eitaa logo
مَه گُل
661 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
❓شهید اهل سنت مدافع حرمی که در دفاع از شهرهای شیعه نشین "نبل و الزهرا" کیست؟ شهید اسماعیل شجاعی اولین شهید اهل تسنن مدافع حرم از آذربایجان غربی «اسماعیل شجاعی » از اهالی بوکان پس از انجام آموزش‌های نظامی به دلیل عشق و علاقه فراوانی که به رهبر و اهل بیت پیامبر داشت دی ماه ۹۴ عازم سوریه شد. او پس از ۲۵ روز جنگ مسلحانه با تروریست‌های داعش در عملیات آزادسازی نبل الزهرا(س) در ۱۳ بهمن ۹۴ به درجه رفیع شهادت رسید و لقب نخستین شهید مدافع حرم اهل سنت را گرفت. این شهید بزرگوار صاحب ۲ فرزند پسر و ۲ فرزند دختر است و فرزندانش از اینکه پدرشان به چنین افتخاری دست یافته است حس غرور دارند. خانواده شهید شجاعی معتقدند شهادت پدرشان درس بزرگی است برای کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند با اختلاف بین شیعه وسنی اسلام را تضعیف کنند. 💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات 🌺🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇮🇷عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. 💐💐روز پاسدار بر حاج قاسم ها مبارک 💐💐 🌷🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درگذشته مردم برای استحمام به حمام‌های عمومی که در سطح شهر و آبادی بنا گشته بود می‌رفتند. رسم بر این بود که حمام هر محله از قبل از طلوع آفتاب تا چهار ساعت به ظهر مانده مردانه بود و از آن ساعت به بعد حمام، زنانه می‌شد. در این زمان یکی از کارگران حمام به پشت بام حمام می‌رفت و با بوق مخصوصی یکی دو دقیقه مداوم بوق می‌زد. با نواخته شدن این بوق، اهالی محل می‌دانستند که حمام زنانه شده. زمانی که رضاخان هنوز شاه نشده بود، روزی در مجلس شورای ملی بر سر مسئله جمهوریت با سیدحسن مدرس، مشاجره لفظی پیدا می‌کند و کارشان به بحث و جدل می‌کشد و رضاخان از حضور مدرس در مجلس ابراز ناراحتی می‌کند. مدرس می‌گوید «من حکم بوق حمام را دارم تا مجلس هست مدرس خواهد بود تو برو فکر خودت باش» رضاخان جواب می‌دهد «ما هم طوری حمام می‌سازیم که احتیاج به بوق نباشد» در این موقع هیاهویی در مجلس براه می‌افتد و رئیس مجلس به رضاخان پرخاش کرده و می‌گوید «می‌خواهی الان تکلیفت را معین نمایم» و اشاره به سیدکمال می‌کند که زنگ مجلس را بزند و نمایندگان جلسه فوری درباره رضاخان تشکیل دهند. طرفداران رضاخان مضطرب گردیده و عده‌ای سردار سپه را از اتاق هیئت رئیسه بیرون آورده و عده‌ای دیگر مانع سیدکمال می‌شوند. رئیس مجلس نیز به حالت قهر، مجلس را ترک می‌کند. رضاخان که از مجلس بیرون رفت، رئیس نظمیه را خواسته و دستور داد دیگر بوق حمام زده نشود. از آن روز دیگر بوق حمام زده نشد و این رسم برافتاد. تا چند وقت مردم نمی‌دانستند حمام کی مردانه و چه ساعتی زنانه است و بلاتکلیف و سردرگم بودند! مأخذ: خاطرات من (روشن شدن تاریخ صد ساله)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️لحاف دنیا در قطار، پسر جوان گفت: رفت و آمد هفتگی بین تهران و یزد برایتان سخت نیست؟ چیزی که یاد گرفته بودم را به او گفتم: «در زندگیِ هر کسی سختی‌هایی هست. بگذار سختی زندگی من هم همین رفت‌و‌آمد هفتگی باشد.» گل از گلش شکفت و گفت: «راست گفتی! استادم می‌گفت: لحاف دنیا کوتاه است. نمی‌توانی کامل خودت را با آن بپوشانی. روی پایت بکشی، سرت بیرون می‌ماند. روی سرت بکشی، پاهایت بدون لحاف می‌ماند. دنیا همین است.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗اصغرآواره اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرمی می‌کرد و اینقدر کارش درست بود که همهٔ شهر او را می‌شناختند... و چون کسی را نداشت و بی‌کس بود بهش می‌گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود می‌رفت در اتوبوس برای مردم می‌زد و می‌خواند و شب‌ها می‌رفت در بهزیستی می‌خوبیدهمدان تا اینجای داستان را داشته باشید! در آن زمان یک فرد متدّین و مؤمن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بود اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند. خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت.... حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج ملاعلی همدانی فاتحه‌ای بخوانم و برگردم. وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسال‌خانه می‌بردند! کنجکاو شد و به سمت آنها رفت پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! تا اسم او را شنید فریادی از سر تأسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد این طور ناله کردید؟! حاجی گفت: مردم این فرد را می‌شناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا می‌شناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی گفت: سال‌ها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمان‌ها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر می‌رفت سوار اتوبوس که شدم دیدم وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد ترسیدم و گفتم: یا امام حسین اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین می‌رود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمی‌ذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟! خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها موسیقی ننواختم... خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیه‌السلام برات جبران کنه حالا هم به نظرم همهٔ ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه‌ای بشود برای این امر خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام داد و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد هر چقدر می‌شکنیم باز نمک می‌ریزد 🌺🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قوانین دادگاه روز قیامت را قبل از اینکه در این دادگاه حضور یابیدمعرفی خواهیم نمود : 1 - پرونده مخفی نیست : ونُخرِجُ لَهُ يَوْمَ القِيامَةِ كِتابا يَلقاهُ مَنْشُورًا﴾... الإسراء (13) 2- حضور در دادگاه بهمراه نگهبانها و تحت حفاظت شدید است : ﴿ وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ ﴾... ق (21) 3- ظلم در این دادگاه محال است . وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴾ ... ق (29) 4- در این دادگاه وکیل مدافع وجود ندارد اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا﴾... الإسراء (14) 5- رشوت و پارتی بازی و واسطه گری در این دادگاه محال است يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ﴾...الشعراء (88) 6- در اینجا تشابه اسمی و اشتباه در متهم ها یافت نمی شود. وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾... مریم (64) 7- حکم به دست خود افراد داده می شود تا بخوانند فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ﴾... الحاقه (19) 8- در این دادگاه حکم غیابی داده نمی شود. وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾... یس (32) 9- نقض حکم و دوباره محاکمه شدن در این دادگاه نیست. ﴿مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ﴾... ق (29) 10- گواهی دروغ در این دادگاه یافت نمی شود. ﴿ يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ }... نور (24) 11- در این دادگاه پرونده های فراموش شده یافت نمی شود. { أحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ ۚ }... المجادلة (6) 12- ترازو و سنجش اعمال دقیق است. {وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَىٰ بِنَا حَاسبين }... الأنبیاء (47) حتما خودت را برای این دادگاهآماده کن. •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا