📗معرفی کتاب📗
کتاب آن سوی مرگ نوشته جمال صادقی کوششی کمسابقه از به تصویر کشیدن عالم پس از مرگ است که توسط نشر معارف منتشر شده است.
این کتاب دربردارندۀ سه خاطره دربارۀ تجربۀ مرگ و حاصل مصاحبه رو در رو نویسنده با افرادی است که حیات پس از مرگ را تجربه کرده، به برزخ رفته و برگشته اند. جمال صادقی در این باره می نویسد : "خیلی از خاطرات، سوای جنبههای شخصی، شباهت زيادی با خاطرات ديگران داشت. اشخاصی که قصه مرگشان را تعريف کردند به سه دسته تقسیم میشوند: گروهی پس از خارج شدن از جسم خود، در تمام مدت، داخل بیمارستان ماندهاند، برخی فراتر از محیط بیمارستان، بین مردم شهر شناور شدهاند، دسته سوم به جهانی ورای جهان زمینی کوچ کردهاند. من از میان تمامی خاطرات، سه خاطره را برگزيدهام و در کتاب آوردهام."
همان گونه که نویسنده در مقدمه کتاب بیان کرده بدلیل نوع محتوای این کتاب ممکن است مطالعه بخشهایی از آن برای بیماران قلبی و روانهای آسیبپذیر مناسب نباشد.
" آنسوی مرگ" به اعتقاد کارشناسان هم از لحاظ ادبیات و هم از لحاظ محتوایی موفق بوده و آنچه که در این کتاب آمده با آموزههای دینی و آیات و روایات ما تطابق قابل قبولی دارد. مطالعه این کتاب میتواند آغاز تحولات فکری و عملی و شروع دوره ای جدید در زندگی افراد مختلف باشد.
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ #دیرین_دیرین #کرونا
🔻این قسمت: #قرنطینان
🔸رفتار وی با سه کله تهی هر روز داره از حالت انسانی دورتر میشه!
💕مه گل پاتوق دختران فرهیخته💕
💐 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f💐
عکس نوشته ناب ☝️
🦋مه گل پاتوق دختران فرهیخته🦋
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕مه گل پاتوق دختران فرهیخته💕
👇مارادرایتادنبال کنید
💐 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f💐
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_پنجاهودوم
《 شعلههای جنگ 》
🖇آستین لباس کوتاه بود … یقه هفت … ورودی اتاق عمل هم برای شستن دستها و پوشیدن لباس اصلی یکی …
💢چند لحظه توی ورودی ایستادم … و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاقهای عمل بهش باز میشد نگاه کردم …
🔹حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک میکرد … مرد بود …
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن … حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس میکردم …
🔸اونها که مسلمان نیستن … تو یه پزشکی … این حرفها و فکرها چیه؟ … برای چی تردید کردی؟ … حالا مگه چه اتفاقی میافته …
🔻اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمیفرستاد … خواست خدا این بوده که بیای اینجا … اگر خدا نمیخواست شرایط رو طور دیگهای ترتیب میداد … خدا که میدونست تو یه پزشکی … ولی اگر الان نری توی اتاق عمل … میدونی چی میشه؟ … چه عواقبی در برداره؟ …
💠این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده …
🔻شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود … حس میکردم دارم زیر فشارش له میشم … سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم …
🔰بابا … من رو کجا فرستادی؟ … تو … یه مسلمان شهید…دختر مسلمان محجبهات رو …
⭕️آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود …وحشتناک شعله میکشید … چشمهام رو بستم …
🍃✨خدایا! توکل به خودت … یازهرا … دستم رو بگیر …
از جا بلند شدم و رفتم بیرون … از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم …
🔹پرستار از داخل گوشی رو برداشت … از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم … شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست … و …
🔸از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود … اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست … از راه غلط جلو برم … حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن … مهم نبود به چه قیمتی … چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت …🍃✨
✍ ادامه دارد ...
مه گل پاتوق دختران فرهيخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
•┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈•