هدایت شده از راوی
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #مصطفی_نبی_لو " است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
#سیره_شهدا
#راوی
هدایت شده از راوی
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اختصاصی
💠شهید مدافع حرم #مصطفی_نبی_لو
شهیدی که دوست داشت زمینه ساز #ظهور لقب بگیرد تا #مدافع_حرم
🎥روایت #خواهر_شهید مدافع حرم مصطفی نبی لو از وصیت شهید
✅انتشار مجدد به مناسبت سالروز شهادت شهید نبی لو
#سیره_شهدا
#راوی
❇️#سیره_شهدا
💠 شهید مدافعحرم عبدالرضا مجیری
🔹کــــارت عروســــی
همسر شهید عبدالرضا مجیری نقل میکنند:
فروردین سال ۷۸، همزمان با عید غدیر به عقد هم درآمدیم و با توجه به اینکه من دانشجو بودم و مشغول به تحصیل، حدود دو سال عقد ماندیم و اواخر سال ۷۹ ازدواج کردیم💍💐
عبدالرضا سادهبودن را خیلی دوست داشت؛ در عین حال انجام کارهای فرهنگی هم برایش خیلی مهم بود، تا جایی که کارت عروسی ما به پیشنهاد عبدالرضا خیلی متفاوت طراحی شد💌
به این صورت که حدیثی از پیامبر (صلیالله علیه و آله) و سخنی از مقام معظم رهبری در مورد ازدواج را روی کارت چاپ کردیم🌼
خلاصه اینکه تمام تلاشش بر این بود که مراسمی ساده و به دور از گناه داشته باشیم💖
📸 عکس کارت عروسی شهید
#عبدالرضا_مجیری
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
♡شما دعوت شدید♡
>,,,🍃🌸🍃,,,<
@shahid_aref_64
هدایت شده از خادمان افتخاری حضرتفاطمهمعصومهسلاماللهعلیها
#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
رعایت حدود #شرعی در زندگی و انجام #عبادات_واجب و #مستحب مهمترین دغدغه خاطر شهید زنگی آبادی بود. #نماز اول وقت و نمازهای شبانگاهی توأم با سوز و گداز عرفانی به جا می آورد. به این اصل اعتقاد داشت که هرچه داریم از #ائمه است به این دلیل اهتمام ویژه ای به حضور در مراسم روحانی دعاهایی مانند دعای #کمیل، #توسل، #ندبه و #زیارت_عاشورا داشت و خالصانه به عزاداری برای ائمه معصومین می پرداخت. دائم از عظمت خدا یاد می کرد. و در رعایت #احترام به #پدر و #مادر زبانزد خاص و عام بود. ایشان #غرور، #خودبینی، #غیبت و #بدگویی دیگران را از خود کاملا رانده بود.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
همسر بزرگوار شهید نقل میکنند:
من در طول زندگیمان فقط به خاطر یک موضوع، غصه خوردن و ناراحتی عمیق حاج یونس را کاملاً حس کردم. در آنجا بود که در سراسر وجود حاج یونس، رنج و عذاب را میدیدم. آن هم زمانی بود که مادر حاج یونس سکته کرد. وقتی مادر حاج یونس سکته کرد، دست و پایش سنگین شده بود. زبانش هم کمی سنگین کار میکرد. حاج یونس میبایست یک ماه مادرش را برای معالجه به کرمان می برد. آن موقع حاج یونس خودش به شدت زخمی و شکمش پاره شده بود؛ امّا همیشه مادرش را کول میگرفت و کارهایش را انجام میداد. من هم هر وقت میخواستم این کار را بکنم، میگفت: «نه، تو نمیتوانی. این کارها وظیفهی من است. مادر من است.»
او از این که مادرش ناراحت بود، به سختی رنج میکشید و تحمّل ناراحتی مادرش را نداشت.
#سردارشهیدحاج_یونس_زنگی_آبادی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
╔═•__●°•🌷•°●__•══╗
@khadem_astan
╚══•__●°•🌷•°●__•═╝