eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1 ۲۴ سالم بود که خانواده‌ام رفتن خواستگاری مهتاب.... اون موقع‌ها تازه کارم رو شروع کرده بودم وقتی که خانوادم مهتاب رو به معرفی کردن مورد پسند من نبود اما خانواده اصرار داشتند که من با اون دختر ازدواج کنم به خاطر اصرارهای زیادی خانوادم با مهتاب ازدواج کردم ولی هرگز فکر نمی‌کردم که بعدها توی زندگی مشترک اون همه مشکل برام درست بشه. ازدواج که کردیم دو سال از زندگی مشترکمون گذشت تو این مدت آزارم می‌داد رفتاراش اصلاً مناسب یه خانم نبود از طرفی انگار مشکل روحی داشت به حرف من گوش نمی‌کرد می‌گفت من نمی‌خوام تو برام مرد سالاری کنی ! درسته که زنتم اما دلیل نمیشه که به حرفت گوش بدم و طبق خواسته تو پیش برم ... من که خواسته زیادی ازش نداشتم فقط می‌خواستم به خاطر حفظ زندگی مشترکمون دست از یه سری رفتاراش برداره. ادامه دارد. کپی حرام.
2 زیاد از حد آزادی‌خواه بود و هر موقع هم که بهش اعتراضی می‌کردم یه سری از رفتاراشو اصلاح کنه زود از کوره در می‌رفت و شروع به فحاشی می‌کرد. احساس می‌کردم که مشکل روانی داره البته همینطورم بود همون موقع‌ها باردار شدم صاحب یه پسر شدیم با اینکه رفتارهای زنم منو به ستوه آورده بود اما از تولد پسرم خیلی خوشحال بودم ... اسم پسرمو امیر عرفان گذاشتم خیلی دوسش داشتم از اون موقع تمام دلخوشی من فقط پسرم بود مهتاب بعد از اینکه زایمان کرد بدتر عصبی شده بود و دیگه حتی نمی‌شد یه کلمه هم باهاش حرف زد... پسرمون سه سالش شد مهتاب اون قدر خونه رو ناآروم کرده بود که حتی اون بچه‌ هم آرامش نداشت دیگه تحمل این شرایط برام سخت بود با خودم می‌گفتم من که همه چیز در اختیارش گذاشتم خونه، ماشین، پول پس چرا انقدر سر ناهنجاری و دعوا داره با حرف زدن هم مشکلمون اصلاً حل نمی‌شد. ادامه دارد. کپی حرام.
3 تصمیمم رو گرفتم رفتم با خانوادم حرف زدم بهشون گفتم که زنم دیگه برام آرامش نذاشته و هر چقدر که باهاش حرف می‌زنم بی فایده است .‌ ۶ ساله وضعیت من همینه انگار نمی‌خواد سر عقل بیاد زندگی مشترک اصلاً براش معنایی نداره.... آخه من چطور با یه همچین زنی زندگی کنم ؟ از خانوادم خواستم که با خانواده مهتاب حرف بزنن که اگه این مشکلو حل نکنن من با وجود پسرم درخواست طلاق میدم. یه مدت گذشت با وجود اینکه با مهتاب حرف زده بودن اما بازم رفتارهای قبلش رو داشت منم دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم پسرم ۴ سالش بود که خودم درخواست طلاق دادم ... مهتاب اصلا عین خیالش نبود بهم گفت حالا که تو نمی‌خوای این زندگیو ادامه بدی منم اصراری ندارم که زنت بمونم. ادامه دارد. کپی حرام.
4 باورم نمی‌شد که انقدر آدم بی‌احساسی باشه ! حاضر بود زندگیمون را از هم بپاشونه ولی رفتارهای زشتش رو اصلاح نکنه ..‌ رفتیم دادگاه یک سالی درگیر پروسه طلاق بودیم و بعد از اینکه مهریه‌اش رو پرداخت کردم ازش جدا شدم اما به شرط اینکه حضانت پسرم با خودم باشه. من می‌دونستم اون آدم بی‌مسئولیت نمی‌تونه از امیر عرفان من نگهداری کنه برای همین خودم حضانتش رو گرفتم. ۷ سال از طلاقمون گذشت من به خاطر تجربه قبلی که داشتم نمی‌تونستم سمت هیچ زنی برم مهتاب با رفتاراش کاری با من کرده بود که دیگه حاضر نبودم زندگیمو با کسی شریک بشم. کار کردم و ثروت بیشتری رو به دست آوردم . پسرم امیر عرفانم ۱۲ سالش شده بود. ادامه دارد. کپی حرام.
5 تو این مدت هر از گاهی می‌رفت به دیدن مادرش البته مهتاب ازدواج کرده و به گفته دیگران شوهرش هم مثل خودش مشکل داشت ... من فقط درگیر کار و پسرم بودم که خواهرم زهرا یکی از دوستاش رو که ۵ سالی از خودم کوچکتر بود بهم معرفی کرد . به گفته زهرا مریم دختر خیلی خوب و مذهبی بود درست مثل خودم. اولویتم این بار زنی بود که به واجبات دینیش اهمیت بده و از خدا ترس داشته باشه ... از طرفی نگران بودم که اتفاقات گذشته دوباره تکرار بشه به مثل زندگی قبلیم به شکست بخورم . نگرانی‌های زیادی داشتم پسرم امیر عرفانم خیلی نگرانم می‌کرد که نکنه به دست نامادری آینده‌اش خراب بشه. ادامه دارد. کپی حرام.
6 خانواده م می‌گفتن مریم دختر خیلی خوبیه... حیفه که یه همچین دختر با کمالاتی را از دست بدی از طرفی اون دختر ازدواج اولشه با این وجود رضایت داده که زن تو بشه... بابت امیر عرفانم اصلاً نگران نباش اون خیلی بیشتر از مادر خودش به امیر عرفان می‌ رسه... بعد از اینکه خانوادم رو مطمئنم کردم خودم رفتم دنبال تحقیقات و در مورد خانواده مریم تحقیق کردم وقتی که دیدم خوبی خانواده‌شون رو می گن به خانواده‌ام گفتم که می‌تونن برای خواستگاری پیش قدم بشن .. آخه نمی‌خواستم مثل دفعه قبل خودشون ببرن و بدوزن که آخر عاقبتش طلاق بشه... من و مریم با هم ازدواج کردیم مریم برخلاف تصور خیلی خانم بودم هوای پسرم را هم خیلی داشت تو درساش بهش کمک می‌کرد از طرفی به منم خیلی رسیدگی می‌کرد منم خوشحال بودم که با وجود ازدواج قبلیم و شکستی که خوردم الان در کنار همسر مهربانم خوشبختم. پایان. کپی‌ حرام‌.