🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸
🌸
#پارت_86
امیر خیلی جذاب و خوش تیپ بود.
خوش اخلاق بود و توی این مدت ثابت کرده بود چقدر هوامو داره..
پولدار بود و از نظر اخلاقی به دلم می نشست.
یعنی میتونم باهاش وارد رابطه بشم؟
اصلا من آدم رابطه هستم؟
اصلا بلدم رابطه داشتن چجوریه؟ باید چیکار کنم؟
گیج به امیری که با لبخند داشت بهم نگاه میکرد نگاه کردم.
بلاخره لب باز کردم و گفتم :
امیر من تا حالا با هیچ پسری به جز هم خونه ام بیرون نرفتم و انقدر راحت بودم.
من تاحالا اصلا رابطه دوستی و این چیزا رو نداشتم و حتی نمیدونم چجوریه.
نمیدونم میتونم باهات وارد رابطه بشم یا نه!
امیر بدون اینکه لبخندشو خراب کنه گفت :
میدونم و متوجه شدم که با هیچ کس تاحالا تو رابطه نبودی.
بزار من اولین نفرت باشم.
قول میدم پشیمونت نکنم و از گل نازکتر بهت نگم.
فک کنم خوب باشه یه فرصت به هر دوتامون بدی.
اووووووم نسبتا بلندی گفتم.
بی هیچ حرفی شروع به خوردن خوراکیم کردم.
وقتی تموم شد به امیر که آب پرتغالش رو تموم کرده بود نگاه کردم و گفتم :
نظرت چیه بریم؟
امیر : دوست داری بریم؟
نمیخوای اینجا بشینی از فضا لذت ببری؟
_نه خوشم نمیاد به نظرم بریم.
امیر : باشه عزیزم بلند شو تا بریم.
بلند شدم و قدم به قدم باهم به طرف صندوق رفتیم و حساب کردیم.
بعد با هم از کافه خارج شدیم و سوار ماشین شدیم.
امیر وقتی نشستیم تو ماشین گفت :
خب خانم خانما!
امر کنید کجا بریم؟!
_نمیدونم برام فرقی نداره.
امیر : خب دوست داری الان چیکار کنی؟
_دوست دارم الان... اوووم... برم قدم بزنم آهنگ گوش کنم و شیطنت کنم.
امیر با شنیدن حرفم تک خنده ای کرد و بی هیچ حرفی ماشینو روشن کرد.
موزیک قشنگی توی ماشین پخش شد و گوش سپردیم به صدای آهنگ.
یهو گوشی امیر زنگ خورد.
بهش نگاه کردم که گوشی رو خیلی عادی جلوم برداشت و جواب داد :
سلام... مرسی تو خوبی... بله درخدمتم... خب... اوکی... شب بهت خبر شو میدم... باشه من جایی هستم شب خبر میدم خدافظ...
تا قطع کرد گفتم :
کی بود؟
امیر : از بچهای شرکت بود میخواست یه چیزی رو براش چک کنم بهش گفتم شب.
بعد از زدن این حرف لپمو کشید و با خنده گفت :
فوضول کوچولو . . .
🌸
🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸