eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
#تندرستی 🔺رفع کسالت صبحگاهی با سرکه سیب مخلوط سرکه سیب همراه با آب و عسل برای حفظ سلامت عمومی بدن مفید است، این سرکه منجر به رفع خواب آلودگی و خستگی هنگام صبح می گردد. 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
❤️📚 📚 🌸🍃 با قطره اشکی که از گوشه ی چشمام سر خورد و روی دستم افتاد از خاطراتم اومدم بیرون . _نمیدونم چجوری باید ازش تشکر کنم. +همینکه اجازه دادی بره واسه حرم دخترش بجنگه یعنی ازش تشکر کردی _امیدوارم... +حالا جدا از ته دلت راضی هستی؟ _اره ... +اگه شهید شه چی؟ سکوت کردم و چیزی نگفتم با خودم عهد کرده بودم همونجوری که محمدو از حضرت زهرا گرفتم همونطوری بهش برگردونم با خودم عهد کردم اگه شهید شد همونقدر که وقتی همسرم شد خوشحال بودم خوشحال باشم و راضی، چون تنها تفاوت روز شهادتش با روز عقدمون اینه که اون روز حضرت زهرا پسرشو به من هدیه کرد ولی روز شهادتش من باید همسرمو بهش هدیه کنم. ولی واقعا میتونستم؟ من از به زبون اوردنشم میترسیدم.حالم دوباره بد شده بود.ریحانه پاشد ظرفای صبحانه رو شست و آشپزخونه رو تمیز کرد . منم وسایل زینب رو جمع کردم و ریختم تو کیفش.داشتم حاضر میشدم که تلفن زنگ خورد . ریحانه رفت سمت تلفن و جواب داد.چند دقیقه بعد اومد تو اتاق و با لب و لوچه ی کج نگام کرد _چیشد؟کی بود؟ +بابات _چی میگه؟ +انگار حالش خوب نبود یه جوری بود گفت چرا نمیاین ؟ _چرا نمیایم؟ +اره _یعنی گفت تو هم چرا نمیای؟ +اره گفت عجله کنین بیاین کارتون دارم _وا چرا انقدر عجیب شده. +نمیدونم. بیا بریم ببینیم چیکارمون داره تا نیومد ما رو با چک و لقد نبرد _یاحسین بابا چرا اینجوری شده بیا بریم این جور که بوش میاد معلومه یه اتفاقی افتاده +اره بریم یه مانتوی سبز یشمی برداشتم و با شلوار تنگ مشکی پوشیدم ‌.به خودم عطر زدم و چادرمو سرم کردم کیف زینب و گرفتم و با سوییچ ماشین رفتم پایین و منتظر ریحانه شدم. ماشین رو از پارکینگ در اوردم که ریحانه اومد تو ماشین. هوا بارون عجیبی گرفته بود .با اینکه ساعت دوازده ظهر بود ولی آسمون خیلی تاریک بود‌ بچه رو تو پتو جمع کرده بود و تو بغلش سفت گرفته بود . با عجله روندم تا خونه ی بابا.با اینکه هوا بارونی بود ولی خیابونا ترافیک بود . استرس عجیبی گرفته بودم .یعنی بابا چیکارمون داشت؟ _ریحانه استرس گرفتم بابا نگفت چیکارمون داره؟ +نه ولی انگار عصبی بود _وای خدا بخیر کنه دلم مثل سیر و سرکه میجوشه. +اره منم استرس گرفتم _این ماشینا چرا کنار نمیرن،اه دستمو گذاشتم رو بوق و هفت ثانیه بوق ممتد زدم. به محض باز شدن جاده پام رو روی پدال فشردم و ماشین با سرعت از جاش کنده شد. انقدر هول و ولا به جونم افتاده بود که ایت الکرسی رو شیش بار از اول خوندم ولی هر بار یه چیزیو جا گذاشتم‌ .نفهمیدم بعد از چند دقیقه رسیدیم دم خونه .تو کوچه مون کلی ماشین پارک شده بود.با دیدن ماشینا با ترس به ریحانه نگاه کردم اونم حواسش به من بود.نگاه هردومون رنگ ترس به خودش گرفته بود .بدون اینکه چیزی بگم از ماشین پیاده شدم و تا خونه دوییدم.ریحانه بلند بلند صدام میزد ولی من هیچی نمیشنیدم. همه ی حواسم به در باز خونمون بود و ماشینایی که دم خونه پارک شده بود ‌ راه لعنتی کش اومده بود.هر چی میدوییدم به در خونه نمیرسیدم. زیر بارون خیس خیس شده بودم .خودمو رسوندم دم خونه .کلی کفش و پوتین تو حیاط افتاده بود.هیچ اختیاری رو خودم نداشتم‌.اشکام سرازیر شده بود و لعنت بهشون که همیشه امونم و بریدن . نفهمیدم چجوری کفشمو از پام در اوردم در خونه رو با دستم هول دادم و رفتم تو.یه عده ادم که لباس پاسداری تنشون بود رو مبل نشسته بودن و یه سری که لباس عادی پوشیده بودن رو زمین نشسته بودن.بین جمعیت دنبال اشنا میگشتم که متوجه شدم با باز شدن در همه برگشتن سمت من.اولین نفری که به چشمم خورد اقا محسن بود.چشام که به چشمای خیسش افتاد پاهام شل شد _محمدم کجاست؟ دستشو گذاشت رو صورتش و چیزی نگفت .دستمو به دستگیره ی در گرفتم که نیافتم. افتادم رو زمین که یکی با گریه اومد سمتم. صدای شکستن هنه وجودم و شنیدم.نمیدونستم بهت منو با خودش برده یا... چشامو بستم و به حالت سجده سرمو گذاشتم روی زمین.توان بلند کردن خودم و از روی زمین نداشتم .چادرمو کشیدم رو سرم و با تمام وجودم زار زدم. نه میخواستم کسی رو ببینم نه چیزی بشنوم .زمان واسه من متوقف شده بود‌. همه چی از این بعد ثابت بود و تکراری. همه چی بی ارزش تر از قبلش شده بود من همه ی وجودمو از دست داده بودم . روحمو از دست دادم.همه ی زندگیم رو از دست دادم. من لبخند قشنگ خدارو از دست دادم.من دو دستی همه ی وجودم و هدیه کرده بودم!فقط نمیدونستم این بار آسمون داره وواسه کی ناله میکنه؟ واسه تنهایی من یا پرکشیدن محمدم! دلم خون بود وحالم بدتر از همیشه. این درد واسم مرگ بود ،یه مرگِ تدریجی ! محسن وعلی انقدر که صدام زدن هم خودشون خسته شده بودن هم منو خسته کرده بودن. ریحانه داد میزد و گریه میکرد.بابا اوضاعش از همیشه بدتر بود.مردی که حتی تو عذای پدرش هم گریه نکرده بود مثل ابر بهار میبارید! مامان یه جمله هایی زیر زبونش زمزمه می کرد و گریه می کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅🌹نماهنگ آقای مهربان ✅اجرای گروه سرود خیابانی بمناسبت عید سعید غدیر خم گروه سرود معراج و نگارخانه رواق ماه ✅پایگاه مقاومت بسیج حضرت اباالفضل 🔺حوزه مقاومت بسیج شهید مدنی ✅ناحیه مقاومت بسیج گلپایگان @golpabasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میگه در مواجهه با خرس : "باید بشینید رو زمین به چشماش خیره بشید و تکون نخورید تا کاریتون نداشته باشه" نمیدونم چرا احساس میکنم این مطلب رو خود خرسه نوشته که راحت مارو بخوره😅😁😅😁 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش آموزش جا تخم مرغی 🐣 🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
🌷🌷#احکام 🌷سه نکته درباره کثیرالشک 1⃣ کسی که سه بار در یک نماز، یا سه نماز پشت سر هم شک می کند، به او کثیرالشک می گویند. البته کسی که در اثر خستگی یا ناراحتی روحی در زمان خاصی زیاد شک می کند، کثیرالشک محسوب نمی شود. 2⃣ کثیرالشک نباید به شک خود اعتنا کند و نباید به آن ترتیب اثر بدهد، تا زمانی که یقین نکند به حال معمولی برگشته. 3⃣ کسی که شک دارد کثیرالشک هست یا نه باید به شک خود اعتنا کند. مه گل پاتوق دختران فرهیخته https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
دیگه داریم به اذان نزدیک میشیم😊😄 بریم برا نماز . . . 🌼 از نوع اول وقت . . . 🌼التماس دعا فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ روغن : 1/2 پیمانه پودر کاکائو : 1/4 پیمانه شکر : یک پیمانه تخم مرغ : 2 عدد وانیل : 1/8 ق چ مواد بالا را داخل پارچ مخلوط کن بریزید و دو دقیقه بلند (blend) کنید ‌ آرد : یک و 1/3 پیمانه بکینگ پودر : 2 ق چایخوری آرد و بکینگ پودر را داخل ی کاسه الک کنید و مایه شکلاتی آماده شده را بهش اضافه و به کمک لیسک فولد کنید ماست : 1/4 پیمانه آبلیموی تازه : یک ق غ ماست را به مایه کیک افزوده و در آخر آبلیمو ‌ ‌ قالب مورد نظرتون را چرب و چون کیکمون شکلاتیه قالب را با کاکائو کاور کنید مایه کیک را داخل قالب بریزید چند بار قالب را روی میز بکوبید گیلاس یا آلبالوی بدون هسته را روی مایه بچینید ( وقتی گیلاس ها را بدون هسته کردید روی دستمال بچینید تا آب اضافی گیلاس گرفته بشه ) و داخل فر گرم با دمای 180 نیم ساعت بپزید به سلیقه خودتون دیزایین و سرو کنید بیس این کیک ی کیک شکلاتی خوشمزه هست که بدون گیلاس و آلبالو هم میتونید درست کنید . ‌ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋مه گل پاتوق دختران فرهیخته🦋