اسمش *مریم* بود،
همان تنها زنی که نامش در قرآن آمدهاست!
و مثل امروز بود،
که درد زایمان به سراغاش آمد!
پناه برد به خارج از شهر!
با درد،
با اضطراب،
با تنهایی
و با حالی که گفتنی نیست...
و با کودکی در آغوش، به نزد مردمان شهرش بازگشت!
مردم که او را در اين حال ديدند، سرزنشاش کردند که:
اى مريم! نه پدرت بد مردى بود و نه مادرت زناكار! تو با خود چه کردی؟!
و مريم ، اشاره كرد به كودكش!
كه با او سخن بگوئيد!
مردم گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوئيم؟
و *عيسى* به سخن درآمد:
* سلام بر من روزى كه به دنيا آمدم
و روزى كه مى ميرم
و روزى كه زنده بر می خیزم*
و زنان، از وقتی قصه ی او را شنیدند، دخترانشان را مریم نام گذاشتند و پسرانشان را روح الله!
و از همان روز جهان، چشم انتظار نشست... چشم انتظار روزی که او،
در کنار مصلح آخر الزمان،
زنده بر خیزد...
میلادحضرت مسیح، مبارک باد!
#انتظار
#سبک_زندگی_غدیری ها