eitaa logo
مهفــmahfa110ــا
89 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
221 ویدیو
2 فایل
جهت ارتباط با مدیر کانال @mahfa88 مـه = مهـدی فـا = فاطمه مهـدیِ فاطمه
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱۴۵ امروز پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۲/۱۱ هر شب قبل از خواب به بهترین رویدادی که در طول روز برایتان رخ داده است بیاندیشید و خدا را بابتِ آن رخداد شکر کنید. هنگامی که در جستجوی بهترین چیزی هستید که برایتان اتفاق افتاده، تمام اتفاقات خوشایندی را که در آن روز برایتان پیش آمده مرور می‌کنید و در روند مرور و انتخاب بهترین رویداد روزانه، قدرشناس آنها خواهید شد. به این صورت شما هر شب در حالی که احساس شاکر بودن دارید می خوابید و برمی‌خیزید. شمارش مواهبتان یکی از تمرین هایی است که این اطمینان خاطر را به شما می بخشد تا روزتان را با شکرگزاری آغاز کنید و به پایان برسانید. در حقیقت آن‌ها به قدری قدرتمند هستند که زندگیِ شما را در چند ماه تغییر می دهند. زیرا شکرگزاری همانند یک آهنربا مواهب بیشتری را برای شکرگزار بودن جذب می کند. ... 🆔 @mahfa110
۱۱۴۵ معنای روزه داری حضرت امام على عليه السلام می فرمایند: الصِّيامُ اجتِنابُ المَحارِمِ كما يَمتَنِعُ الرجُلُ مِن الطَّعامِ و الشَّرابِ؛ روزه، دورى كردن از حرامهاست ؛ همچنان كه آدمى از خوردن و آشاميدن خوددارى مى كند. بحار الأنوار ، جلد ۹۶، صفحه ۲۹۴ 🆔 @mahfa110
ذکر روز پنجشنبــــــه 🆔 @mahfa110
إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبيراً؛ همانا این قرآن (خلق را) به راست و استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب بزرگ بشارت می دهد. سوره مبارکه اسرا شماره آیه: ۹ جزء: ۱۵ (تندخوانی) قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی؛ جزء هر روزِ ماه مبارک رمضان. لطفا با معرفی لینک کانال، در ثواب قرائت دیگران نیز سهیم باشید. 🆔 @mahfa110
Joze 06.mp3
3.98M
(تندخوانی) جزء ششم قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی زمان : ٣٣ دقیقه 🆔 @mahfa110
حرمت آلبوم حسرت‌های ماست از پنجره فولاد تا سقاخانه... از باب‌الجواد تا مسجد گوهرشاد... کاش این آلبوم حسرت‌ها، آلبوم خاطرات شود... دلم برای حرم تنگ است... @mahfa110
✍️ 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمی‌خواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه می‌زدم و او زیر لب (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. 💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می‌دیدم از مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه‌اش می‌لرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمی‌شد که با اشک چشمانم التماسش می‌کردم و او از بلایی که می‌ترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد. می‌دیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمی‌کند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و می‌دانست موبایلش دست عدنان مانده که خون در نگاهش پاشید، نفس‌هایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیده‌ام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!» 💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل (علیه‌السلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امانت سپردی؟ به‌خدا فقط یه قدم مونده بود...» از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم می‌کرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، داشتن فرار می‌کردن و نمی‌خواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!» 💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکم‌تر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست (علیه‌السلام) بودی و می‌دونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!» و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفات‌شون شناسایی نشه!» 💠 و من می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که نجوا کردم :«عباس برامون یه اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمی‌ذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!» می‌دیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لاله‌های را در نگاهش می‌دیدم و فرصت عاشقانه‌مان فراخ نبود که یکی از رزمنده‌ها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد. 💠 رزمنده با تعجب به من نگاه می‌کرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از بودند که همه با عجله به سمت‌شان می‌رفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند. با پشت دستم اشک‌هایم را پاک می-کردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش می‌رفت و دیدم یکی از فرمانده‌ها را در آغوش کشید. 💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم می‌داد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیه‌ای دور گردنش و بی‌دریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و می‌بوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت. 💠 ظاهراً دریای این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!» ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرمانده‌ای سینه سپر کرد :« بود!» 💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم در همه روزهای را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده‌ها مثل پروانه دورش می‌چرخند و او با همان حالت دلربایش می‌خندد... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
ذکر روز جمعـــــه 🆔 @mahfa110
با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال مهفا۱۱۰، و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بزرگواران در ماه مبارک رمضان و درخواست شفای عاجل و کامل برای بیماران مبتلا به از محضر خداوند متعال، و دعا برای دفع این بلا، طبق معمول روزهای ، ادامه مباحث را با عنوان تقدیم می‌کنیم. 🆔 @mahfa110
۲۶۴ 📘📘📘انتظار عامیانه،عالمانه،عارفانه اساسا دنبال حق »خود« بودن یک چیز است، طرفدار حق و عدالت بودن چیز دیگری اســت. خیلی ها که دم از حق و عدالت میزنند، در واقع دنبال حق »خود«شان هستند،نه اینکه دلشان برای حق و عدالت سوخته باشد. آنها تا جایی از حق و عدالت صحبت میکنند و حاضرند برایش مایه بگذارند، که حق و منفعت خودشان در میان باشد. اینگونه حق طلبی هم به درد نمی خورد. همچنان که در غرب وقتی دم از حقوق بشــر زده می شــود، غــرض و نتیجه، تقویت خودخواهی های انسانها است نه تأمین حقوق انسانها.حضرت امام(ره) در فرمایشی به خوبی به تفاوت حق طلبی و حق خودطلبی اشاره میفرمایند: «بايد اشخاصید كه می خواهند صحبت كنند ببينند كه آيا حق را می خواهند براى حق؟ بزرگتر چيزی که انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين اســت كه حق را براى حق بخواهد. از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است.و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت را داشته باشد بر نفس خودش كه آن حق را تعريف كند. و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشــته باشد و اظهار تنفر كند. كسانىكه حق را براى حق خواهند اندك ‏اند، بسيار اندك.كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندك ‏اند، و بسيار اندك. انســان خــودش هــم نمى‏تواند بفهمد كــه چه كاره اســت.» حضرت آیت الله بهجت(ره) نیز در کلامی به تفاوت کسی که منتظر رسیدن به حق و نیاز خود است، و منتظر حقیقی که منتظر برپایی حق است اشاره می فرمایند: «اشــخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشــند. کســانی منتظر فرج هســتند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشــند، نه برای بــرآوردن حاجات شــخصی خود!» 🆔 @mahfa110
إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبيراً؛ همانا این قرآن (خلق را) به راست و استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب بزرگ بشارت می دهد. سوره مبارکه اسرا شماره آیه: ۹ جزء: ۱۵ (تندخوانی) قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی؛ جزء هر روزِ ماه مبارک رمضان. لطفا با معرفی لینک کانال، در ثواب قرائت دیگران نیز سهیم باشید. 🆔 @mahfa110