eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍴 یک صبحونه متفاوت کنار خانواده 😍 میتونید با مربا، عسل، نوتلا یا هر چیزی که دوست دارید میل کنید 😋 مواد لازم: تخم مرغ 1 عدد ماست 1 لیوان ( 200 گرم) روغن 1 قاشق غذاخوری بکینگ پودر 1 قاشق غذاخوری نمک 1 قاشق چایخوری آرد 3 لیوان سر خالی (حدود 400 گرم) . آماده سازی 😋 تخم مرغ، ماست، روغن مایع، بکینگ پودر و نمک را در یک کاسه بریزید و خوب مخلوط کنید. آرد را به تدریج و به آرامی اضافه کنید. خمیر را ورز دهید و حدود 20 دقیقه بپوشانید و استراحت بدید. مقداری آرد بپاشید، خمیر را روی آن با ضخامت یک سانتیمتر پهن کنید. به هر شکلی که دوست دارید با قالب یا چاقو جدا کنید. روغن مایع را درون تابه ریخته و خمیر را درون روغن داغ سرخ کنید. داغ سرو و میل نمایید. 🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام‌حسین،عزیزدلم،امام‌حسین(ع)..♥!
‍ 📚 ✍روی طنابش ارزن پهن کرده است روزی روزگاری در یکی از روزهای گرم و تابستانی ملانصرالدین توی خانه اش لم داده بود و استراحت می کرد . در این هنگام در خانه ی ملا به صدا در آمد . ملّا اصلاً دلش نمی خواست در آن هوای گرم از اتاقش بیرون بیاید . ناچار بلند شد و در را باز کرد . همسایه اش را پشت در دید . همسایه گفت : سلام ببخشید مزاحم شدم . ملا با اخم جواب سلامش را داد . همسایه گفت : راستش همسرم ، لباس زیادی شسته است . ما هم یک طناب بیشتر نداریم و نمی توانیم همه ی لباس های شسته شده را روی آن پهن کنیم . آمده ام طنابتان را قرض بگیرم . ملّا با دلخوری به داخل خانه برگشت. یکی دو دقیقه که گذشت ، آمد و غرغر کنان گفت : ببخشید همسایه ! متأسفانه روی طنابمان ارزن پهن کرده ایم تا خشک شود . اگر به طنابمان دست بزنم ، ارزن ها می ریزد زمین ! همسایه ملا ناراحت شد و گفت : مرد حسابی ! این چه حرفی است که می زنی ؟ مگر می شود دانه های ارزن را که خیلی هم ریز است روی طناب پهن کرد ؟ ملّا گفت : اگر تو آدم حسابی باشی ، بیشتر از این اصرار نمی کنی و به دنبال کار و زندگیت می روی ؟ آیا همین عذر و بهانه کافی نیست که تو بفهمی دلم نمی خواهد طنابم را به تو قرض بدهم ؟ و از آن به بعد هر وقت کسی برای انجام ندادن کاری بهانه های غیرمنطقی بیاورد می گویند :روی طنابش ارزن پهن کرده است ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 ┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
❌سره سفره افطار پنیر را با بادام مصرف نکنید. 🔻 خوردن پنیر به همراه بادام موجب فساد در معده شده و گوارش را با مشکل رو به رو میکند و به عنوان عامل مهمی در تشکیل سنگ کلیه و مثانه محسوب میشود. ☘ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1☘☘☘☘
🍶🍃 گیاهان مفید را بشناسید...👇 🍃کاسنی که گیاه بسیار مناسب برای کبد است. 🍂شاه تره یک گیاه بسیار مناسب برای الرژی هاست. 🍃عناب باعث کاهش حرارت خون و کبد میشود و خواص ضد الرژی و ضد التهاب دارد. 🍂شیرین بیان یک گیاه ضد التهاب و اثرات شبیه کورتون دارد. 🍃سرکه انگبین که ترکیبی از سرکه و عسل میباشد برای پاکسازی کبد بسیار خوب است. 🍂خاکشیر یک گیاه معتدل به سمت تری است و برای التهاب و حرارت کبد موثر است. 👉 ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃 ☘ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1☘☘☘☘☘
دوچیزمنفعت بسیار دارد اخلاق نیک وجوانمردی دوچیز بلا را دور ‌میکند صلۀ رحم و صدقہ🌹 دوچیز بقا ندارد جوانی و زور بازو دوچیز مقام را فزون میکند حل گرفتاری دیگران و تواضع.... ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 ┗━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
بسم رب المهـ(عج)ـدی ... گرچه چشمهامان از دیدن چهره دلربایت بی نصیب است ... اما نیک‌ می دانیم که از ما به خودمان نزدیکتری ... آنقدر آرزوی دیدار ماه رویت حسرت روز و شبهامان شده که در هر چیز، زیبایی تو را می بینیم ... در طراوت صبح، در جان بخشی نسیم، در لطافت باران ... تشنه ایم آقا جان ... تشنه جرعه ای دیدار، برگرد مولا ... برگرد و عطش جگرهای سوخته مان را فرو نشان چنان که شیفته آن جمال زیبایم به هرچه مینگرم جز تو را نمی بینم اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ... ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣8⃣ کسی در زد. می دانستم صمد است. خدیجه، زن داداشم، توی حیاط بود. در را برایش باز کرد. صمد تا خدیجه را دید. شستش خبردار شده بود، پرسیده بود: «چه خبر! قدم راحت شد؟» خدیجه گفته بود بچه به دنیا آمده، اما از دختر یا پسر بودنش چیزی نگفته بود. حوری توی اتاق بود. از پشت پنجره صمد را دید. رو کرد به من و با خنده گفت: «قدم! چشمت روشن، شوهرت آمد.» و قبل از اینکه صمد به اتاق بیاید، رفت بیرون. بالای کرسی خوابیده بودم. صمد تا وارد شد، خندید و گفت: «به به، سلام قدم خانم. قدم نو رسیده مبارک. کو این دختر قشنگ من!» از دستش ناراحت بودم. خودش هم می دانست. با این حال پرسیدم: «کی به تو گفت؟! خدیجه؟!» نشست کنارم. بچه را خوابانده بودم پیش خودم. خم شد و پیشانی بچه را بوسید و گفت: «خودم فهمیدم! چه دختر نازی. قدم به جان خودم از خوشگلی به تو برده. ببین چه چشم و ابروی مشکی ای دارد. نکند به خاطر اینکه توی ماه محرم به دنیا آمده این طور چشم و ابرو مشکی شده.» بعد برگشت و به من نگاه کرد و گفت: «می خواستم به زن داداشت مژدگانی خوبی بدهم. ادامه دارد...✒️ 🥀🥀 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🥀🥀🥀🥀🥀
📚 ملانصرالدین به آشنايی گفت: راستی فلانی خبر داری رفيقمان عمرش به دنيا کوتاه بود و مرد. رفيقش گفت: نه! علت مرگش چه بود؟ ملا گفت: آن بيچاره علت زندگيش معلوم نبود چه برسد به علت مرگش! ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
درباره چُغازَنبیل؛ بزرگ‌ترین نیایشگاه ایران باستان😍 ▪️مشهورترین و بزرگترین زیگورات جهان، به جا مانده از دوران باستان، زیگورات چغازنبیل است که با ابعاد 103در 103متر و به بلندای 52متر در 5طبقه ساخته شده و اکنون تنها 25متر از آن برجای مانده‌است. ▪️زیگورات که به معنی بالا رفتن است، بر بلندای منطقه ساخته می‌شدند. این بناهای پلکانی، به شکلی بر روی زمین قرار گرفته‌اند که چهار گوشه آن بر چهار جهت اصلی جغرافیایی باشد. + ایران، استان خوزستان، شوش
امیر کبیر چه زیبا گفت: دوران افول و عقب ماندگی ملت ها زمانی شروع شد که ؛ جای اندیشیدن را " تقلید " جای تلاش و کوشش را " دعا " جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را " قناعت " جای اراده برای رفتن و رسیدن را " قسمت " و جای تصمیم عقلانی را " استخاره " گرفت ┏━━━🌺🍃💐🍃🌺━━━ ┗━ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🌺🍃💐🍃🌺━━━┛
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣8⃣ حیف که نگفت بچه دختر است. فکر کرد من ناراحت می شوم.» بلند شد و رفت بالای سر خدیجه که پایین کرسی خوابیده بود. گفت: «خدیجه من حالش چطور است؟!» گفتم: «کمی سرما خورده. دارویش را دادم. تازه خوابیده.» صمد نشست بالای سر خدیجه و یک ربعِ تمام، موهای خدیجه را نوازش کرد و آرام آرام برایش لالایی خواند. فردا صبح زود صمد از خواب بیدار شد و گفت: «می خواهم امروز برای دخترم مهمانی بگیرم.» خودش رفت و پدر و مادر، خواهرها و برادرها، و چند تا از فامیل های نزدیک را دعوت کرد. بعد آمد و آستین ها را بالا زد. وسط حیاط اجاقی به پا کرد. مادر و خواهرها و زن برادرهایم به کمکش رفتند. هر چند، یک وقت می آمد توی اتاق تا سری به من بزند می گفت: «قدم! کاش حالت خوب بود و می آمدی کنار دستم می ایستادی. بدون تو آشپزی صفایی ندارد.» هوا سرد بود. دورتادور حیاط کوچکمان پر از برف شده بود. پارو را برداشت و برف ها را پارو کرد یک گوشه. برف ها کومه شد کنار دستشویی، گوشه حیاط. ادامه دارد... 🌸🌿 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌸🌿🌸🌿