاسی انقلاب و مردم سالاری ندارد. اگر قرار بود مسائل کشور را با انتصاب حل و فصل کنیم چرا قائم مقام اجرایی در اقتصاد؟! خود رهبری رئیس جمهور انتخاب می کردند و همه امور را حل و فصل می کردند.
اما مسله اینست که قرار است کشور به انتخاب و اراده و تصمیم مردم اداره شود.
این نگاه استبدادی را بگذارید کنار سبک رفتاری رهبری که معتقد است در هر شرایطی باید از رای مردم حمایت کرد. آنچه اهمیت دارد صیانت از انتخاب مردم است.
📌اما چرا توجه به این خبر مهم است؟
این جریان را باید دقیق شناخت.
✔️این جریانی است که وقتی رای نیاورد مقابل رای اکثریت ایستاد.(سال88)
✔️وقتی رای آورد و نتوانست به وعده هایش عمل کند خواست از رای اکثریت شانه خالی کند.(سال 98)
✔️و حالا که نتوانسته ناکارآمدی اش را به دیگران حواله کند، می گوید مشکلات امروز به خاطر نظارت استصوابی شورای نگهبان است. یعنی حاضر است بگوید ما اشتباهی هستیم و مردم اشتباهی رای دادند ولی مسئولیت نابلدی و ناکارآمدی ها را نپذیرند.
@mahdian_mohsen
10 نکته درباره یادداشت نویسی
یکم. بی محلی نکنیم
گام اول انتخاب سوژه است. مهمترین تفاوت یادداشت و مقاله اینست که یادداشت معطوف به رویداد و خبرست. پس سوژه باید بهنگام و مساله روز مخاطب باشد. نباید بی اعتنا به حال و هوای مخاطب باشیم.
دوم. پاسخ به چی؟
یادداشت باید پاسخ به یک پرسش باشد. بدون پرسش وارد تحلیل نشویم. قرارست یک ابهامی را رفع کنیم. یا رویدادی را عمق ببخشیم. خلاصه به سوال مخاطب پاسخ دهیم.
سوم. داخل چشم نکنیم
بیانیه ننویسم. متنی بنویسیم که مخاطب را حداقل به تامل وادار کند. حقیقتا مسائل کشور همه اش حیثیتی نیست. حتا حیثیتی ها هم در یادداشت ما حیثیتی نیست. یعنی مسائل حیثیتی را هم باید مستدل و عقلایی نوشت. آرامش داشته باشیم. مخاطب را ضدانقلاب فرض نکنیم.مرشدی بنویسیم.
چهارم. صدایمان را تنظیم کنیم
یک جاهایی هم داد زدن لازم است. اما فریاد باید متناسب موضوع باشد. برای این کار لازم است نگاه کلان به مسائل داشته باشیم. اصل و فرع امور را بدانیم.
پنجم. به چشم مخاطب نگاه کنید
مخاطب را ببینیم و بنویسم. سطح و علاقه و حال و روز مخاطب را ببینیم. از نقطه مشترک با مخاطب شروع کنیم. جایی که مخاطب نیز همراهست؛ در مرحله بعد نقطه اشتراک را جهت دهیم. هر میزان لازمست خودمان را تعدیل کنیم تا به نقطه مشترک با مخاطب برسیم.
متنی بنویسم عوام فهم و خواص پسند.
ششم. سرمان را بچرخانیم پایین
مخاطب یادداشت را حکومت و مسئولین نبینیم. مخاطب باید مردم باشند. حتا اگر قرار است حکومت را نقد کنید با مردم حرف بزنیم نه مسوولین. مخاطب را همراه کنید در نقد مسوولین.
هفتم. با دست و چشم و ابرو بنویسیم
با دست و چشم و ابرو و حرکت صورت بنویسم. یعنی در کنار ذهن مخاطب، احساسات او را هم درگیر کنید. از شعر و ضرب المثل و قصه بهره بگیرید. تصویری بنویسید. مخاطب باید ببیند نه تنها بخواند.
هشتم. قلاب برداریم
شروع متن قلاب می خواهد. متن نباید یخ و بی روح شروع شود. شروع باید شوک دهنده باشد. قلاب ابتدای متن بسیار مهم است تا مخاطب را نگه دارد و مجبور نباشید اول متن بنویسید فقط 5 دقیقه از شما وقت می گیرد.
با قلاب نیز تمام کنید. متن باید قدرت برانگیختگی داشته باشد تا مخاطب رها نشود و به حرکت وادار شود. کمترین حرکت بازنشر است؛ یا خودش هم دست به قلم شود.
نهم. آهنگین بنویسیم
متن باید آهنگ داشته باشد. برای آهنگین نوشتن لازم نیست فقط موزون بنویسم. جملات کوتاه نقش کلیدی دارد. از طرفی هیچ جمله ای نباید اضافه باشد. هیچ تکراری لازم نیست. هر جمله ای باید هیجان خواندن جمله بعدی را داشته باشد. جویده جویده ننویسم. جرعه جرعه استدلال کنید تا مخاطب قدم به قدم همراه شود.
دهم. ساده نه زیبا
مخاطب آمده است تحلیل روز بخواند نه متن ادبی. ساده و روان بنویسیم. واژه ای بکار نبریم که غریب باشد. باید با چشم بخواند نه لب و دهان.
در نهایت؛
وقتی متن تان تمام شد، از خودتان صادقانه بپرسید حاضرید برای این متن پول بدهید و بخرید؟ اگر حاضر نبودید، متن دیگری را شروع کنید.
@Mahdian_mohsen
⛔️چرا مردم عصبی شدند؟
افزایش قیمت بنزین زمان احمدی نژاد هم اجرا شد. چند تا پمپ بنزین هم تخریب شد. سروصدا ها نیز بیشتر بود. اما مردم در نهایت به اندازه امروز عصبانی نبودند. اگر عصبانیت امروز هم بروز اجتماعی ندارد رشد و صبوری مردم است نه تدبیر دولت.
اما چرا؟ً
مهمترین نکته اش اینست که جامعه به عزم و هزم دولت اعتماد داشت. ولو اینکه به تصمیم دولت باور نداشت و گران شدن بنزین را خطا بداند. از طرفی اعتماد نسبی به نظارت مجلس داشت. چند تا نماینده باوجدان و غیرتی و کارشناس شبانه روز ناظر بر دولت بودند. مرکز پژوهش ها گزارش های دقیق کارشناسی و نظارتی داشت. شهرداری تهران بستر اجرای سیاست های قیمتی را فراهم کرده بود. اگر مترو و سیستم حمل ونقل عمومی آن دوره نبود روش های قیمتی پاسخگو نبود.
اما مشکل امروز دولت، تنها شوک درمانی نیست. اینکه مردم عصبی اند تنها یک دلیل دارد. آنهم اینکه اعتماد ندارند. همین تصمیم را هم می شود با روش های و سیاست های تکمیلی تدبیر و مهار کرد. اما مردم، این دولت را مرد شرایط سخت نمی دانند. بی راه هم نمی گویند. حق دارند. خاطره دلار 18 هزار تومانی و سیاست حیف و میل کردن طلا و ارز فراموش نشده است.
از طرفی به نهادهای تکمیلی نیز اعتماد ندارند. نه مجلسی است در راس امور و نه حتا تیم کارشناسی که بیاید و از این تصمیم دفاع کند. حتا لیبرال های وطنی نیز این روزها غائبند. یکی شان حاضر نیست پای این تصمیم که سالها سنگش را به سینه زدند امضا کنند.
با این همه، دولت حتا آداب همراه کردن مردم را هم یاد ندارد. چنین تصمیم سختی را شبانه اعلام نمی کنند. با اطلاعیه خبر نمی دهند. نفرات میانی خبررسانی نمی کنند. چنین تصمیمی نیازمند حضور رئیس جمهور جلوی دوربین و ارائه توضیح صمیمانه و صادقانه وشفاف و رودر رو با مردم است. باید دل و ذهن مردم را همراه کرد نه صرفا جیبشان را.
چندسال مردم گریزی و تکبرساختاری و پنهان کاری در تصمیم گیری باعث شده است امروز که ناگزیر از شوک درمانی است، اعتماد مردم را نداشته باشد.
کاش حداقل به بهانه این تصمیم خشن، روزهای پیش رو را غنیمت بدانند...
@mahdian_mohsen
تکبر بنزینی
یکم. آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله علوی گرگانی از تصمیم دولت انتقاد کردند. بیانیه یکی از مراجع حاوی چندپرسش و ابهام جدی در اجرای این تصمیم است. این پرسش ها نشان می دهد مراجع بزرگوار نسبت به اجرای این تصمیم ابهامات و شبهات جدی دارند و دولت حتی برای اجرای این تصمیم نظر مراجع را هم جلب نکرده است.
دوم. ماجرا تنها به مراجع ختم نمی شود. از روز گذشته تعداد قابل ملاحظه ای از نمایندگان مجلس نسبت به اجرای این تصمیم اظهار گلایه کردند. مهمترین انتقاد آنها بی خبری است. آیا نباید این تصمیم با مشورت مجلس و در جریان قرار دادن آنها اجرا می شد؟ آیا انتظار پیچیده ای است؟
سوم. تا امروز هیچ کارشناس خبره ای حاضر نشده است از تصمیم دولت دفاع کند. این در حالی است که شوک درمانی، شعار قدیمی و سنتی لیبرال های وطنی اقتصاد و مدافعان قشری بازار است. پاسخ روشن است. دولت حتا برای اجرای این سیاست حاضر نشده است نظرات جمعی از کارشناسان و نخبگان را پیش از اجرای سیاست بگیرد.
چهارم. اهل سیاست نیز خاموشند. بخشی از این سکوت بدون تردید ناشی از شوک خبری است. چرا دولت نباید حداقل اصلاح طلبان را با خود همراه کند و چنان نباشد که هیچ اصلاح طلب شهیری جسارت حمایت از تصمیم دولت را نداشته باشد؟ آیا غیر از اینست که احساس نکردند در تصمیم دولت سهمی ندارند؟
این چهار ملاحظه را بگذارید کنار اعلام خبر سهمیه بندی؛ نیمه شب و در قالب یک اطلاعیه. چرا نباید رئیس جمهور با مردم و مقابل دوربین سخن بگوید و همدلانه مشارکت آنها را جلب کند؟ آیا این سطح از بی تدبیری در اجرای یک تصمیم پذیرفتنی است؟
ریشه این تکبر بنزینی ناشی از این تصور ساختاری و اعتقادی است که مردم کارمند دولتند و با بخشنامه می شود آنها را همراه کرد.
@Mahdian_mohsen
⭕️ فاصله ما و رهبری در این روزها
بعد از سخنان رهبرانقلاب چه احساسی داشتید؟ احساس تفاوت نداشتید؟ آنچه رهبر انقلاب رقم زد با مسیری که انقلابی ها و اصولگراها و غیره طی دو روز اول بعد سهمیه بندی انجام دادند چه میزان قرابت داشت؟ چرا؟ اختلاف کجاست که در چنین بزنگاه هایی خودش را نشان می دهد؟ مبنایی و یا سیاسی و یا حتا اخلاقی؟
اجازه دهید این متن را تلخ مرور کنیم؛ شایدم هرسه.
بعد از اعلام سهمیه بندی، در ضعف تدبیر عمیق دولت در اطلاع رسانی و نگرانی از آینده طرح، مردم دچار عصبیت شدند و به خیابان ریختند. در این میان بسیاری از من و شما چه کردیم و باید چه می کردیم؟
برخی به آتش اعتراضات خیابانی دمیدند. برخی فرصت یافتند اشتباه مردم در انتخاب روحانی را به رخ بکشند. برخی تلاش کردند حساب رئیسی و یا حتا رهبری را از اجرای سهمیه بندی جدا کنند. اصولگراهای مجلس که قاعدتا باید باتجربه تر و ریش سفیدتر عمل کنند ابتدا مصوبه شورای عالی سران را غیرقانونی دانستند و بعد هم تلاش کردند مانع اجرای طرح شوند و برخی شان بعد از سخنان رهبری نیز کوتاه نیامدند و تا استیضاح رئیس دولت و مجلس هم پیش رفتند. مردم چه برداشتی از این رفتار دارند؟ غیر از اینست که برداشت غالب این شد که نظام برای اجرای این سیاست دچار تردید و دودلی است؟ همین ابهام، آتش بیار اغتشاشات نبود؟
رهبری اما به میدان آمد و تصریح کرد به سران قوا حسن ظن دارم و از تصمیم مشترک حمایت می کنم.
مساله روشن نبود؟
دولت ناکارامد در دو سال پایانی تصمیم می گیرد به توصیه بسیاری از کارشناسان به مردم ستم دیده از بار تلاطم ارزی و تحریم ها کمک نقدی و بسته حمایتی دهد. هیچ راهی هم ندارد جز مالیات گرفتن از دارنده ها به روش افزایش قیمت بنزین. همین را هم در شورای عالی سران قوا که با تصویب رهبری تشیکل شده است مصوب می کند. رهبری هم تائید و حمایت می کند. تا اینجای ماجرا ابهام بود؟ چرا حاضر نشدیم از ساختار مردمی حمایت کنیم؟
مساله اینست که برخی از ما حرمتی برای ساختارهای جمهوریت قائل نیستیم. این ساختارها مشروعیتش به امضای جمهوریت است. این ساختارها برآمده از مردم سالاری است. دفاع از ساختار دفاع از فرد و این و آن نیست. دفاع از مردم است. چطور این مبنای معرفتی را رها کردیم؟ چرا حاضر نشدیم نگرانی مردم از این تصمیم را در ساختار موجود حل و فصل کنیم وبه کف خیابان نبریم؟
اما فقط همین نیست.
شاید هم می دانستیم اما نگران چهارتا فالور و لایک و رای امروز و فردایمان بودیم. نبودیم؟ رهبری کار نکرده ما را تمام کرد.
@mahdian_mohsen
فرض کنید رهبری نیامده بود‼️
خیال کنید صبح یکشنبه رهبری سخنرانی نداشت؛ چه اتفاقی می افتد؟ اگر یک شنبه صبح نبود، امروز چه خبر بود؟ دولت چه سرنوشتی داشت؟ برخی انقلابی ها چه عاقبتی پیدا می کردند؟
دقیقا همین سه محور را ارزیابی کنید. "امنیت" و "دولت" و "برخی اصولگراها و انقلابی ها".
امروز کشور...❗️
اگر سخنرانی رهبرانقلاب نبود، مجلس وارد طرح سه فوریتی می شد. تردید حاکمیت در اجرای تصمیم، در بدنه جامعه تقویت می شد. تقابل نماینده ها با رئیس مجلس و تقابل مجلس با سران قوا تبدیل به نقار و به جامعه کشیده می شد. کف خیابان بلافاصله پیام تذبذب را دریافت می کرد و پرشورتر روند اعتراض را پی می گرفت.
از طرفی ضدانقلاب مسلح و بابرنامه، نقش آفرین در صحنه بود. از ساعت اول آتش می ریخت. در روز نخست، به اندازه 6 روز اعتراضات سال 96 خراب کاری و خسارت داشتیم. ابعاد تداوم این دشمنی های سازمان یافته را حدس بزنید.
و حساب دولت...❗️
بالاترین سطح تصمیم گیری که با حکم حکومتی تشکیل شده بود به غایت تضعیف می شد. مجلس مقابل قانون قرار می گرفت. اگر هم مصوبه متوقف نمی شد به جهت جلب اعتماد به پائین ترین سطح تنزل می کرد و چه بسا طرح متوقف می شد.
آنگاه دولت چه سرنوشتی پیدا می کرد؟ دولت نامحبوب، دو سال پایانی را باید در متزلزل ترین شرایط طی می کرد. حتا سیاست های درست دولت نیز به اجرا نمی رسید. هیچ اعتمادی برای اجرای تصمیمات دولت در جامعه وجود نداشت. سرمایه اجتماعی متلاشی میشد و دولت اعتماد به نفسش را از دست می داد. انشاالله دقت دارید که سقوط اجتماعی دولت متوقف به رئیس جمهور و کابینه و غیره نبود و اقتصاد را به خاک می نشاند و جامعه را با بیشترین آسیب مواجه می کرد.
و اما انقلابی ها...❗️
امنیت و دولت به کنار، ورود شجاعانه و جوانمردانه رهبرانقلاب دست برخی اصولگراها و انقلابیون را هم گرفت. رهبری کم کاری "ساکتین بنزین" را جبران کرد. کسانی که نقش مرجعیت خود را ایفا نکردند. یا سکوت کردند یا بدتر دمیدند. کسانی که نتوانستند بین "ساختارهای مردمی" و "اعتراض های مردمی" جمعبندی معرفتی داشته باشند. کسانی که نتوانستند بین "اصل طرح" و "نحوه اجرا" تفکیک کنند.
برخی انقلابیون به آتش حضور در خیابان ها نفس دادند. برخی بهترین فرصت را برای به توبره کشیدن دولت دیدند و دقیق نشدند که امروزِ دولت، هنگامه مراقبت از مردم و جامعه است. اصولگراهای مجلس بااظهارنظرهای شاذ، شورای عالی سران را غیرقانونی و به تقابل با اراده رهبری در تشکیل سران قوا رفتند. برخی در خیال تجمع مقابل مجلس بودند و و و. این مسیری که آغاز کرده بودند را باید تا انتها می رفتند؛ و چه سرنوشتی پیدا می کردند الله اعلم..
صبح یک شنبه شد.... توجه دادن به ساختارهای مردمی نیاز به تذکر داشت؟ پی گیری اعتراضات از طریق قانون مبهم بود؟
اما بازهم کار به پشت بلندگو کشید.
@mahdian_mohsen
⛔️چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟/ تفاوت اشرار با اوباش
چرا اجازه اعتراض خیابانی نمی دهید؟! سوال خوبی است.
یک مرور کوتاه کنیم.
روز جمعه در دهها شهر اعتراض خیابانی وجود داشت. در رشت و خرم آباد و شیراز و مشهد و غیره. در مشهد، برخی شعار می دادند "رضاشاه روحت شاد". چرا ناجا برخورد نکرد؟ تنها در یک شهر برخورد داشتیم؛ سیرجان. چرا؟
یک مقدمه ضروری وجود دارد.
تعبیر رهبرانقلاب برای اغتشاشگران بنزینی اشرار بود. "اشرار" با "اراذل و اوباش" فرق دارند. اراذل و اوباش اجیر اشرارند. اعتراضات بنزینی در اصل یک عملیات تروریستی بود. از همان روز اول خاندان منحوس پهلوی تا منافقین تمام قد در صحنه بودند. تمام رسانه های ضدانقلاب برنامه های عادی خود را تعطیل کردند و نه تنها پوشش که آموزش و تهییج اغتشاش را بر عهده داشتند. دعوت شان نیز آتش کشیدن بود نه شعار دادن.
مردم ممکن است در اعتراضات هیجان زده شوند و شعارهای تند دهند. ممکن است حتی خطا کنند و از سر عصبانیت سطل آشغال هم آتش بزنند. اما تنها اوباش اند که اموال مردم را غارت می کنند. تنها اراذل اند که پمپ بنزین و بانک آتش می زنند. و تنها اشرارند که می توانند در این ابعاد اراذل و اوباش اجیر کنند که طبق برآورد اولیه تا 15 هزار میلیارد تومان خسارت به کشور وارد شود.
مدیر اندیشکده آمریکائی ران پال خبر داد که مرکز ماموریت ایران در سیا با مسئولیت مایکل دی آندریا که معروف به آیت الله مایک است این پروژه را در ایران طراحی و اجرایی کرده است.
و حالا چند روزی است که یک سوال مهم از سوی کاربران مطرح می شود که چرا اعتراض نه؟
البته اعتراض حق طبیعی مردم است. کف خیابان شهرهای ما نیز کم اعتراض ندیده است. از اعتراضات کارگری مثل هفت تپه و آذراب تا تجمعات دانشجویان مقابل سازمان خصوصی سازی و تجمع علیه حجاب در دانشگاه و تجمعات روزانه مقابل مجلس تا تجمعات چند ماهه مالباختگان موسسات مالی و ...تا اعتراضات خیابانی روز اول به افزایش قیمت بنزین.
روز اول تنها در سیرجان ورود ناجا را داشتیم. چرا؟ چون عده ای به سمت انفجار انبار نفت رفتند.
بله. هرکس محق است هرساعتی از شبانه روز از خانه خود خارج شود. ولی اگر ساعتی از شب جمعی از اراذل و اوباش قمه بدست سرکوچه باشند، بازهم از خانه بیرون میاید؟ اگر بداند اجیر اشرارند چی؟ باز هم می گوید محقم؟ حالا اگر ناجا اجازه نداد در ساعتی از روز بخاطر تعقیب و گریز همین اوباش، کسی از خانه بیرون نیاید ظلم کرده است؟ دستش را نمی بوسیم؟
برای اعتراض محقیم اما نتیجه بی اعتنایی به ظرف زمانی اش، دهها کشته ای است که بسیاری شان بدست تروریست های وطنی کشته شدند. در خبرها آمده بود در خوزستان یک گروه پرچم داعش بلند کرده است.
حالا وظیفه حکومت دقیقا چیست؟ کدام اولویت دارد؟ حفظ جان و مال مردم یا حفظ حق فریادشان؟
@mahdian_mohsen
⛔️توهین دلسوزانه به ولایت
عزیزی از جریان اصولگرا گفته است که رهبری با افزایش قیمت بنزین مخالف بوده و در نهایت به ناچار امضا کرده است. در یکی از گروه های مجازی نیز خواندم که طلبه ای در درس خارج از رهبری سوال می کند، چرا موافقت کردید و او می فرماید "چاره چه بود" و آنگاه همگی می گریند.
فارغ از صحت این اخبار که اغلب نادرست است ایندست تحلیل ها و خبرها برآمده از یک فهم نادرست است. نگاهی که در ایام برجام نیز به همین شکل رهبری را تحلیل می کرد و معتقد بود رهبرانقلاب تحت فشار دولت به نرمش قهرمانانه تن داده است. نگاهی که معتقد است جام زهر حضرت امام، به خاطر فشار آیت الله فلان و سردار بهمان بوده است.
ایندست تحلیل ها حتما از سر دلسوزی است. اما اگر دقیق شوید از سر خیرخواهی توهین به ولایت است چرا که این نگاه غلط، رهبری را فردی مسلوب الاختیار و مسلوب الاراده تحلیل می کند که در بزنگاه ها بجهت فشار اطرافیان درایت و شجاعت لازم را ندارد.
تلقی نادرستی از تدبیر رهبری و نسبتش با عملکرد دیگران داریم. بله رهبر انقلاب ممکن است تصمیمی از سر اکراه بپذیرد، اما این نه بخاطر فشار اطرافیان است بلکه بجهت جبر زمانه ایست که البته همین مسوولین در ساخت آن نقش داشتند.
به سخن دیگر او ممکن است با اطرافیان همراهی کند، اما این همراهی از سر علم و آگاهی است. او حقیقتا می پذیرد که همین راه درست است و امضا می کند. او زمانه را جز این تصمیم نمی داند. اما نکته مهم اینجاست؛ من و ما و این مسوول و آن مدیر و در نهایت جامعه در تشکیل زمانه و تصمیم نهایی ولی سهم دارند.
اگر توجه به تولید داخل نباشد، اگر قانون حمایت از کسب و کار را رعایت نکنیم، اگر همت و کار جهادی نباشد و...، انگاه کار به جائی می رسد که رهبری ناچار می شود به بنزین 3 هزار تومانی هم تن دهد. این تصمیم در آن مقطع بهترین تصمیم است و تحت فشار کسی هم قرار ندارد.( دقت کنیم اینکه آیا میشد این تصمیم را به روش دیگری اتخاذ کرد بحث دیگری است. اما آزادسازی قهری است) بهترین تصمیم همانست. زمانه ای که ساخته ایم تا این تصمیم حداقلی اتخاذ شود را باید مورد سرزنش قرار دهیم.
اخیرا رهبری گفتند در مواردی ناچارمی شوند با برداشت از صندوق توسعه موافقت کنند. نه اینکه نمی تواند مقابل فشارها بایستد. بلکه در آن مقطع راه دیگری نیست. وقتی بندناف بودجه از نفت جدا نمی شود برداشت ناگهانی از ذخایر اجتناب ناپذیر است.
@mahdian_mohsen
⚠️ولایت پذیری از سر جهل
گفت "من که متوجه نشدم چرا رهبری چنین تصمیمی گرفت؛ اما از سر ولایت پذیرفتم." گفتم احسنت؛ اما هنری نیست. گفت چرا؟ گفتم سالها پیش با مرحوم ابراهیم یزدی مصاحبه میکردم. می گفت "من به ولایت فقیه اعتقادی ندارم اما التزام عملی به ایشان دارم."
گفت: "یعنی بد است بگم نفهمیدم ولی به ولایت اعتماد دارم؟" گفتم "خوب است. ولی خیلی حداقلی است. اگر نفهمی و اعتماد کنی، عبور می کنی و به زندگیت میرسی. ولی اگر بفهمی، کمک می کنی حرف ولی جلو رود."
تعابیری از این دست که "رهبری بیشتر می فهمد و ما نمی فهمیم" ظاهر زیبایی دارد اما ناشی از کم کاری و سلب مسئولیت ماست.
رهبر به فهم من و تو نیاز دارد نه اعتمادت. عقلت را می خواهد نه صرفا اطاعتت. عمل وقتی قیمت دارد که از سر علم باشد نه جهل.
جوانی که چون و چرا کند تا تصمیم رهبری را بفهمد بسیار جلوتر است از کسی که نمی فهمد و اعتماد می کند. چون اولی عقلش را بکار بسته است و اگر در نهایت متوجه شود خودش ناصر امام می شود.
مدتها پیش جناب صفار هرندی خاطره ای تعریف کرد تاریخی. (نقل به مضمون) می گفت با جمعی از اهالی روزنامه کیهان خدمت رهبری رسیدیم. پیش از سخنان ایشان هرکس سخنی گفت تا نوبت من رسید. من خطاب به رهبری گفتم به جوانان انقلابی می گویم شماها باید دست بر قبضه شمشمیر و چشم به چشم رهبری باشید و با اشاره ایشان اقدام کنید.
اما رهبرانقلاب پاسخی می دهند که به نظر بسیار آموختنی است. ایشان به آقای هرندی می گویند "تعبیر لطیفی است. اما کارگشا نیست. اینها که همیشه چشم شان نمی تواند به چشم من باشد. بصیرتی لازم است که هرجا تشخیص دادند اقدام کنند."
جوان انقلابی زمانی به وظیفه اش عمل کرده است که نقشه رهبری را فهم کند و برای تحقق آن اقدام کند. نه اینکه گوش به فرمان باشد تا هر وقت رهبری سخنی گفت آنرا تکرار کند.
جوان مومنی که تلاش می کند اندیشه و نقشه رهبری را بفهمد و عمل کند حتا اگر اشتباه کند دهها برابربهتر از فردی است که می نشیند تا رهبری حرفی بزند و بعد اقدام کند. مثل خیلی از این سیاست مداران به ظاهر اصولگرا.
@mahdian_mohsen
🚫اجازه دهید درس بگیریم...
نوشته است روحانی قصد فرار از کشور داشت. این پروژه را طراحی کرد تا استیضاح شود و کافه را بهم بزند. آن یکی نوشته روحانی می خواست نظام را تحت فشار قرار دهد تا دعوت ترامپ را بپذیرد. آن یکی...
این یک فرهنگ غلط است که آدم ها را جز در دوگانه خادم و خائن نمی بینیم. گوئی اشتباه دولت هیچ دلیلی جز خیانت و مزدوری ندارد.
امنیتی کردن تحلیل های سیاسی، فقط مخاطب را عصبی می کند و هیچ ثمری ندارد. تحلیل امنیتی، در آدم ها متوقف می شود و راه به روش و منش ندارد.
اشتباه دولت را نیازی نیست به خیانت حواله کرد. حماقت هم نیست. خطایی است که باید مقابل این ملت و بلکه تاریخ محاکمه شوند. اشتباه بنزینی دولت در تکبر ساختاری اوست.
تکبرساختاری دولت باعث شد سهمیه بندی بنزین را با خشن ترین مکانیزم، تحت دکترین شوک اجرا کند. دکترینی که ثمره اش فاشیست اقتصادی است. نسخه فریدمن به عنوان پرچمدار شوک درمانی اینست که جامعه را چنان دچار شوک و وحشت کنید تا با خروج از کما و شوک مغزی در حالت تسلیم محض قرار گیرند. پیشنهاد می کنم حتما کتاب نوآمی کلاین را با همین عنوان مرور کنید.
دکترین شوک خروجی یک اندیشه مردم گریز است. مشکل، سهمینه بندی بنزین نیست؛ اشکال در تصمیم سران هم نیست. مشکل در این ولنگاری اجرایی است که ریشه در تکبر ساختی و نهادی دارد و خروجی اش دهها کشته و هزاران میلیارد خسارت است.
با یک برگ اطلاعیه و شبانه خواستند مردم را بخط کنند. نه مجلس خبر داشت و نه مراجع و نه حتی حامیان حزبی شان. شوک درمانی یعنی این.
مشکل اینست که وزیر نفت کارت بنزین را حذف می کند و مقدمه میلیون ها لیتر قاچاق می شود و بعد قیمت ها را بالا می برد تا جلوی همین قاچاق را بگیرد؛ آنهم با راه اندازی مجدد کارت سوخت. توهین به شعور مردم نیست؟
احمدتوکلی در جلسه رای اعتماد، تنها یک دلیل برای مخالفت با زنگنه داشت و آنهم دروغگویی بود. مشکل اینست که وزیر نفت در چشم مردم نگاه می کند و بارها و بارها می گوید قیمت بنزین افزایش نمی یابد و بعد خلاف ان عمل می کند. این سطح از اعتماد سوزی در جامعه محاکمه ندارد؟
آدرس غلط ندهید. اجازه دهید از این ماجرا درس بگیریم. تحلیل امنیتی بی ثمر است. درس تاریخی این روزها کنار گذاشتن این تفکر ضدمردمی است. تفکر را هدف نگیریم، آمد و شد آدم ها ثمری ندارد.
@mahdian_mohsen
▪️اینبار پوسترهایی دست مردم بود که برخلاف همیشه، مخاطبش مردم بود...
@mahdian_mohsen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی رییس جمهور یک مملکت به نگرانی و عصبانیت مردمش می خندد... انتقال این عصیان گری اجتماعی به کف خیابان دور از انتظار نیست.
پ.ن:فیلم غم انگیزی است. امیدوارم خبری تسلی بخش از دستگیری این شیطانک ها منتشر شود
@mahdian_mohsen
چرا رهبری مقاومت نکرد؟!/ نقد یادداشت آقای علیزاده
آقای علی علیزاده از فعالان رسانه ای، ضمن تمجید از رهبرانقلاب چند پرسش انتقادی مطرح کرده که قابل توجه است. پرسش ها را در دو عنوان خلاصه می کنم: چرا رهبری اجازه حاکمیت اقتصاد سرمایه داری داد؟ دو. چرا با اجرای اصل 44 خصوصی سازی را باب کرد؟
سوال ها یکدست نیست. اما خیلی کوتاه 3 ملاحظه را طرح می کنم؛ 3 ملاحظه با کلید واژه "مردم".
یکم. سرمایه داری یک سیطره تمدنی است. از این سلطه تاریخی نمی شود فرار کرد. بلکه باید آنرا به اختیار گرفت.انقلاب در دل این تمدن به سمت معنویت و عدالت حرکت کرده است. مهم حرکت است؛ مثل شناگری که خلاف جریان آب شنا می کند؛ اما نمی شود در این دریا زیست و خیس نشد.
مطابق مکتب عرفانی و فقهی امام خمینی، انسان مومن در مواجهه با دنیا، قدرت هضم کردن و به سیطره درآوردن دارد. عالم در خدمت انسان موحد قرار میگیرد و تکنیک در این چارچوب به تعبیر شهید آوینی قلب ماهیت می شود. بیشتر مجالش نیست و بماند. اما نشانه های تحقق این منظومه در یکی از جلوه هایش مردم است. مردمی که سفره شان کوچک می شود اما دل شان نمی لرزد و مقابل استکبار قد خم نمی کنند. این صحنه دیدنی نتیجه تربیت انقلاب است.
دوم. نسبت به مفهوم مردمسالاری دقیقتر شویم. مردم سالاری در مکتب امام مابه ازای دموکراسی نیست. مردم سالاری یک روش حکومت داری نیست. مردم سالاری حقیقت انقلاب است. دراین چارچوب جایگاه مردم تنها در رای دادن نیست. مردم سالاری سلوک تربیتی فرد و جامعه است.
با این مقدمه مردم اراده می کنند و تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند. برخی از اشکالاتی که در تاریخ انقلاب می بینیم، نتیجه انتخاب مردم است. رهبر در اینجا صبر می کند و رهنمود می دهد تا مردم نظام ارادی شان تغییر کند. حرمت این انتخاب را نگه داشتن، بسیار مهمتر از به زور بهشت بردن است. مردمسالاری در چارچوب انتخاب است که تعالی و رشد و تربیت انسانی می سازد.
سوم. راه حل مبارزه با استکبار از درون حاکمیت مردم می گذرد. مبازره با استکبار تنها مبارزه رهبر نیست. ولایت جمع ولی با مردم است. اگر مردم بلند شوند، مبارزه محقق می شود. اینجاست که مشارکت مردم در عرصه های اقتصادی و سیاسی خودش مبارزه است. نمی شود به مردم گفت در سیاست آزاد باشید اما در اقتصاد مقابل مالکیت آنها بایستیم. این تناقض درونی جریان های چپ است. پس اصل 44 نه تنها یک آسیب نیست بلکه مسیر رسیدن به جبهه مقاومت ضداستکباری است چرا که مبارزه با امپریالسم را از شعار سیاسی به مقاومت اقتصادی تبدیل می کند. طبیعی است که اجرای نادرست خصوصی سازی از اصل 44 جداست.
یادداشت آقای علیزاده را اینجا بخوانید
https://t.me/jedaal/540
@mahdian_mohsen
یکی پرسید میشه ساده تر بگید؟گفتم مشهد مهمترست یا ماشینی که شما را مشهد میبرد؟گفت مشهد. گفتم ولی بدون وسیله راه به مشهد نداری.
ولایت مثل ایمان است که شما را به عمل صالح میرساند که عدالت است.
اینجا بیشتر توضیح دادم
https://www.mosalasonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-7/42965-%D8%AA%D9%82%D8%AF%D9%85-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA