eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️☘️☘️☘️ وصیت نامه شهید غلامحسین ارباب رشید "با مردم برخورد اسلامی داشته باشید، در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد." ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
_زهره چیه چرا امروز توخودتی؟ چرا نمیخندی مثل همیشه نیستی! زهره با توام چرا جواب نمیدی.؟ _ای بابا، ول کن دیگه؛ مریم حوصله ندارم. _خوب بگو چی شده دیگه چرا اینجوری شدی؟ تواین چهار سال ندیدم نخندی و حالت بد باشه. _گفتم ولم کن، مریم حوصله ی هیچی رو ندارم. خوب بگوچراچی شده میدونی که تا نگی ولت نمیکنم. ای وای چی شد زهره چرا گریه میکنی. پاشو در کلاسو ببند تا بهت بگم. وایسا. خوب حالا حرف بزن ببینم چی شد ه دیشب بابام اومده بود خونمون. یعنی چی، چی میگی زهره بابات هر روز مگه نمیاد خونه این گریه داره؟ ای بابا مریم توچی میدونی از زندگیم.... ادامه دارد.... ⛔️کپی حرام ❌ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
_خوب بگو حرف بزن بدودیگه، مردم از فضولی. _باور کن مریم برام خیلی سخته، نمیدونم بایدچی بگم چی جوری بگم الانم که زنگ میخوره، ولش کن _وای زهره دیونم کردی، باشه بزار از مدرسه که خواستیم بریم خونه. ولی اونموقع دیگه بهونه بیاری گشتمت. _باشه بابا ولم کن _اصلا نفهمیدم زمان چه جوری گذشت همش فکرم پیش زهره بود که چی شده چرا زهره اینجوری شده تا زنگ خورد داد زدم زهره بدو بریم بدو بگو _وای مریم چرا اینجوری میکنی همه فهمیدن صبر کن الان میام ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
۳ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ _مریم بریم. _زهره شروع کن دیگه. _مریم اخه از کجا بگم چی جوری شروع کنم؟ _از اول بگو بدو فقط تند تند بگو الان میرسیم. _مریم من قشنگ سه سالگیمو یادم اونموقع که مامانم به بابام گفت بیاو بخاطر این دختر دست از خوش گذرونید بر دار وگرنه منم میرم دنبال خودم، قید همه چی رو میزنم. مریم من هنوز دادای بابام تو سرم که میگفت: هر غلطی میکنی بکن فقط دست از سرمن بردار. از اون روز به بعد من هر روزاز صبح تا بعداز ظهر تو خونه تنهابودم. مریم من فقط سه سالم بود، خیلی میترسیدم، از وقتی که میرفتن تا بیان یه گوشه از خونه میشستمو گریه میکردم وقتی می یومدن از گریه وگرسنگی خوابم برده بود. مامانم به زور بیدارم میکرد تخم مرغی چیزی میداد میخوردم دوباره میرفت دنبال کارش یه هفته اینطوری گذشت تا اینکه.... ادامه دارد..... ⛔️کپی حرام❌
۴ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ تا اینکه مامانم تقاضای طلاق داد رفتن دادگاه اومدن. من بابابام رفتم خونه ی مامان بابام مامانم رفت خونه ی مادرش مامان بزرگم به بابام گفت _وای اصلا ولش کن مریم دیگه نمیتونم خیلی برام سخته گفتنش. _زهره اصلا باورم نمیشه بگو ببینم الان با کی زندگی میکنی؟ _ای بابا مریم توهم که ول کن نیستی مامان بزرگم گفتش : _این دختر همون مادر، ببر بده بهش، اون بره خوش گذرونی من بچشو نگه دارم. _شروع کرد دادوبیداد که زود باش ببرش مگه من نوکرم نگهش دارم. _بابام گفت پاشو بریم بابا، پاشو بریم اسیرم کردی. منم با بغض وگریه پاشدم نمیدونی چه حس بدیه وقتی احساس کنی اضافی، خیلی بده. _وای زهره اصلا نمیدونم باید چی بگم. زهره، الان پیش مامانتی _ای بابا مریم،..... ادامه دارد.... ⛔️کپی حرام❌ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
۵ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️ رفتم پیش مامانم _مامان بزرگم گفت این بچه ی همون پدر به ما چه که خرجشو بدیم بگو بیاد ببرتش اصلا دختر چرا قبول کردی نگهش داری اینطوری خیلی خوش خوشانش میشه _باشه بابا، مامان ول کن زهره داره میشنوه گناه داره بچه، میگم بیاد ببرتش مامانم زنگ زد به بابام گفت من نمیتونم نگهش دارم بیا ببرش اونم گفت یه چند روز تحمل کن یه کاریش میکنم دیگه مامانم گفت فقط دوروز تواین دوروز مامان بزرگم تا میتونست سر من ومامانم غر زد خیلی اذیت شدم روز دوم مامانم زنگ زد به بابام ، بابام گفت دوسه روز دیگه تحملش کن مامانم داشت میگفت که نمیشه نمیتونم که مامان‌بزرگم...... ادامه دارد کپی حرام ☘️☘️☘️☘️ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
۶ ☘️☘️☘️☘️☘️ گوشی رو گرفت گفت تا یه ساعت دیگه نیای میزارمش توکوچه اینوگفت و تلفن روقطع کرد مریم از ترس داشتم میمردم همش میگفتم خدا جونم کمکم کن توهمین فکر را بودم که صدای در اومد خوشحال شدم گفتم بابام اومده دنبالم اما بابام نبود خاله ی مامانم بود اومد بود به ابجیش سر بزنه _سلام زهره جون خاله چه طوری عزیزم _ممنون خاله _چه طوری ابجی؟ چه طوری دخترم؟خوبی؟ _سلام خاله، ای بابا چه خوبی چه حالی فعلا که این بچه اسیرم کرده. _این چه حرفیه خاله جون. خدارو خوش نمیاد، جلوی بچه اینجوری نگو، این طفل معصوم چه کار تو داره. _خاله ابجیت میگه نباید نگهش داری میخوای اینجا باشی باید بدی به باباش نگهش داره. اونم میگه من نمی تونم نگهش دارم حالا خاله تو بگو چیکارش کنم ادامه دارد... کپی حرام ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
۷ ☘☘☘☘☘ وا ابجی چرا اینجوری گفتی این نوه ی تو تو اینقدر بی رحم نبودی _خاله جان حرص نخور درست میشه خدابزرگه برگرد سر زندگیت درست میشه _خاله ولش کن دودقیقه اومدی اینجا حالت خوب شه خودتو درگیر مشکلات ما نکن _چی بگم خاله جان صلاح مملکت خویش خسروان دادن من دیگه برم خیلی کار دارم - خاله رفت سه تا مونم سکوت کردیم هیچی نمیگفتیم امید داشتم، حرفای خاله روی مامان‌بزرگ اثر بزاره ومن پیش مامانم بمونم که مامان‌بزرگم گفت پاشو وسایلتوجمع کن برو که حوصلتو ندارم خلاصه بابا بالاخره اومد دنبالم رفت پیش بابام اونجا هم همین حرفا بود باید بره پیش مامانش دوبار رفتم پیش مامانم چند روز این رفت وآمد ها ادامه داشت تا اینکه.... ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
تا اینکه یه‌روز خاله اومد خونمون شروع کرد بامامانبزرگم صحبت کردن گفت ابجی نمیدونم از کجا بگم چی جوری بگم والاتوکه میدونی من بچه اي ندارم هم من هم شوهرمم خیلی بچه دوست داریم من با اصغرم صحبت کردم اونم بامن هم نظره اگه اجازه بدید زهره بشه دختر ما قول میدم مثل چشام ازش نگه داری کنم مریم مامان ،بابامم از خداخواسته گفتن باشه از فردا رفتن خونه ی خاله مامانم، خاله خیلی زحمتو کشید خیلی مشاور برد تا حالم خوبه خوب بشه نمیخوام بادیدن بابام دوباره حالم بدشه . مریم من زندگی الانم خیلی دوست دارم. وزهره دیگه هیچ وقت پدرشو ندید پایان ⛔️کپی حرام❌ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
☘️☘️☘️☘️ وصیت نامه شهید غلامحسین ارباب رشید "با مردم برخورد اسلامی داشته باشید، در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد." ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯