eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج مهدی رسولی رفته گرجستان و تو مناطق شیعه نشینش مراسم روضه برپا کرده و اینجوری نوجوون های شیعه گرجستانی رو با محبت اهل بیت آشنا میکنه. کاری که حاج مهدی برای اشاعه فرهنگ و شعور حسینی میکنه رو هیچ مسئول فرهنگی جمهوری اسلامی نکرد...! 🏴 @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوران خردسالی او با اتمام جنگ و بازگشت آزادگان همراه بود؛ مادرش همانند دیگران وقتی تصاویر بازگشت اسراء از تلویزیون پخش می شد، اشک شوق می ریختند. آن زمان صادق تقریباً یک سال و نیم سن داشت. به قدری تیزهوش و زیرک بود که به این رفتار مادر توجه می کرد و وقتی تلویزیون برنامه اسراء را پخش می کرد و مادر حواسش نبود؛ مادر را صدا می زد و می گفت : «مامان بیا گریه کن آمدند!» با اینکه نمی دانست دلیل این کار چیست... @mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری زیبا از حمل مادر توسط یک زائر به سمت کربلا از منطقه راس البیشه! 🔹منطقه راس البیشه در فاصله ۶۰۰ کیلومتری از کربلا قرار دارد و در بخشی از مسیر زائران باید از میانه ساحل و دریا عبور کنند. @mahdihoseini_ir
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای اینکه عمق شیاد بودن سلبریتی رشید پور رو بتونی درک کنی فقط این ویدیو مصاحبه رشیدپور با رسایی را ببین. این روزها همان همراهی مسلم در زمان (ع) است... @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_ششم 😢در این قحط #آب، چشمانم بی‌دریغ می‌بارید و در هوای بهاری حضور
✍️ از اتاق که بیرون آمدم دیدم حیدر با عمو تماس گرفته تا از حال همه باخبر شود، ولی گریه‌های یوسف اجازه نمی‌داد صدا به صدا برسد. حلیه دیگر نفسی برایش نمانده بود که عباس یوسف را در آغوش کشید و به اتاق دیگری برد. 🍂لب‌های روزه‌دار عباس از خشکی تَرک خورده و از رنگ پژمرده صورتش پیدا بود دیشب یک قطره آب نخورده، اما می‌ترسیدم این یوسف چهار ماهه را تلف کند که دنبالش رفتم و با بی‌قراری پرسیدم : «پس هلی‌کوپترها کی میان؟» 💔دور اتاق می‌چرخید و دیگر نمی‌دانست یوسف را چطور آرام کند که دوباره پرسیدم : «آب هم میارن؟» از نگاهش نگرانی می‌بارید، مرتب زیر گلوی یوسف می‌دمید تا خنکش کند و یک کلمه پاسخ داد : «نمی‌دونم.» و از همین یک کلمه فهمیدم در دلش چه شده و شرمنده از اسفندی که بر آتشش پاشیده بودم، از اتاق بیرون آمدم. حلیه از درماندگی سرش را روی زانو گذاشته و زهرا و زینب خرده شیشه‌های فاجعه دیشب را از کف فرش جمع می‌کردند. من و زن‌عمو هم حیران حال یوسف شده بودیم که عمو از جا بلند شد و به پاشنه در نرسیده، زن‌عمو با ناامیدی پرسید : «کجا میری؟» 🔹دمپایی‌هایش را با بی‌تعادلی پوشید و دیگر صدایش به سختی شنیده می‌شد : «بچه داره هلاک میشه، میرم ببینم جایی آب پیدا میشه.» از روز نخست ، خانه ما پناه محله بود و عمو هم می‌دانست وقتی در این خانه آب تمام شود، خانه‌های دیگر هم اما طاقت گریه‌های یوسف را هم نداشت که از خانه فرار کرد. 😔می‌دانستم عباس هم یوسف را به اتاق برده تا جلوی چشم مادرش پَرپَر نزند، اما شنیدن ضجه‌های کافی بود تا حال حلیه به هم بریزد که رو به زن‌عمو با بی‌قراری ناله زد : «بچه‌ام داره از دستم میره! چیکار کنم؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده، غرش شدیدی آسمان شهر را به هم ریخت. 🚪به در و پنجره خانه، شیشه سالمی نمانده و صدا به‌قدری نزدیک شده بود که چهارچوب فلزی پنجره‌ها می‌لرزید. از ترس حمله دوباره، زینب و زهرا با از پنجره‌ها فاصله گرفتند و من دعا می‌کردم عمو تا خیلی دور نشده برگردد که عباس از اتاق بیرون دوید. 🍒یوسف را با همان حال پریشانش در آغوش حلیه رها کرد و همانطور که به‌سرعت به سمت در می‌رفت، صدا بلند کرد : «هلی‌کوپترها اومدن!» 😍چشمان بی‌حال حلیه مثل اینکه دنیا را هدیه گرفته باشد، از شادی درخشید و ما پشت سر عباس بیرون دویدیم. از روی ایوان دو هلی‌کوپتر پیدا بود که به زمین مسطح مقابل باغ نزدیک می‌شدند. عباس با نگرانی پایین آمدن هلی‌کوپترها را تعقیب می‌کرد و زیر لب می‌گفت : «خدا کنه نزنه!»... ✍️نویسنده: @mahdihoseini_ir 🕊🌹
(عليه‌السلام): اِيّاكُمْ اَنْ يَحْـسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضا فَاِنَّ الْكُفْرَ اَصْلُهُ الْحَـسَدُ مبـادا با يكديـگر حسـد ورزيـد، زيرا كفر و بی‌دينى از حسد برمی‌خيزد. 📚 اعيان الشيعه، ج 1 /673 ‌@mahdihoseini_ir
※ مـــی‌روم تـــا؛ دنیا بداند حرارت حسین علیه‌السلام در قلب من، به قدم‌های من جرأت حماسه، جرأت دویدن و جرأت خستگی داده است. @mahdihoseini_ir
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ترس از گرمای 🔸دوست دارم برم پیاده روی ، اما از گرمای هوا میترسم. @mahdihoseini_ir