eitaa logo
آقا مهدی
3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 سخن‌نگاشت | نخست وزیر ژاپن: آمریکا درخواست مذاکره درباره موضوع هسته‌ای دارد ⁉️ رهبر انقلاب اسلامی: آمریکا زیر توافق قبلی زده؛ کدام عاقلی با چنین کشوری دوباره مذاکره میکند؟ 🔻 رهبرانقلاب در دیدار امروز نخست‌وزیر ژاپن: جمهوری اسلامی ایران به مدت پنج، شش سال در موضوع هسته‌ای با امریکا و اروپایی‌ها در قالب ۱ + ۵ مذاکره کرد و به یک نتیجه هم رسید، اما آمریکا زیر این توافق و قرارداد قطعی زد، بنابراین کدام فرد عاقلی است که دوباره با کشوری که زیر تمام توافق‌ها زده، مذاکره کند؟ ۹۸/۳/۲۳ 💻 @Khamenei_ir @mahdii_hoseini
🍃🌸 •| 1⃣} نزدیکی به خدا 👈پیامبراکرم: نزدیکی‌مردم به خداوند در روز قیامت به مقدار رفتن آنها به نماز جمعه به ترتیب نفر اول و دوم و سوم است 📚| مستدرک‌الوسائل ج۶ ص۳۹ 2⃣} حرام شدن آتش برای ‌او 👈امام صادق: هیچ قدمی نیست که در راه نماز جمعه برداشته شود مگر آنکه خدا بدن آن را بر آتش حرام سازد. 📚| وسائل الشیعه ج۵ص۳ 3⃣} ضمانت بهشت 👈امام علی: درمحضر خدا برای شش گروه ضمانت بهشت ‌نموده‌ام،یکی از آنها کسی است که به قصد نماز جمعه از منزل خارج شده و درآن حال مرگ او فرارسیده است. 📚| وسائل الشیعه ج۵ 4⃣} حج و عمره در هر جمعه 👈پیامبر اکرم: هر روز جمعه برای شما ثواب یک حج و یک عمره است؛ حج شما شتاب و مبادرت به نماز جمعه؛ و عمره شما انتظار اقامه نماز عصر پس از نماز جمعه است. 📚| کنزالعمال ج۷ص۷۳۷ ح۲۱۱۷۳ •| ------------------------------------------ @mahdii_hoseini 🍃🌸
○﷽○ هذا یوم الجمعه... سلام آقا 🌹 دوباره جمعه 😔و چشم انتظاران غریبے😢 که عمرے بر سر راهت😣 نشستند عاشقانه ❤️😊 ⛅️اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌸🍃 @mahdii_hoseini
@mahdii_hoseini
آقا مهدی
@mahdii_hoseini
حتما بخونید 🌹 جالبه !!! 👇 توی گردان! ما به گروه اخراجی ها معروف بودیم ،چون خیلی شلوغ می کردیم🙊 حاج مهدی فرمانده گروهان مون بود و ماهم دستورات شو مو به مو انجام میدادیم👌 ولی خوب باز شیطنت مون زیاد بود، حاجی هیچ وقت به ما کوچکترین حرفی نمیزد و اجازه نمی داد کسی به ما حرف بزنه،بلاخره محیط نظامی بود و ماهم یک فرد نظامی✌️. یادمه حاج مهدی میگفت بچه ها ان شاء الله پس از برگشتمون به ایران همه شما ها رو مجدد جمع میکنم از شما فیلم اخراجیهای ۴ رو می سازم .😂 رابطه صمیمی حاج مهدی با رزمندگان فاطمیون زبانزد همه بود سایر رزمندگان حاضر در منطقه مایر به تعجب میگفتند : یه فرمانده ایرانی اومده مثل مصطفی صدر زاده ، رابطه گرمی با بچه های افغانستانی برقرار کرده رزمنده های فاطمیون هم خیلی دوستش دارن☺️ ، حتی این موضوع به گوش (حاج قاسم) هم رسیده بود..!! موقع برگشت به ایران، تو راه همه ی این بچه ها با چشمانی اشکبار و غمناک از حاج مهدی عذرخواهی کردندو حلالیت گرفتند، می گفتن: فرمانده شرمنده که داریم تنهات میزاریم😔، شرمنده ایم که شب عملیات نتونستیم عقب بیاریم ات،شرمندایم که نتونستیم سرباز خوبی برات باشیم، آخه حاج مهدی تنها شهید گروهانمون بود!!!💔 حالا بعد چهار ماه ،اصلا باورم نمیشه که حاج مهدی که مثل یک پدر واقعی برامون بود، در جمع ما نیست! خدا کنه در آخرت شفیع ما باشه، ما هم پاسدار خونش باشیم ،انشاءالله😞✌️ شهید مدافع حرم ملقب به ابومائده🍃 راوی:رزمنده‌ لشکر فاطمیون🌹 💞 @mahdii_hoseini 💞
• تڪیہ ڪن بہ شهـــدا • شهــدا تڪیہ شان بہ خداست . • اصلا ڪنار گل ڪه بنشینے🌹... • بوے گل مےگیرے 🌹... • پس گلستان ڪن زندگیت را با یاد شهدا💐 ❤تکیه کن به برای ترک گناه از شهید کمک بگیریم❤ راستے تڪیه گاهت ڪیه ❓ 💞 @mahdii_hoseini 💞
« مَولاے اِرْحَم ڪبْوَٺے لحـرِّ وَ جْمعے وَ زَلَّةِ قَدَمـے » یعنے مولای منـ بـآ صورٺ بہ زمینـ خورده ام و بر لغزشِـ گامہـایم رحم ڪن...!😔 /دعـاے ۵۳ بہ زبانـ دیگـر منـ زمین خورده ے شیطانمـ؛ منـ خاڪے هسٺمـ، امـآ خاڪےِ گناهـ، رفیقـ دسٺمـ رآ بگیـر!💚 { یـآ رفیقـ من لا رفیقـ لہ } 🌸🍃| @mahdii_hoseini
حاج حسین یکتا: ما جبهه‌ایها از لقاءالله جاموندیم؛ دهه شصتیها! هفتادیها! هشتادیها! از بقیة‌الله جانمونید...
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلم ای از علی مدد گرفته دلم یجوری بد گرفته ازاینایی که هی میپرسن شهیدتون چقدر گرفته .. حاج محمودکریمی
آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_سی_و_دوم: تنبیـه عمومے علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ... اما ی
رمانــ🍃 : نغمــه اسماعیل این بار که علی رفت جبهه، من نتونستم دنبالش برم ... دلم پیش علی بود اما باید مراقب امانتی های توی راهی علی می شدم ... هر چند با بمباران ها، مگه آب خوش از گلوی احدی پایین می رفت؟ ... اون روز زینب مدرسه بود و مریم طبق معمول از دیوار راست بالا می رفت ... عروسک هاش رو چیده بود توی حال و یه بساط خاله بازی اساسی راه انداخته بود ... توی همین حال و هوا بودم که صدای زنگ در بلند شد و خواهر کوچیک ترم بی خبر اومد خونه مون ... پدرم دیگه اون روزها مثل قبل سختگیری الکی نمی کرد ... دوره ما، حق نداشتیم بدون اینکه یه مرد مواظب مون باشه جایی بریم ... علی، روی اون هم اثر خودش رو گذاشته بود... بعد از کلی این پا و اون پا کردن ... بالاخره مهر دهنش باز شد و حرف اصلیش رو زد ... مثل لبو سرخ شده بود ... - هانیه ... چند شب پیش توی مهمونی تون ... مادر علی آقا گفت ... این بار که آقا اسماعیل از جبهه برگرده می خواد دامادش کنه ... جمله اش تموم نشده تا تهش رو خوندم ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - به کسی هم گفتی؟ ... یهو از جا پرید ... - نه به خدا ... پیش خودمم خیلی بالا و پایین کردم ... دوباره نشست ... نفس عمیق و سنگینی کشید ... - تا همین جاش رو هم جون دادم تا گفتم ... ... @mahdii_hoseini