#شاعرانه_رضوی
♨️ بادهی حضور
در لقای رُخش ای پیر! مرا یاری کُن
دستگیری کُن و، پیری کُن و، غمخواری کُن
از سر کوی تو مأیوس نگردم هرگز
غمزهای! غمزدگان را تو مددکاری کُن
هله! با جُرعهای از بادهی میخانهی خویش
هوشم از سر ببر، آمادهی هُشیاری کُن
گر به لطفم ننوازی و، پناهم ندهی
عشوه کُن، ناز کُن، آغاز ستمکاری کُن
عاشقم، عاشقم، اُفتاده و بیمار توام
لطف کُن، لطف! ز بیمار پرستاری کُن
تو و سجّادهی خویش و، من و پیمانهی خویش
با منِ باده زده، هر چه به دل داری کُن
گر نخواهی ز سر لُطف نوازی ما را
از درِ قهر بُرون آی و، دل آزاری کُن[۱]!
🗓 اسفند ۱۳۶۳
۱ - در دستنوشتهی دیگر: «...برون آی! دل آزاری کُن».
#دیوان_اشعار_امام
#شعر #انتظار
🆔 @mahfa110