🚨 حزباللهی بودن را با همهی تراژدیهایش دوست دارم!
🔰 #شهید_آوینی
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شب بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴، نخلستانهای حاشیه رودخانه اروندرود.
🔰#شهید_آوینی
اگه از منتظران #ظهور هستین #عضوبشین
https://eitaa.com/joinchat/2650013931C0d089dfb23
❣ پیش بسوی #جیش_المهدی_عج😍☝️
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هیچ راهی برای آنکه از آینده باخبر شویم و بدانیم چه در انتظار ماست وجود ندارد پس...
🔰#شهید_آوینی
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دیدن فرماندهانی كه نانوایی میكنند شاید نامأنوس و غریب باشد، اما بسیار زیباست، چرا كه انجام وظیفه از هر كاری دشوارتر است. تنها یكی از آن عزیزان كه فرزند یك نانوا بود تجربهی نانوایی داشت؛ بقیه را ضرورت انجام وظیفه به این كار كشانده بود....
🔰#شهید_آوینی
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
16.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمانه عجیبی است! برخی مردمان، امام گذشته را عاشقند، نه امام حاضر را... میدانی چرا؟
امام گذشته را هرگونه که بخواهند تفسیر میکنند!
اما امام حاضر را باید فرمان برند!
#شهید_آوینی
#مهدویت
╭━═━⊰🌸🌿🌸⊱━═━╮
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊
ღೋ═══════════
📖 داستانک 👇
#مبارزهبادشمنانخدا
#نوشتهشهیدمدافعحرمطاهاایمانی
#قسمتپانزدهم
کشور من پر بود از مبلغ های وهابی و جوان هایی که با جون و دل، عقل و ایمان شون رو دست اونها می دادن ... .
حق با حاجی بود ...
باید مانع از پیوستن جوانان کشورم به داعش می شدم ...
باید کاری می کردم که توی سپاه اسلام بجنگن، نه سپاه کفر ... .
از اون روز، کلاس، جبهه نبرد من شد
و قلم و کتاب ها، سلاحم ...
باید پا به پای مجاهدان می جنگیدم ...
زمان زیادی نبود ... یک لحظه غفلت و کوتاهی من و عقب موندنم، ممکن بود به قیمت گمراهی یک هموطنم و جان یک مسلمان دیگه تموم بشه ... .
خستگی ناپذیر و بی وقفه کارم رو شروع کردم ... غذا و خوابم رو کمتر کردم و تلاشم رو چند برابر ...
به خودم می گفتم: یه مجاهد ممکنه مجبور بشه چهل و هشت ساعت یا بیشتر، بدون خواب و استراحت یا با وجود مجروحیت، بی وقفه مبارزه کنه ... تو هم باید پا به پای اونها بجنگی ... .
در مورد دفاع مقدس و شهدای ایران خیلی مطالعه کرده بودم ...
خیلی ها رو می شناختم و توی خاطرات خونده بودم که چطور و در چه شرایط وحشتناکی ایستادگی کرده بودند ... اونها رو الگو قرار دادم و شروع کردم ... .
اما فکرش رو هم نمی کردم که با آغاز این حرکت، نبرد سخت دیگه ای هم در انتظار من باشه ...
هر لحظه، هجوم شیاطین رو حس می کردم ... هجمه و فشاری که روز به روز بیشتر می شد ...
شبهه، تردید، خستگی، یأس، رخوت، تنبلی و ... از طرف دیگه ...
کم کم مشکلات مختلف شروع به خودنمایی کرد ... سنگ پشت سنگ ... اتفاق پشت اتفاق ...
و اوج ماجرا زمانی بود که به خاطر یک مشکل اداری، بیمه و شهریه ای که می گرفتم قطع شد ...
حدود 5 ماه ... بدون منبع درآمد، بدون حمایت خانواده ... چند ماه با فقر زندگی کردم ... .
تنها یک قدم با فقر مطلق فاصله داشتم ...
غذا بر اساس تعداد و اسامی ثبت شده می رسید که اسمم از توی لیست هم خط خورد ...
بچه هایی که از وضعم خبر داشتن، دور هم جمع شدن ... هر روز بخشی از غذاشون رو جدا می کردن و یواشکی کنار تختم میزاشتن ...
با این وجود، بیشتر روزها رو روزه می گرفتم ... شخصیتم اجازه نمی داد احساس عجز و ناتوانی کنم ... .
هر وقت فشار روم خیلی شدید می شد یاد سخن #شهید_آوینی می افتادم ...
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند و گرنه در صلح و آسایش و فراغت اهل دین بسیارند ... .
به خودم می گفتم ... برای اینکه از فولاد سخت، چیز با ارزشی بسازن ... اول خوب ذوبش می کنن ... نرمش می کنن ... بعد میشه ستون یک ساختمان ...
و خدا رو به خاطر تک تک اون فشارها و سختی ها شکر می کردم ... .
کم کم دل دردهام شروع شد ... اوایل خفیف بود ... نه بیمه داشتم ... نه پولی برای ویزیت و آزمایش ... نه وقتی برای تلف کردن ... به هر چیز مثل خستگی، گرسنگی و ... فکر می کردم ... جز #سرطان ...
#ادامهدارد....
════ ღ🍃ღ ════
🔸️ کانال "محفل تا جمعه ظهور"👇
https://eitaa.com/mahfelzohoor