4_5873002219728536953.mp3
3.77M
هوالرزاق
✅ اگه دوست داری رزق و سرمایت زیاد بشه به پدر و مادرت احسان کن...
استاد_عالی
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
°🌾°🌸°🌾°🌸°🌾°🌸°🌾°
🎄 #رشد سریع #ابروها
💓داشتن ابروهای ضخیم💓
💟❎- خمیری از پودر آسیاب شده ی دانه ی #شنبلیله تهیه کنید و صبحها یا شبها قبل از خواب به ابروهای خود بمالید.
💟❎- زرده ی #تخم_مرغ را به ابروهای خود بمالید و پس از ۲۰ دقیقه با آب سرد بشویید ، این کار باعث تقویت ابروها خواهد شد.
💟❎- قرار دادن توپی از پنبه ی آغشته به شیر یا شیر نارگیل به روی ابروها باعث تقویت ابروها خواهد شد.
💟❎- مالیدن ژل #آلوئه_ورا به ابروها باعث افزایش رشد ابرو و نرم و براق شدن ابرو میشود.
💟❎- ماساژ دادن ابروها با #روغن_زیتون به طور روزانه باعث رشد سریع ابروها میشود.
💟❎- مالیدن آب #پیاز رنده شده به ابروها باعث تقویت و ضخیم شدن ابروها میشود.
💟❎- مالیدن روزی ۲ یا ۳ مرتبه #وازلین به ابروها باعث تسریع رشد ابروها میشود.
💟❎- مالیدن #روغن_نارگیل به ابروها باعث تیره تر و ضخیم تر شدن ابروها میشود.
💟❎- مخلوط #روغن_بادام و بذر شنبلیله را روزانه به ابروهای خود بمالید.
💟❎- هر شب قبل از خواب ابروهای خود را با #روغن_کرچک چرب
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋
عکس نوشته ناب☝️
🦋مه گل پاتوق دختران فرهیخته🦋
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_هفتادو_چهار
#پارت_دوم
°•○●﷽●○•°
الان خوبه ؟کجاست؟چیکارمیکرد؟تونسته با نبود پدرش کنار بیاد ؟
تنهاست یا ریحانه پیششه؟
به مامانم گفتم و مامان با ذوق گفت:
+فاطمه مراقب باش رفتار زشتی از خودت نشون ندی اگه چیزیم بهت داد، ندید بدید بازی در نیار .سنگین و متین باش ،بی ادبی هم نکن .
پوکر نگاش کردم و ترجیح دادم نگم که چه جوابی میخوام بهش بدم .
رفتم تو اتاقم و رو تختم نشستم
پاهامو تو بغلم جمع کردم و به ساعت خیره موندم.
داشتم تمرین میکردم با چه جمله ای بهش بگم چجوری بعدش میتونم به چشماش نگاه کنم ؟
فرصت داشتم هنوز .
رفتم مفاتیح و باز کردم و روبه قبله نشستم
نذر کرده بودم هر روز زیارت عاشورا بخونم
این اواخر ناخودآگاه وقت خوندش گریم میگرفت
نماز مغربم رو که خوندم
شونه گرفتم و موهامو شونه زدم وبا گیره پشت سرم جمعشون کردم
مانتو سرمه ایم رو که بلندیش تا بالای زانوم بود و پوشیدم
شال بلند مشکیم رو هم سرم کردم
شلوار لیم رو هم پوشیدم
نگاهم به چادرم قفل بود
مردد بودم
بعد چند ثانیه با فکر به محمد تردیدم از بین رفت و چادرم و سرم کردم
جیب مانتوم بزرگ بود
گوشیم و تو جیبم گذاشتم
کمتر از همیشه عطر زدم
برق اتاقم و خاموش کردم و رفتم بیرون.
در جواب لبخند گرم مادرم یه لبخند ساختگی تحویلش دادم
حدس میزدم بعد این ملاقات با مصطفی شاید برای مدتی طولانی این لبخند گرم و رو صورتشون نبینم.
یه لیوان آب ریختم ویه نفس خوردم
استرس زیاد مانع آرامشم بود
دلم برای خودم ومصطفی کباب بود
اون دلش با من بود
من دلم با محمد
شایدم محمد دلش با یکی دیگه
کاش زمونه باماها انقدر بد تا نمیکرد
ولی این قانون طبیعت بود!
یه لبخند با چاشنی پوزخند رو لبام نشست
کاش میتونستم کاری کنم واسه مصطفی
کاش میتونستم مثل محمد دوستش داشته باشم
کاش منی وجود نداشت که اینهمه بدبختی درست میکرد
با صدای بوق ماشین مصطفی با مامان خداحافظی کردم
کفش مشکی تختم رو پوشیدم و رفتم بیرون
مصطفی از ماشین پیاده شد
پیراهن چهار خونه با زمینه ی زرد که چهارخونه هاش به رنگ سبز چریکی بود پوشیده بود
یه تیشرت مشکی هم زیر پیراهنش داشت
وچون پیراهنش باز بود
مشخص بود
شلوار کتان مشکی هم پاش بود
ترکیب رنگ لباساش قشنگ بود
در ماشین روباز کردتابشینم
نزدیکش که شدم بدون نگاه کردن بهش سلام کردم
مثل خودم بهم جواب داد
نشستم توماشین
ماشین دور زد و نشست
بدون اینکه چیزی بگه پاش رو گذاشت روگازوشیشه هارو آورد پایین
برگشتم سمتش زل زدم به چهرش تا ببینم تو چه حالتیه
یه نیمچه لبخندی رولباش نشسته بود
بادستگاه ور میرفت و تراک رویکی یکی عوض میکرد
یه آهنگ شادگذاشت وسرعتش رو زیادکرد
سرم رو ازپنجره بردم بیرون
از برخوردبادباصورتم حس خوبی بهم دست میداد
یه لبخند زدم وسعی کردم فعلافراموش کنم پیش کی نشستم و قراره چی بهش بگم
با توقف ماشین چشم هام رو باز کردم وبرگشتم سمتش
با لبخندی که قبلنا تو اوج ناراحتی باعث خندم میشد نگام میکرد
الانا این لبخندش باعث میشد اشک تو چشام پر شه و بدبختیام یادم بیافته
مصطفی عالی بود
واقعا هیچی کم نداشت
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_لينك_حرام_است.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_هفتاد_و_پنج
°•○●﷽●○•°
یه محوطه سرسبز بود ک کلی آلاچیق با چراغای رنگی داشت
خیلی رمانتیک بود
دنبالش رفتیم و تو یکی از آلاچیقا که از همه دور تر و واطرافشم خلوت بود نشستیم
تا نشستیم بدون اتلاف وقت شروع کرد به گفتن خاطرات بچگیمون
از بلاهایی ک سرش آوردم میگفت
+فاطمه یادته بچه که بودیم قرصا رو خالی میکردم و قایمشون میکردم و الکی میگفتم خوردمشون،بعد خودم و به مردن میزدم
توهم باور میکردی و زار زار گریه میکردی؟
الهی بمیرم چقدر اذیتت کردم
وایی یادته وقتی که میخواستیم از خیابون رد شیم میگفتم اگه زیگزاگی رد شی ماشینا نمیزنن بهت ؟توهم جدی میگرفتی
اینارو میگفت و میخندید
ادامه داد
یادته داشتم از کنار جوب رد میشدم گریه میکردی و میگفتی میافتی تو جوب میمیری
آخه کی افتاد تو جوب مرد من دومیش باشم
انقدر گفت و گفت که دیگه نتونستم خنثی نگاش کنم و باهم زدیم زیر خنده
+فاطمه،میشه الانم همونقدر دوستم داشته باشی
جوابی ندادم
با سفارش مصطفی برامون دوتا قهوه آوردن
+تا قبل کنکورت هر زمان که چیزی گفتیم گفتی فعلا نمیشه و باید کنکور بدم
وقتی کنکور دادی حالت بد شد گفتیم شاید واسه همین جواب زنگامو نمیدی
الان که میبینم خداروشکر سالم و سرحالی
میخوام بدونم چیشده که انقدر میپیچونیم
تا الان اعتراضی نکردم یا اگه کردم به شوخی بود
ولی الان میخوام برام دلیل بیاری و بهم جواب بدی،چون دیگه خسته شدم
چرا جوابم و نمیدی
چی شده که به من نمیگی؟
خودمو واسه این لحظه آماده کرده بودم ولی نمیدونم چرا انقدر هل شده بودم
گلوم خشک شده بود
نمیدونستم جمله هامو چجوری بسازم
واسه اینکه از استرسم کم شه
دستام و توهم گره کردم
و به چشماش نگاه کردم
صدام میلرزید
ببین مصطفی نمیدونم چجوری بگم
توخیلی خوبی .من خیلی دلم میخواست همچی یه جور دیگه ای بود تا مجبور نمیشدم امشب اینارو بهت بگم،من دوستت دارم مثه همیشه ،ولی برداشت تو اشتباهه علاقه من به تو مثه علاقه یه خواهر به برادر بزرگ ترشه!
+به کسی علاقه داری
چیزی نگفتم وفقط بهش نگاه کردم
نگاهش اونقدر نافذ بود که نتونستم تاب بیارم و سرم و پایین انداختم
نمیتونستم بگم میخواستم بگما ولی زبونم قفل میشد
خواستم بحث و عوض کنم
_ببین مصطفی ربطی ندا
حرفم و قطع کرد و دوباره پرسید:کسی و دوست داری
ابروهام گره خورد و سرم وپایین انداختم
همین زمان خدمتکار غذاهایی که مصطفی سفارش داده بود و آورد
تا آب و گذاشت لیوان وبرداشتم و پرش کردم ویه قلپ و به هزار زحمت قورت دادم
یه پوزخند زد و گفت:دلم نمیخواست به تو بدبین باشم،ولی از اونجایی که تو این اواخر باپسری جز برادر دوستت ارتباط نداشتی
از تعجب چشام چهارتا شد
نگاهم افتاد به گردنش
رگ گردنش متورم شده بود و صورتش سرخ بود
از ترس زبونم بند اومد
ترسیدم یه کلمه نا بجا بگم و محمد و واسه همیشه از دست بدم
ترسم و که دید پوزخندش پر رنگ تر شد
+چرا چیزی نمیگی؟؟چرا نمیگی دارم اشتباه میکنم
برام عجیب بود، بدون اینکه چیزی بگم مصطفی همچی و فهمیده بود
جوری دستش و مشت کرده بود که گفتم الان ناخناش دستش و پاره میکنه
تو همون حالت بود وفقط چمشاش سرخ تر میشد
با دیدن این حالش به خودم لعنت فرستادم
نگام به اولین قطره اشکی بود که از چشمش چکید
خیلی همچی خراب شده بود
نمیدونستم باید چیکار کنم
با صدای لرزون گفتم مصطفی خوشبختی تو آرزوی منه، تو با من خوشبخت نمیشی
+هییییس من نخوام تو برام دلسوزی کنی کیو باید ببینم
+هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی بتونی تا این حد بی رحم شی
فاطمهه من دوستت داشتمم
اینهمه سال دوستت داشتم
خودت که بهتر میدونسی
مگه چ بدی کردم در حقت؟؟
چرا زود تر نگفتی بهم
چرا گذاشی الان که کلی برنامه چیدم ؟؟
فاطمه اون شبم بخاطر این پسره رفتی هیاتت
کاش پاهام میشکست و همراهت نمیومدم
چرا من الاغ نفهمیدم
فاطمهه کی وقت کردی اینطوری شیی؟؟
تو موهاش دست کشید
دیگه نتونستم بغضم و حفظ کنم
صدای هق هقم سکوت نفس گیر بینمونو شکست
هی تو دلم میگفتم کاش همچی جور دیگه ای بود
صداش آروم شد و گفت:اون گفت چادر سرت کنی
آخی چقدر خاطرش عزیزه برات
کاش حداقل به در و دیوار زدن منو هم میدیدی
کاش میدیدی چقدر حالم بد بود وقتایی که نبودی
کاش حداقل یه بارحالم و میپرسیدی و برات میگفتم از چیزایی که هیچ وقت نگفتم و توهم نخواستی بشنوی
من چی از اون پسره کم داشتم ؟
فاطمه بد کردی
حس میکردم یه چیزی گذاشتن تو گلوم تانتونم خوب حرف بزنم
نتونم دادبزنم
نتونم بگم چقدر حالم بده
نتونم بگم چطورشکستیم
+گریه میکنی گریه چرا
دلت سوخته برام
چرا الان؟چرااین همه مدت دل از جنس سنگت به حال من نسوخت؟
خوشت میومدشاید
خوشت میومد وقتی میدیدی دارم برات میمیرم
خوشت میومدهی خوردم کنی و هی نازت و بکشم
نه ؟؟
چرا ساکت شدی ؟بگو دیگه بازم بگو
#Naheleh_org
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚
#ڪپے_بدوݩ_ذکر_نام_نویسنده_لينك_حرام_است.
🦋🦋🦋
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وحدت يا اختلاف افق...اتحاد افقه يا اختلاف افق...
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋