eitaa logo
طب اسلامی شاکران
12.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
215 فایل
من مهدی شیروانی (شاکران) هستم نویسنده کتابهای طب اسلامی در ۴ جلد تو این کانال چی یاد میگیرید؟👇 🔰 آگاهی از نسخه های ساده خانگی 💚 مزاج شناسی و داروشناسی 🔰 آگاهی از اخبار طب اسلامی سنتی ✅ مشاوره و ثبت نام کلاس های طب اسلامی @Shakeran_sapurt
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔶🔹🔶🔹🔶 ⚠️ ‍ كرامت خواندنی از امام هادى عليه السلام 🔥 از علمای بزرگ در کتاب" " مینویسد: 👈 نقل بعض الحفاظ أن امرأة زعمت أنها شريفة بحضرة فسأل عمن يخبره بذلك فدل على علي رضا فأرسل إليه فجاء فأجلسه معه على سريره و سأله 🔹فقال إن اللّه حرم لحم على السباع فتلقى‏ للسباع فعرض عليها ذلك فاعترفت المرأة بكذبها ثم قيل للمتوكل ألا تجرب ذلك فيه فأمر بثلاثة من السباع فجي‏ء بها في صحن قصره ثم دعا به فلما دخل من الباب أغلقه و السباع قد أصمت الأسماع من زئيرها فلما مشى في الصحن يريد الدرجة مشت إليه و قد سكنت فتمسحت به و دارت حوله و هو يمسحها بكمه ثم ربضت فصعد للمتوكل فتحدث معه ساعة ثم نزل ففعلت معه كفعلها الأول حتى خرج فاتبعه المتوكل بجائزة عظيمة و قيل للمتوكل فلم يجسر عليه و قال تريدون قتلي ثم أمرهم أن لا يفشوا ذلك انتهى 👈 برخى از حافظان حديث نقل کرده‌اند زنی در حضور متوکل ادعا کرد که از صلى الله علیه و آله است، متوکل خواست که در اين خصوص کسى حقيقت مطلب را برايش روشن كند، امام هادی (عليه السلام) را معرفى کردند، به دنبال حضرت فرستادند، ايشان تشريف آوردند و متوكل آن امام را بر روى تخت در كنار خودش نشاند و پيرامون اين مساله از امام هادى عليه السلام پرسش كرد؛ امام هادی [عليه السلام] در جواب آن سؤال فرمود: خداوند متعال گوشت (عليه السلام) را بر درندگان حرام فرموده، او را در قفس درندگان بيندازيد. چون خواستند آن زن را در قفس درندگان بيندازند، آن زن اعتراف کرد که دروغ گفته است. 👈برخى به متوکل گفتند: آيا همين كار را در مورد خود امام (عليه السلام) تجربه نمیکنى؟ 🔻متوکل دستور داد سه تا از درندگان را در صحن قصر بياورند، آنگاه به امام گفت از درب وارد صحن شوند، به محض وارد شدن امام ، آن درب را قفل كردند، در حالى که گوشها از صداى درندگان کر ميشد [ ]، زمانى كه حضرت در حياط قصر به راه افتاد و خواست از پله‏ ها پايين برود درندگان به سمت ايشان آمدند و آرام شدند، و گرد وجودش ميگشتند و خود را به دست و پاى آن حضرت ميماليند ، حضرت آنها با آستين خود نوازش ميکرد و ميخواباند. 🌸🍃 آنگاه حضرت بالا آمد و ساعتى با متوکل حرف زد، باز پايين رفت باز مثل دفعه نخست تا اين که از آنجا بيرون آمد، 👈 سپس متوکل برای حضرت جايزه مهمى فرستاد. به متوکل گفتند: تو نيز مانند پسر عمويت چنان کن. اما متوكل جرات نکرد و گفت: ميخواهيد مرا بکشيد؟ آنگاه دستور داد اين قضيه را فاش نکنند. 📚 ‏_مؤمن_بن_حسن، نور الأبصار في مناقب آل بيت النبي المختار صلى الله عليه و آله و سلم‏، ص ٣٣٠ قم‏ ، ناشر: رضى‏، چاپ: دوم‏، سال ١٤٢٢ق و چاپ عثمانيه مصر، الطبعة الحديثة ص ٣٣٠ آمده است 📚 ، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر (متوفاى٩٧٣هـ)، علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج ٢، ص ۵۹۵،تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، ۱۴۱۷هـ - ۱۹۹۷م. ❌ ابن حجر هيثمی در ابتداى نقل اين جريان، اشاره ميکند که اين قضيه برای امام رضا عليه السلام اتفاق افتاده است، اما در آخر اعتراف ميکند که اين قضيه براى امام هادی عليه السلام بوده است 📚 ونقل أن صاحب هذه القصة هو هو علي العسكري وصوب لأن الرضى توفي في خلافة المأمون اتفاقا ولم يدرك المتوكل مسعودی نقل ميکند که اين اتفاق برای امام هادى )عليه السلام( بوده است و اين نقل را صحيح و واقعی دانسته است چون امام رضا )عليه السلام( در زمان خلافت مامون از دنيا رفته و متوکل را درک نکرده است 🍃➖🌸➖🍃➖🌸➖🍃