#تلنگرانہ 💡
.
دیدینتازگـــیآهمهجوونا
آرزوےشهادتدارن...؟!💞💖
همـــششعار #شهادت✊🏻
همـــشادعآے #شهادت🤲🏻
ولےپسرجون،دخترجون...🧕👨⚕
یهنیگابهخودتمکـــردے؟!
ببینشبیهشـــے؟!❗️❗️⁉️
ببینیهنَمهباهاششباهتدارے؟!🔺
#شهدا رومیگما🙃...!
یه #شهیـــدهیچوقتِهیچوقتدلنمیشکنه
یه #شهیــد هیچوقتِهیچوقت مسیرشوکجنمیکنه
یهشهیـــد رفیقش #حسینه، #مهدےِفاطمهس
میخواےمثه 👌🏻شهدابشے؟!
بسمِالله... :
👇🏻👇🏻👇🏻
▪️قیافهومد براتمهمنباشه؛
مثه #هادےذوالفقاری
▪️از ﻫﻤﺴﺮ و ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺕ بگذری؛مثه #ﺷﻬﻴﺪﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭ و #ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺒﺎﻧﻲ
▪️راستےمیتونےاز ﺭﻳﺎﺳﺖ و ﻣﻘﺎﻡ بگذرے؟!مثه #ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ_اﺳﻜﻨﺪﺭﻱ
▫️بیاوبهخودتقولبده🤝🏻🤝🏻
ازاینبهبعددورترینفاصله رو با #گناه داشتهباشے!👌🏻✋🏻
مثلاکیلومترها؟!فرسنگها؟!
نه!!حتــےبیشترازاینہا...((:
قشنگنیست؟!🤔
▫️بیاوبهخودتقولبده چشاتوبدزدی
وقتےچشاتبه یه#نامحـرم میخوره...😇
همونلحظهبگو :::
#یاخَیرَحَبیباًوَمَحبوب!!
▫️بیاوبهخودتقولبده دهنتو گِلبگیرے اونجا
کهمیخوادبه #دروغ بازشه!!
اصلاخلاصه بگمبرات؟!
[❗️بیاوبهخودت قولبده 🤝🏻نشے دلیل ِاشکایِ
#امـامزمانت (:💔 ❗️...
ﺑﻴﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﻳﻪ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺎشے
ﻳﻪ #ﺷﻬﻴﺪﺯﻧﺪھ ...
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #بیست_وسه
_نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت
خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.
من نمیدانستم..
اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد..
و 🌸مصطفی🌸 میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند..
که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت
_اگه به جای مسجد عُمری،🔥 زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا #پلیس و #نیروی_امنیتی هم #کنارمردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟😏
سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته،..
شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده..
و سعد🔥 فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد..
و او همچنان از خنجری که روی حنجره ام دیده بود، #غیرتش_زخمی_بود که رو به سعد اعتراض کرد
_فکر نکردی بین این همه وهابی تشنه به خون شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟😠
دلم برای سعد میتپید..
و این جوان از زبان
دل شکسته ام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم..😭
و سعد طاقتش تمام شده بود..
که از جا پرید و با #بی_حیایی صدایش را بلند کرد
_من زنم رو با خودم میبرم!😏
برادر مصطفی
دستپاچه از جا بلند شد.. تا مانع سعد شود که #خون_غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید😡🗣
_پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه تونه!😡
برادرش دست سعد را گرفت.. و دردمندانه التماسش کرد
_این شبا شهر قُرق وهابی هایی شده که خون شیعه رو #حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه ها کمین کردن و مردم و پلیس رو #بی_هدف میزنن!😐😥
دیگر نمیخواستم..
ادامه دارد....
🌹نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌 #کپی_فقط_باذکرنام_نویسنده
·٠•●@Mahepenhanamm●•٠·