ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﺪﻓﻪ ﺳﻪ ﮐﯿﻠﻮ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻩ!
ﺗﻌﺠﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﮐﻪ!!!!!! ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﻩ:
-1 ﺩﻣﺎﻏﺸﻮ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻩ
-2 ﮐﻠﯿﭙﺴﺸﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ
-3 ﺍﺯ ﭘﻮﺗﯿﻨﺶ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ
-4 ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ شسته 😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
📚 معرفی کتاب
دیدار با امام زمان (عجل الله فرجه) بیش از آن که به زمان و مکان خاصی متعلّق باشد، به حالات روحی و معنوی شخص بر میگردد که تا چه حدّ در انجام واجبات و مستحبّات و ترک گناهان تلاش نموده است، چرا که این گناهان است که همانند لکه های ابر، جلوی چشمانمان را گرفته و ما را از نعمت دیدار خورشید عالم تاب، حضرت صاحب الزمان علیه السلام محروم ساخته است.
باید خورشید را شناخت تا برای دیدنش تلاش نمود و هر چه شناخت بیشتر باشد تلاش به مراتب بیشتر خواهد بود و این کار میسر نمی باشد، مگر با ترک گناه و انجام واجبات.
خود آن حضرت می فرمایند: «اگر نامه های اعمال شیعیان که هر هفته به دست ما میرسد، سنگین از بار گناهان نبود این دوری و جدایی به درازا نمی کشید»
داستان بلند حاضر بر مبنای یکی از وقایعی که در کتاب نجم الثاقب ثبت شده است، با موضوع ملاقات یکی از بنده های خوب خدا با حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) و عنایت و توجه ویژه حضرت به شیعیانشان، که نشان میدهد مولایمان هیچ گاه ما را از یاد نبرده، و با بزرگواری، گوشه چشمی به درماندگان نموده است.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
📌 برشی از کتاب
نام من میرزا حسین است و شغلم کتابت. چهارده ماه پیش به بیماری سختی دچار شدم که تمام طبیبان از درمانم عاجز ماندند. دست به دامان ائمه (ع) شدم که اگر از این بیماری نجات پیدا کنم، در چهارده ماه و هر ماه یک حکایت در وصف حال ائمه (علیهم السلام) بنویسم.
سیزده حکایت را نوشتم اما چهاردهمین حکایت را، که در خورِ شان ائمه باشد نیافتم.
نا امید بودم که چطور نذرم را ادا کنم، تا اینکه یک روز مانده به تمام شدن مهلت به مجلسی دعوت شدم. رغبتی به رفتن نداشتم، اما رفتم، چون در جمع بودن مرا از خود خوری باز می داشت، و عجیب آن که در آنجا حکایتی بسیار غریب شنیدم که برای مردی به نام محمود فارسی رخ داده بود و چون در جزئیات واقعه اختلاف نظر بود و من که از خوشی یافتن چهاردهمین حکایت سر از پا نمیشناختم، عزم جزم کردم که هر طور شده همان روز از زبان محمود فارسی ماجرا را بشنوم، بخصوص که فهمیدم منزلش در همان شهر و حتی در نزدیکی است. پس به اصرار از مسلم که حکایت محمود فارسی را شرح داده بود، خواستم مرا به خانه او ببرد. حالا از مسلم انکار؛ که: « وقت گیر آورده ای... مثلا ما مهمان هستیم و باشد فردا. پاهایم رنجور است و...» و از من اصرار که فردا دیر است و نذرم فنا میشود و...
عاقبت رضایت داد و به راه افتادیم. راست میگوید پیرمردی است زنده دل، اما پاهایش رنجور است. هم آهسته می آمد هم قدم به قدم می ایستاد و با رهگذران خوش و بش میکرد. عاقبت طاقت نیاوردم و پرسیدم: «راه زیادی مانده؟»....
و آنکه دیرتر آمد
الهه بهشتی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 #دیرین_دیرین #موزیکال #نوروز #کرونا
🔻این قسمت: #نری_سفر
🔸سلام به ناقلهای توی خونه!
میبینیم که خیلی از شما حوصلهتون سر رفته و عده کمی هم دارن برنامه سفر میریزن. ای ناقِلای ناقُلا! لطفا بنشینید توی خونه و به دستور العملهای راوی گوش کنید!
💕مه گل پاتوق دختران فرهیخته💕
💐 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f💐
🌸آیت الله مجتهدی(ره)
🔰یکی از فواید نماز اول وقت
این است که به برکت امام زمان(عج)
نمازهای ما مقبول میشود؛
چون امام زمان(عج) اول وقت نماز میخواند و نماز ما با نماز حضرت بالا میرود 🌸
🌸مهربونم نماز اول وقت فراموش نشه😊😉
مه گل پاتوق دختران فرهيخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
دختراى گلم براتون از خداوند خواستار آرزوى خوشبختى و سعادت هستم...😊😉
مه گل پاتوق دختران فرهيخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
May 11
part13.mp3
2.93M
#بشنويد
نمايشنامه #يادت_باشد زندگينامه شهيد مدافع حرم حميد سياهكالى مرادى به روايت همسر
مدت زمان: 8:07
مه گل پاتوق دختران فرهيخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
مهربــانــام❣
من امروز با خود فقط
امید آورده ام 😇
امید به لطف و رحمت خدا 😊
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
#خاطرات_تعطیلات_کرونا
قسمت پنجم
🌤روزهای مسابقه می گذشت والبته با تفاوت هایی که نشان از تفاوت های فردی ونیز تفاوت سن بود.
🔅روزهای جالب وبه یادماندنی بود برای همه
✨روزمسابقه فاطمه :
فاطمه ظهر از خستگی لپاش قرمز شده بود، میگفت از بس راه رفتم کف پاهام درد میکته،😬
برعکس مهدی که با خستگی مدام میگفت خودم میتونم اما فاطمه 60 بار موقع شستن ظرف ها درخواست کمک کرد،
اجازه ندادن وگفتن مسابقه است
حالا زوده براظرفای شب بهش کمک میکنیم
دیگه داشت اشکش درمی اومد😭
🌹فاطمه شاهکار کرده بود هم سوپ وهم فسنجان برا ناهار درست کرده بود... با کمک راهنمایی های تلفنی مامان جون
و برا شام تخم مرغ جوشانده وسیب زمینی آماده کرد...
کلی بازی بامزه آماده کرده بود که بعداز ظهر همگی دورهم بازی کردیم
برا شگفتانه هم یه کلیپ از عکسای خانوادگی درست کرده بود که کلی برا همه تجدید خاطره بود
وبالاخره با زیارت عاشورای دست جمعی وباز هم مداحی دلنشین مهدی
روز مسابقه فاطمه به پایان رسید
روزمسابقه فاطمه دواتفاق بامزه رو شاهد بودم
🔸اول اینکه دیدم موقع خرد کردن پیاز برای غذا از عینک شنا استفاده میکرد تا چشماش نسوزه😎
🔸دوم اینکه دیدم گوشی تلفن رو روقابلمه خورشت نگه داشته ازش سوال کردم چکار داری میکنی گفت ترسیدم غذام کم بیاد زنگ زدم مامان جون بهش دعا بخونه تا برکت بگیره غذا👌
بچه ها حسابی از مامان جون کمک گرفته بودند، برای همین غذاشون عالی شده بود🍡
🔸سومین نکته جالب این بود که ظرف ها رو فاطمه میشست ومهدی خشک میکرد
خیلی خسته شدی یه کم کمکت کنم...
زباله هارو هم من برات میبرم،..
🔸نکته دیگه اینکه وقتی از آسیاب برقی برا خردکردن گردو استفاده کرد، اونو تمیز کرد، با دستمال وسیمش رو دورش پیچید و گذاشت سرجاش، از این دقت خیلی خوشم اومد👏
🔸یه نکته جالب دیگه این که برنج های ته بشقاب و سفره رو نگه داشت برا پرنده ها....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f